سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

خیلی ایده جالبی بود... استاد کلاس نانوالکترونیک در حالیکه وقت کمی برای ادامه مطالب باقی مونده بود رفت سراغ این موضوع و حداقل 20 دقیقه ای راجع بهش حرف زد! البته خودش گفت فیدبک هایی که گرفته باعث شده که بخواد این مطالب رو بگه...

موضوع از این قرار بود که 2 سال پیش یکی از دوستان استاد کلاس ما باهاش دردودل میکنه و میگه احساس میکنه عمرش داره بیهوده تلف میشه و نمیتونه کنترلی رو که میخواد رو امور زندگیش داشته باشه ناگفته نمونه که این دوست فوق العاده فعال هم بوده... خلاصه با این موضوع درگیر بوده که مدتی بعد استاد ما میبینه این دوستش تو همه حال قلم و کاغذی دستشه و داره هر کاری رو با مدت زمانی که صرفش می کنه یادداشت میکنه... بعد از چند ماه میاد و نتایج جالبی رو که بدست آورده به استاد میگه مثلا یکیش اینکه متوجه میشه روزی حداقل 3 ساعت وقتش فقط به سلام احوالپرسی و چاق سلامتی بیهوده صرف میشه! (چیزی که به راحتی تو زندگی همه ما هست و به قول همین استاد تا ننویسی متوجهش نمیشی!) خلاصه به این ترتیب کار رو ادامه میده تا اینکه از یه جایی به بعد که امور دستش اومد شروع به مدیریت اونها میکنه... این نوشتن علاوه بر کارهایی که روزانه انجام میداده شامل تمام هزینه ها و امور مالی، بهداشت روان و جسم، سلامت و تغذیه یعنی هراونچه که در روز درگیرش بوده میشده... تو مرحله ساماندهی به کارهاش مثلا تصمیم میگیره عصرها بره دانشگاه و تا دیروقت کار کنه که کمتر کسی رو ببینه و... به این ترتیب قضیه برعکس میشه یعنی بعد از گذشت چندین ماه (نزدیک به یک سال) برنامه هر هفته کاملا روشنه(سالنمایی طراحی میکنه که بتونه برنامه هر هفته رو تو یک نگاه دید) و دیگه دقیقا میدونسته تو زندگیش کجاست و داره چیکار میکنه... این روند ادامه پیدا میکنه یعنی دیگه میدونسته ماه بعد چیکاره است و اصلا سال بعدی در چه شرایطیه و... الان که دوسال میگذره به گفته استاد، این آقا که هنوز مجرده تو برنامه 30 سالش داره درباره تربیت فرزندش فکر میکنه...!! (تبدیل به یک مرد آپولویی بی عیب و نقص شده!) استاد میگه نتایج کارش شگفت اور بود چون ماشاهد بودیم که از یک آدم معمولی موفق تبدیل به بهترین شد و کاری نبود که بخواد و بهش نرسه... الان هم داره تو امریکا دکتری میخونه... استاد ما هم 6-7 ماهیه که این کار رو شروع کرده. البته می گفت جزئیات جالبی داره که نمیتونه بگه تا این ابداع دوستش ثبت بشه که در حال پیگیری هم هست J

نکات جالب این برنامه ریزی این بود که:

-          زمانبندی تو شروع کار که تصویر روشنی از امور نداریم اصلا وجود نداره! یعنی موضوع این نیست که کارها در زمان مشخصی انجام بشن مسئله اصلی اینه که بدونیم داره چه اتفاقی می­افته! و اینکه انجام شدن یا نشدن کارها با درنظرگرفتن همه چیزایی که تو زندگیمون هست بررسی بشن...

-          هر ماه کل برنامه ها تحلیل میشه. در بررسی ماهیانه کلی مطلب برامون روشن میشه مثل اینکه چه هزینه هایی برای چی میکنیم یا مثال جالبی که استاد گفت این بود که در بررسی یک ماه متوجه میشه که برای میوه حدود 4هزار تومن هزینه کرده که با قیمت هایی که میوه ها دارن نشون میده در اون ماه میوه مصرف نشده...!! که طبعا اصلا خوب نبوده و برای ماه بعد جبرانش می کنه... در واقع با نوشتن روشن میشه که کجاها داریم کم هزینه میکنیم که به ضررمونه همونطور که بعضی جاها هم هزینه زیادکردن ضرر میرسونه!

-          تو این برنامه یه بخش برنامه اخلاقی هم بود که قابل توجهه... قضیه اش اینطوریه که در مورد ارتباطهایی که داری می نویسی و به سهم خودت در اون ارتباط توجه میکنی. به قول استاد تجربه نشون داده تغییر دادن خودمون بسیار آسون تر از تغییر دادن دیگرانه... حداقل تو این بررسی ها می فهمیم با بعضی ها ارتباط نداشته باشیم یا اصلا چی باعث برقراری ارتباطی شد که جز آسیب و ضرر برای ما نداره به جای اینکه بخوایم دنبال این باشیم که حال ادمایی رو که آزارمون میدن و... بگیریم! استاد میگفت این مکتوب کردن و تفکرهای یک هفته ای و بعدش هم تحلیل های یک ماهه خیلی جواب داده و تغییرات شگرفی رو در ارتباطات و برخوردها درش بوجود اورده از همه مهمتر رشد روحی جالبی براش داشته...

از دید آرکتایپی چیز جالب نحوه گام به گام بیدار شدن آرکتایپ آپولو در دوست استاد بود. البته فکر نمیکنم قرار باشه همه به شیوه آپولویی موفق باشن اما خوب تو دنیای امروز خیلی خوب جواب میده ... راستی توانگرها هم مشابه همین عمل میکنن...


نوشته شده در یکشنبه 87/9/3ساعت 12:19 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

Design By : Pichak