سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

کمتر از یک روز به لحظه تحویل سال مونده، به بهانه این لحظات تفالی زدم به دیوان شمس تبریزی؛
یارب، این بوی خوش از روضه جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟
یارب، این آب حیات از چه وطن می جوشد؟
یارب، این نور صفات از چه مکان می آید؟
عجب، این غلغله از جوق مَلَک می خیزد؟
عجب، این قهقهه از حور جنان می آید؟
چه سماع است که جان رقص کنان می گردد؟
چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟
چه عروسی است، چه کابین، که فلک چون تَتُقی است؟
ماه با این زر به نشان می آید؟
چه شکار است که این تیر قضا پرّان است؟
ور چنین نیست چرا بانگ کمان می آید؟
مژده مژده، همه عشاق! بکوبید دو دست
کانکه از دست بشد دست زنان می آید
از حصار فلکی بانگِ امان می خیزد
وز سوی بحر چنین موج گمان می آید
بس کنم، گرچه که رمز است، بیانش نکنم
خود بیان را چه کنی، جانِ بیان می آید

 

پیشاپیش آغاز سال 1388 مبارک

نوشته شده در جمعه 87/12/30ساعت 2:36 صبح توسط سوده کهرام نظرات ( ) | |

Design By : Pichak