سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

 زمین:
عمر زمین حدود 4 میلیارد و 600 میلیون سال می باشد
از پیدایش انسان در زمین بیش از 5 میلیون سال نگذشته است .


خورشید:
عمر خورشید قریب به عمر زمین است.
دمای هسته ای خورشید 15.000.000 درجه ی سانتیگراد است.
حجم خورشید یک میلیون و پنجاه هزار برابر حجم کره ی زمین است. یعنی برای پر کردن این گوی آتشین به بیش از یک میلیون زمین احتیاج داریم.


منظومه شمسی:
سیاره ها به دور خود ، قمرها به دور سیاره ها و سیاره ها به دور خورشید می گردند.
خورشید تنها ستاره منظومه شمسی است.
منظومه ای با قطر دوازده میلیارد کیلومتر.
جرم خورشید بیش از 99 درصد جرم منظومه شمشی را تشکیل داده است.


کهکشان راه شیری:
خورشید به همراه صد الی چهارصد میلیارد ستاره ی دیگر در کهکشان راه شیری در حال حرکتند.
هر ستاره با منظومه ی خودش.
بزرگترین ستاره ی آن 100 بار سنگین تر از خورشید و درخشندگی آن 5 میلیون برابر خورشید است.
کهشانی با جرم 750 تا 1000 میلیارد برابر جرم خورشید.
کهکشانی با عمر ده میلیارد سال.
کهکشانی مار پیچی با قطری بیش از 100 هزار سال نوری و ضخامت 10 هزار سال نوری.
کهکشانی که خورشید تا کنون 15 الی 20 بار، با سرعت 250 کیلومتر در ثانیه به دور آن چرخیده است.
این دور خورشید هر بار حدود 220 میلیون سال طول کشیده است. 
 

منظومه ی شمسی در کهکشان راه شیری (یکی از نقطه های درون کادر)
کهکشان راه شیری که منظومه شمسی یکی از نقطه های داخل کادر می باشد.

 

و در نهایت:
کهکشان راه شیری یکی از صد میلیارد کهکشانی که با ابزار امروزی قابل مشاهده هستند.
کهکشان هایی گاه با عرض 3 میلیون سال نوری و با بیش از هزار میلیارد ستاره.
کهکشان هایی بیضی شکل، مارپیچی(حلزونی) و نامنظم، گاه تا چندین برابر کهکشان راه شیری.

 

دسته هایی از کهکشان ها با یکدیگر تشکیل " خوشه های کهکشان ها" را می دهند.
خوشه های کهکشان ها با یکدیگر مجموعه های  بسیار عظیم تر به نام "ابر خوشه ها" را می سازند.
ابر خوشه ها با یکدیگر" رشته هایی"  را تشکیل می دهند که با امکانات امروزی بزرگ ترین ساختارهای شناخته شده ی عالم هستند.
اگر نوری همین الان از آخرین کهکشان شناخته شده به سوی زمین حرکت کند، حدود " ده میلیارد"  سال دیگر آن را می بینی.
 
 
ماده ای اسرار امیز  که ماهیت آن هنوز  مشخص نیست و آن را "ماده ی تاریک" نام نهاده اند ، کهکشان ها را به صورت هاله ای در بر گرفته است و آن ها را از یکدیگر دور می کند و روند انبساط  جهان را شتاب می بخشد. ما هنوز نمی دانیم 99 در صد عالم را چه چیز تشکیل داده است.

لحظه ای درنگ کن. یک اتم را در ذهنت مجسم کن. اتمی با کوچکی...
می دانی انرژی نهفته در آن چقدر است؟

 

پی نوشت:
------------------------
ماه ها بلکه سال ها بود که دوست داشتم یه تصویر ذهنی از ترکیب و بزرگی عالم ماده داشته باشم. اما تو هیچ سایتی نتونستم اون چیزی که می خواستم رو پیدا کنم. شاید به درد بخور ترین چیزی که می شد تو هر کدوم از سایت های نجوم پیدا کرد یکی از همین اعدادی بود که اینجا آوردم (و بقیه مطالب تخصصی بودند که به کارم نمی اومد). در نهایت هم مجبور شدم خودم دست به کار بشم و تمام این اطلاعات پراکندرو به هم پیوند بدم که البته هم موفق شدم و الان می دونم که همین الان که نشستم دارم این مطالب را تایپ می کنم ، عالم به طرز شگفت آوری در حال انبساط است و هنوز بشر نمی داند ماده ی تاریک چیست. در آخر این را هم اضافه کنم که هر کدوم از این میلیاردها کهکشان شناخته شده ی فعلی ، ترکیب های فوق العاده زیبایی دارند که در صورت تمایل می تونین تو قسمت ایمیج ( عکس ) گوگل یا هر کدوم از موتور های جستجو ، کلمه ی کهکشان رو بزنید و ببینید تو عالم چه خبره ...

