مردي که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به ياد آورد قرار مهمّي دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردي که روي زمين بود پرسيد: "ببخشيد آقا ؛ من قرار مهمّي دارم ، ممکنه به من بگوييد کجا هستم تا ببينم به موقع به قرارم مي رسم يا نه؟"
مرد روي زمين : بله، شما در ارتفاع حدودا ً ? متري در طول جغرافيايي " ?8"??ْ ?? و عرض جغرافيايي "??"??ْ ?? هستيد. مرد بالن سوار : شما بايد مهندس باشيد؟
مرد روي زمين : بله، از کجا فهميديد!؟
مرد بالن سوار : چون اطلاعاتي که شما به من داديد اگر چه کاملا ً دقيق بود به درد من نمي خورد و من هنوز نمي دانم کجا هستم و به موقع به قرارم مي رسم يا نه!
مرد روي زمين : شما بايد مدير باشيد...
مرد بالن سوار : بله، از کجا فهميديد؟!
مرد روي زمين : چون شما نمي دانيد کجا هستيد و به کجا مي خواهيد برويد. قولي داده ايد و نمي دانيد چگونه به آن عمل کنيد و انتظار داريد مسئوليت آن را ديگران بپذيرند. اطلاعات دقيق هم به دردتان نميخورد!