 


نوشته شده در جمعه 87/6/8ساعت 12:30 عصر توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

چقدر این شعر به دلم می نشست و وقتی امروز سرایندش رو تو برنامه ی اردی بهشت دیدم بهانه ای شد برای گذاشتنش.

 

به گنجشک گفتند بنویس:
عقابی پرید.
عقابی فقط دانه از دست خورشید چید.
عقابی دلش آسمان، بالش از باد،
به خاک و زمین تن نداد.

*
و گنجشک هر روز
همین جمله‌ها را نوشت
و هی صفحه، صفحه
و هی سطر، سطر
چه خوش خط و خوانا نوشت

*
وهر روز دفتر مشق او را
معلم ورق زد
وهر روز هم گفت: آفرین
چه شاگرد خوبی. همین

*
ولی بچه گنجشک یک روز
با خودش فکر کرد:
برای من این آفرین‌ها که بس نیست!
سوال من این است
چرا آسمان خالی افتاده آنجا
برای عقابی شدن
چرا هیچ کس نیست؟

*
چقدر از "عقابی پرید"
فقط رونویسی کنیم
چقدر آسمان، خط خطی
بال کاهی
چرا پرکشیدن فقط روی کاغذ
چرا نقطه هر روز با از سر خط
چرا...؟
برای پریدن از این صفحه ها
نیست راهی؟

*
و گنجشک کوچک پرید
به آن دورها
به آنجا که انگشت هر شاخه ای رو به اوست
به آن نورها
و هی دور و هی دور و هی دورتر
و از هر عقابی که گفتند مغرورتر
و گنجشک شد نقطه ای
نه در آخر جمله در دفتر این و آن
که بر صورت آسمان
میان دو ابروی رنگین کمان

(عرفان نظرآهاری)

 

تو همان عقابی که باور کرده گنجشکی کوچک بیش نیست، فقط کافی است بیدار شوی و خودت را باور کنی .برای بیدار شدن ، برای بلند شدن ، برای پرواز کردن و برای اوج گرفتن فقط یک راه می شناسم: قدم اول را بردار، باقی قدم ها سهل اند.

(راستی اسم شعر اینه: عقابی پرید. حواست هست؟ عقابی پرید ، نه گنجشکی پرید.)


نوشته شده در دوشنبه 87/5/14ساعت 1:43 عصر توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

نمی دونم باید خندید یا گریه کرد، نمی دونم واقعا وقت اون رسیده که به خودمون بیاییم یا من توهم برداشتم که فکر می کنم وقت بلوغ ملت نزدیکه، نمی دونم عزیزم، واقعا خدا باید تو هزار جای قرآن تکرار می کرد که : " نیست انسان جز سعیش" تا باورت بشه که راست می گه. حتما باید برات نقل زندگی پیغمبر و امامان رو بیارم تا به خودت بیای و اینقدر ساده لوحانه سرنوشت خودت و دیگران رو نسپری دست چرندیاتی که به اسم دین داده اند به خوردت ، باید حتما خودت و مملکتت به اوج فلاکت برسند تا بفهمی اون چیزی که به اسم قضا و قدر کردند تو سرت چیزی نیست جز تفسیر یکی مثل من و تو. البته تقصیری نداری ها ، تحریف و تفسیر دین یا هر علم و اتفاق دیگه ای، از همون آغاز پدید آمدنشون شروع می شه، موضوع جدیدی نیست، فقط تو باید هوشیار باشی و هر حرفی و هر تفسیریو به راحتی قبول نکنی ، وگرنه تا بوده این تفسیر ها و تحریفات بوده اند و شاید (بدبختانه) حالا حالاها هم خواهند باشند . آخه گلم، برادر خوبم، خواهر خوبم، این چه تفکریه که فکر می کنی تو هر جوری که باشی و هر جوری که کار کنی هیچ فرقی نمی کنه. حضرت پیغمبر اون قدر با ظرافت و دقت قبر کسی را محکم می کرد که بعضی پرسیدند: این همه دقت در چیدن خشت های قبر این مسلمان برای چیست؟ فرمود:" خداوند دوست دارد مسلمان در هر کاری محکم کاری کند". حضرت علی و یاران در سایه ی دیواری نشسته بودند . حضرت متوجه شد دیوار کج و سسته، بلند شدند و زیر سایه ی یه دیوار دیگه نشستند. یکی از همراهان ازشون پرسید: یا امیر المومنین آیا از قضای الهی می گریزی؟ جواب دادند:" از قضای الهی به قدر الهی پناه می برم". عزیزم اینارو برای تو نگفتما، تو بشو مهندس، و ساختمون سست درست کن بگو اگه خدا بخواد که می ریزه اگرهم نخواد که نمی ریزه، یه موقع کارتو درست انجام ندیا، یه موقع زندگی آدمارو به لجن کشوندی عذاب وجدان نگریا، آخه تقصیر تو نبوده که ، تقصیر خدا بوده که همچین قانونی نداره که تاوان هر نوع اشتباهی رو به عهده بگیره و گندکاری و کوتاهی ماهارو جبران کنه. عزیزم! امتحان داری یه موقع درس نخونیا، دعا که هست، از خدا حرکت از خدا هم برکت. برادر و خواهر وظیفه شناس من! یه موقع تو اداره یه خورده وقت نماز و تعقیباتت رو کم نکنی که محض رضای خدا ارباب رجوع ها یه خورده کمتر اذیت بشندا، خب البته اگه یه چندتا آدم بیچاره ، که امروز تو این ساعت کارشون گره خورده به کار تو یه مدتی هم بمونن تو یه صف چند متری که چیزی نمی شه ، دیگه آسمون به زمین نمیاد که ، اصلا به تو چه که دلسوزه بقیه باشی ، مگه کسی دلسوز تو هست که تو باشی ، بزار اینا هم یه خورده بکشند. جان من ، عزیز من ، یه موقع یه دو ساعت ناچیز نزاری و خوب به تصمیمی که گرفتی فکر کنیا ، هر چی شد شد ، مگه دست توِِِ ِِِِِِِ ِ؟ هرچی خدا بخواد همون می شه ، مگه خواست تو تاثیری داره تو عواقب کارت ، اصلا فکر چیه ، فکر یعنی دخالت تو کارای خدا ، استغفرالله ، تو فقط یه استخاره بکن یا بده یه حاج آقایی تلفنی برات بکنه، دیگه هرچی اومد همونو انجام بده، اتفاقا این جوری بهتر هم هست ، نشون می ده تو ایمانت از اونی که به خودش زحمت می ده و مطالعه و چون و چرا می کنه و بعد یه تصمیمی می گیره ، خیلی بیشتره . اصلا می دونی چیه ، دردسرش هم کمتره ، چون وقتی اون شخص اشتباه می کنه ، می شینه "خودشو" ملامت می کنه نه کسی دیگه ای رو ، می شینه فکر می کنه کجای کارش اشتباه بوده ، گاهی مجبور می شه قبول کنه که قصور از طرف خودش هم بوده ، و از همه مهم تر، گاهی مجبوره هزینه بده برای تصمیمی که اون موقع گرفته ، اما تو چی ، اراده ی تصمیم از تو نبوده که بشینی به اشتباهات فکر کنی ، پس همین جوری خیلی راحت تر و بی زحمت تره. اصلا میدونی چیه ، این حرفارو ولش کن بزار کنار ، این حرفا همه مستلزم اینه که بدونی و یقین داشته باشی که در دستگاه الهی ، به انسان این اجازه داده شده که انتخاب کنه ، اراده کنه و خودش دست به کار بشه، بابا هر کی ندونه من و تو که خوب می دونیم چه عارفایی هستیم برای خودمون، هرکی ندونه من وتو که خوب می دونیم اونایی که به این مسائل فکر می کنن چه دنیا پرستایی هستند برای خودشون، اگه اختیار داشته باشیم و اراده بکنیم پس مقام توکل و رضای مادرزادی و "موروثیمون" رو چی کار کنیم . فوقش اینه که بعدا وقتی دیگه خیلی دیر شده و هیچ نیرویی برامون نمونده، می فهمیم که نه تنها مفهوم قضا و قدر و توکل و رضا و خیلی چیزای دیگه برامون درست جا نیفتاده ، بلکه اساسا ما یک عمر به جای دین، بیشتر پیرو یک مشت خرافات و تحریفات وتفسیرات و مراسم و سنت هایی بودیم که هیچ کدومشون از ابتدا در دین اصیل و خالص اولیه نبودند. عزیزم می دونی چرا دو تا ملت اون ورتر اون جوری پیشرفت کرده اند و ملت تو این طوری درجا زده؟ چون اونها باور کردند که اختیار دارند، باور کردند که می تونند تصمیم بگیرند، انتخاب کنند، اراده کنند، هزینه بدهند و صعود کنند، اما توهنوز شهامت به دست گرفتن سرنوشتت رو پیدا نکرده ای، تو هنوز حاضر نیستی به خودت زحمت بدی و انتخاب کنی ، تو هنوز حاضر نیستی هزینه و قیمت سعادت رو بدی و رو پای خودت بیاستی ، تو هنوز نمی خواهی خواسته هایت را از مجرای زمینی و از طریق اسبابش به مرحله ی ظهور برسانی ، هنوز می خواهی زرنگ بازی کنی و به جای کم کاری ات آویزان خدا شوی تا تاوان تنبلی های تو را خدا بدهد، و هیهات اگر عدل الهی این باشد که گروهی بها دهند و گروهی ندهند و به هر دو گروه مساوی دهند.


نوشته شده در یکشنبه 87/4/30ساعت 5:5 عصر توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

"  مغولان صندوقها و مصحفهای قران کریم را اخور اسبان خویش ساختند. "  10

"  سرنوشت علما و مجتهدان ان این شد که « افسار چارپایان را به دست انها می دادند . "  11

" به واقع پس از حمله مغول تا سالها هیچ توجهی به دانش و دانشمندان نگشت و انچه که در نزد مغولان ارج و اعتباری نداشت کتاب و کتاب خوان و کتاب نویس بود . و البته لازم است یاد گردد این مسئله که حملات مغولان یکباره و تمام شدنی نبود نتایج مخرب را مضاعف و اثرات ویرانگر ان را تشدید می ساخت . در این میان و در این وانفسا ، تنها مناطقی که با حمله و هجوم کمتری مواجه شدند ( به مانند نواحی غربی کشور از جمله تبریز ) توانستند اقبال بیشتری بیابند ، اما مناطق شرقی ایران زمین و دنیای اسلام ( به مانند ماوراء النهر و خراسان ) که سالیان بسیار مأمن و مأوای دانشمندان و دانش پژوهان بود در اثر حملات پیاپی مضمحل و نابود گشت و زمانیکه نواحی یاد شده رو به ویرانی نهاد ، دانش هم تقریبا به کلی از کشور رخت بربست « زیرا  زندگی بادیه نشینی بر ان نواحی چیره گردید .» "  12 

" چون مغولان را علم ومعرفتی نبوده است از قدیم تتبع سخن قامان می کرده اند و اکنون پادشاه زادگان را بر کلام و دعاوی ایشان اعتماد است و در وقت ابتدای کاری و مصلحتی تا با منجمان موافقت ایشان نیفتد امضای هیچ کاری نکنند و بیماران را هم بدین صفت معالجت نمایند . "  13
"  و این اکاذیب از مطول اندکی و از صد یکی است که ثبت افتاد ، غرض تقریر جهل و حماقت ان طایفه است . " 14
" حال ایا در پناه حاکمیت چنین تفکری می توان رشد و گسترش دانش و پشتیبانی قدرتمندان را از دانشمندان انتظار داشت ؟ انگونه که از تواریخ بر می اید ، در این وضعیت بغایت بغرنج نه تنها از عالمان و فاضلان حمایتی نمی شد بلکه هرکسی و از هر طبقه ای و از جمله دانشمندان طعمه شمشیر می گشتند . در مورد قاضی وحید الدین فوشنجی از بزرگان و علمای نامور ان روزگاران در منابع تاریخی امده است که در زمانیکه اسیر دست تولی پسر چنگیز گردید « از او پرسیدند تو کیستی ؟ و او گفت : من ادم بیچاره ای از جنس دانشمندان و دعاگویان هستم.» "  15

" در زمان مغولان دیگر علم و دانش به مفهوم واقعی خویش معنی نداشت و تنها در صورتی کاربرد می یافت که مشکلی از مشکلات فاتحان را حل می نمود و از جمله کاربردهای دانش افراد باسواد این بود که پس از اسارت ، کشته ها را شمارش نمایند. " 16

" دی بر سر مرده ای دوصد گریان بود    امروز یکی نیست که بر صد گرید "  17
"  هنر اکنون در دل خاک طلب باید کرد     زانک اندر دل خاکند همه پرهنران "  18

پی نوشت:
------------------------------------------------------------
10-( بناکتی ، ابو سلیمان داوود ، تاریخ بناکتی ، به کوشش جعفر شعار ، تهران : انجمن اثار ملی ، 1348 ، ص366 و شبانکاره ای ، محمد بن علی بن محمد ، مجمع الانساب ، به تصحیح میرهاشم محدث ، تهران : امیرکبیر، 1363 ، ص236 وفضل الله ، رشیدالدین ، جامع التواریخ ، به کوشش بهمن کریمی ، تهران : اقبال ، چاپ چهارم ، 1374 ، ص361)
11
-( خواندمیر ، غیاث الدین بن همام الدین ، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر ، جلد سوم ، تهران : کتابخانه خیام ، 1333 ، ص361)
12
-( ابن خلدون ، عبدالرحمن ، مقدمه ابن خلدون ، جلد دوم ، ترجمه محمد پروین گنابادی ، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، 1353 ، ص 1152)
13
-( تاریخ جهانگشای جوینی ، جلد 1 ، ص 44)
14
-( همان ، ص45)
15
-( جوزجانی ، قاضی منهاج سراج ، طبقات ناصری ، جلد دوم ، تصحیح عبدالحی حبیبی ، افغانستان : انجمن تاریخ افغانستان ، 1343 ، ص 123 )
16
-(نویسندگان روسی ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز ، ترجمه کیخسرو کشاورزی ، تهران : پویش ، 1359 ، ص217)
17
-( مستوفی ، حمدالله ، تاریخ گزیده ، به اهتمام عبدالحسین نوایی ، تهران : امیر کبیر ، چاپ چهارم ، 1381 ، ص746)
18-( جوینی ، محمد ، تاریخ جهانگشای جوینی  ، جلد1 ، تصحیح محمد قزوینی ، تهران : دنیای کتاب ، چاپ سوم ، 1382 ، ص3)
با تشکر از سایت  http://www.azargoshnasp.net/ برای متون کتب ذکر شده

بخش اول  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565696.htm
 
بخش دوم  
http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565732.htm

 بخش سوم  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565746.htm  

 


نوشته شده در دوشنبه 87/4/10ساعت 3:49 صبح توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

 

" اگر گوینده ای می گفت جهان از زمانی که پروردگار بزرگ و منزه آدم را آفرید تا به امروز به چنین بلایی گرفتار نشده راست می گفت ." 1 

" مغولان پس از ویران ساختن ماوراءالنهر راهی خراسان شده بودند که جایگاه نشر علوم بود و از مدتها پیش از سیل بنیان برافکن تهاجم مغول ، شهرهایش ( به مانند نیشابور و مرو ) دارای مدارس معتبر بودند . اینان در خراسان نیز از هر لحاظ به ویرانگری و غارت و تاراج دست یازیدند و از لحاظ علمی و اموزش بیشتر نهادهای عظیم چون مساجد و دانشگاهها(مدارس) را از بین بردند و این دانشگاههای اسلامی پس از حمله مغول دیگر هرگز به حالت اولیه خود بازنگشتند . " 2
" نیشابور که سالیانی بس طولانی از مراکز مهم تعلیم و تربیت به شمار می امد « پس از این حمله دهشتناک مانند چراغی خاموش شد و ان همه مدارس و عمارات و دارالعلم ها در زیر توده های خاک سرفروبرده و برای همیشه معدوم گردید .» "  3

و بنا به گفته جوزجانی :
"  خلق ان را تمام شهید کردند و شهر را خراب کردند و دیوارها را پست کردند و جفت گاو بر بستند و به شهر براندند چنانچه اثار عمارت ان شهر باقی نماند . "  4

" زمانیکه موج تهاجمات چنگیز و سپاهیانش به پایان رسید بار دیگر فرزندش اکتای حمله جدید اغاز نمود ، اینکه گفته می شود اکتای ازاخلاقی ملایمتر نسبت به پدر خود برخوردار بود را نباید به معنی تغییری جدی در عملکرد مهاجمان دانست و حتی اگر به خود او خوشبین باشیم رفتار خودسرانه فرماندهان و سربازان او را عاملی جهت ادامه ویرانگریها و خانمان براندازیها باید دانست . در زمان اکتای بود که پس از قتل عام در غزنین « منازل و مساکن ارباب درس و فتوی را مساکن وماوای جغد ساختند. »"  5
" و بنا به روایتی شیخ فرید الدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نامور کشته شد . "  6 

" و به هنگام حمله سپاهیان مغول به فرماندهی اکتای به شهر اصفهان بود که چکامه سرایی چون  کمال الدین اسماعیل اصفهانی  به زیر شکنجه جان سپرد . " 7

"  در میان ان کشمکشها و تلاطم امواج فتن ... مراکز علم و ادب بأسرها خراب شد و مخازن صنعت و ثروت مأوای بوم و غراب گشت ، علما و فضلا را همه جا جمیعا مانند گوسفند ذبح کردند ، کتابخانها و کتابخوانها رامعا نیست و نابود نمودند ، و از اقل نتایج و ار اهون اثار استیلای مغول برایران ان بود که علم وادب در ان سرزمین در عهد ایشان به منتهی درجه انحطاط و تنزلی که ادبیات یک مملکت ممکن است بدان درجه رسد رسید ، و کسانی که اندکی به علوم و ادبیات اسلامیه اشنا باشند تفاوت درجه فاحشی را که مابین کتب و تالیف قبل از استیلای مغول و کتب و اثار بعد از ان نمایان است البته ملاحظه کرده اند . " 8

" نتیجه انکه ، اثار علمی بسیاری در تهاجم مغولان نیست ونابود گردید و این ادعا با توجه به عظمت و سرعت ویرانگری های مغولان و با در نظر گرفتن مسئله یک یا چند نسخه ای بودن کتابها در ان روزگاران کاملا موجه می باشد . به علاوه این فضل و ادب هم که باقی ماند بیشتر در جاهایی بود که پای لشگریان مغول بدانجا نرسیده بود و یا بسیار کم قدرت تر و کم اثرتر رسیده بود و به قولی « اگر این قسمت را هم مغول ویران کرده و به کشتن فضل و معدوم کردن کتب ان دست یافته بودند ، این عده کتابی هم که حالیه از اثار شعرا و ادبای فارسی باقیست به جای نمی ماند و بیشتر از انچه از این نفایس از میان رفته ، نوشته ها و گفته های فرزندان با ذوق ایران طعمه زوال می گردید . »"9

پی نوشت:
--------------------------------------------------------------------
1
-( ابن اثیر ، عزالدین علی ، الکامل ، جلد 26 ، ترجمه ابوالقاسم حالت ، تهران : شرکت سهامی چاپ وانتشارات کتب ایران ، 1355 ، ص125)
2
-( نخستین ، مهدی ، تاریخ سرچشمه های اسلامی اموزش و پرورش غرب ، ترجمه عبدالله ظهیری ، مشهد : استان فدس رضوی ، 1367 ، ص75)
3
-( موید ثابتی ، علی ،تاریخ نیشابور ، تهران : انجمن اثار ملی ، 1355 ، ص189)
4
-( طبقات ناصری ، جلد2 ، ص121)
5-
 ( بلخی ، محمد بن خاوند شاه ، روضه الصفا ، تهذیب و تلخیص عباس زریاب ، تهران : انتشارات علمی ، 1373 ، ص856)
6
-( دولتشاه سمرقندی ، ابن بختیشاه ، تذکره الشعرا ، به همت محد رمضانی ، تهران : پدیده خاور ، 1366 ، ص143)
7-( براون ، ادوارد ، تاریخ ادبیات ایران ، از فردوسی تا سعدی ، جلد دوم ، ترجمه غلامحسین صدری افشار ، تهران : مروارید ، چاپ سوم ، 1363 ، ص2
8
-( تاریخ جهانگشای جوینی ، جلد1 ، ص5 مقدمه )
9-( اقبال اشتیانی ، عباس ، تاریخ مغول ، تهران : امیر کبیر ، چاپ هفتم ، 1379 ، ص108)
با تشکر از سایت  http://www.azargoshnasp.net/ برای متون کتب ذکر شده

بخش اول  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565696.htm
 
بخش دوم  
http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565732.htm
 بخش سوم  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565746.htm  


نوشته شده در دوشنبه 87/4/10ساعت 3:2 صبح توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

   1   2   3   4      >
Design By : Pichak