سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

شب نشینی های بهاره با موضوع : معنای زندگی

جلسه اول : جمعه 3/2/89

موضوع این جلسه : چرا اتفاقات خوب برای آدم های بد می افتد و چرا اتفاقات بد برای آدم های خوب می افتد؟

گاهی با مشاهده اینکه یکسری اتفاقات خوب یا بد برای ما یا دیگران می افتد ، فورا در ذهنمان یک لوله کشی فلسفی شکل می گیرد که آیا او آدم خوبی بود که این اتفاق خوب برایش افتاد؟ یا من گناه کردم که این اتفاق بد برایم افتاد؟

آیا گناه موجب عذاب الهی می شود؟ آیا جایی که عذاب نازل می شود، مردم آنجا گناهکار بودند؟ و جایی که عذاب نازل نشده، مردم بیگناه هستند؟ ببینیم نگاه یک کارشناس دینی به این موضوع چیست و وقوع اتفاقات در زندگی آدم ها چگونه است؟

پاسخ حجت الاسلام سعیدی

با نگاه به زندگی انسانها و وقایع زندگی آنها می بینیم حوادث خوب و بد به طور متنوع در زندگی همه آشکار است. این تفسیر خوب یا بد بودن، قضاوت، داوری و تحلیل شخصی ماست. ما از منظر خود و در دستگاه ارزشی خود عنوان خوب یا بد به اتفاقات می دهیم و شاید در دستگاه و نظام ارزشی دیگری جور دیگری ارزش گذاری صورت گیرد و معنی دیگری یابد.

نگاه کلان به مجموعه هستی و آفرینش انسان گواه این است که : خدا برای انسان، بد نخواسته ، پس اساس آفرینش انسان ، خیر و خوبی بوده.

خداوند در قرآن بیان فرموده که آدم را چگونه آفریده. خدا می خواسته موجودی را خلق کند که جانشین و خلیفه او بر زمین باشد. و خداوند در تمام هستی عدالت را با اراده تکوینی خودش، محقق کرد. یعنی در هیچ کجای این جهان، اتفاق نسنجیده رخ نمی دهد و همه چیز در همان چهارچوب مسیر اصلی خودش است و کار اصلی خودش را انجام می دهد. در این مجموعه، انسان تنها موجودی است که دارای اختیار است...و خودش مسیر خودش را چه در عرصه فردی و چه در عرصه اجتماعی تعیین می کند که به کدام سمت برود.

یعنی خداوند با اراده تکوینی خودش جهان هستی را اداره می کند و عدالت را برقرار می سازد ولی ذره ای از اراده خود را به انسان داده  تا در زمین، به اختیار او امور انجام گیرد. پس آیا می توان گفت اراده انسان در مقابل اراده خدا قرار می گیرد؟ خیر- چون خداوند خودش انسان را مجاز به داشتن این اختیار کرده. انسان مختار است خود تصمیم بگیرد ولی هیچ کار انسان از دایره قدرت خداوند خارج نیست. اگر به حرف خدا گوش دهد، سعادت دنیا و آخرت را دارد و نیز می تواند گوش ندهد که در این صورت هم دنیا و هم آخرت برایش مشکل ساز میشود.

در تکوین، همه چیز به خدا ربط دارد و در تشریع، خدا اراده کرده که در برخی حوزه ها، به انسان اختیار دهد. البته در این جهان، سنت های الهی هم حاکم هستند که تغییرپذیر، تبدیل پذیر و تحویل پذیر نیستند.

حال این سوال مطرح می شود : اگر در روی زمین ، ضعف، بیماری، اختلال ذهنی، معلولیت وجود دارد، آیا خداوند از روز ازل چنین چیری را خواسته بوده یا نه؟

خداوند در سوره بقره می فرماید به آدم گفتیم تو و همسرت در این باغ ساکن باشید و از هر نعمتی در آن بهره مند گردید و فقط به این درخت نزدیک نشوید که از ظالمان خواهید بود. و میدانیم که شیطان که در مقام حسادت و رقابت با انسان بود به آنها گفت که این درخت، شجره خلد (درخت جاودانگی) است و اگر از آن بخورید، در این بهشت، جاودانه خواهید ماند. آنها از آن درخت خوردند و به تعبیر قرآن: بدی ها از آنجا آغاز شد. بنابراین خداوند فرمود تا مدتی معین، زمین محل زندگی شماست برایتان راهنما می فرستم و هر کس از آنها تبعیت کند نه ترسی خواهد داشت و نه غصه ای.

می دانیم که غصه مربوط به وقایع بدِ گذشته است و ترس، نگرانی از وقایع بدِ آینده. پس به تعبیر خداوند کسی که از پیامبران پیروی کند ، نه از گذشته احساس بدی دارد و نه از آینده ترسی خواهد داشت.

پس در اصل تکوین، خدا انسان را در جایی آفرید که بدی در آن نبود ولی قوانینی در این عالم وجود دارد. یعنی کیستی من مهم نیست، بلکه چون انسان هستم، جریان برق بر بدن من تاثیر می گذارد و سایر قوانین دیگر.......در تکوین و چیدمان خلقت، همه چیز قانونمند است.

هیچ کدام از اتفاقاتی که می افتد، بد نیستند، مهم نوع برخورد و رویکرد ماست.

آسیب های جدی مثل زلزله وجود دارند. ولی زلزله یک فرایند طبیعی است بلکه این سازه های بشری است که خطر ایجاد می کند. و یا سیل که باعث جریان آب می شود، برای آبیاری، تولید برق و غیره مفید است و عدم استفاده مفید از آن، باعث خسارت و آسیب جدی می شود.

یکسری اتفاقات تکوینی در این جهان، ناشی از رفتار انسان است. خداوند در قرآن می فرماید : هر خوبی به شما برسد، از طرف خداست. یعنی ما بر سر سفره خدا نشستیم. و هر بدی هم به شما برسد از جانب خودتان است. اگر از هر چیزی، کارکرد و استفاده اصلی آن را نکنیم، تبدیل به ضرر و چیز بد می شود. پس بدی ها در زندگی، به خاطر عملکرد بد خودمان یا سایر انسانهای دیگر است.

خداوند دو حجت بر ما دارد : 1- عقل   2- شرع

اولین حجت خدا، عقل است که این عقل باید بسیار تلاش کند، با روش سعی و خطا تجربه کسب کند و بفهمد چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. همه آن چیزی که عقل باید با سختی بدست بیاورد، همه توسط شرع در اختیار انسان قرار داده شده. البته شرع، هرگز جای عقل را نمی گیرد و عقل، زمینه ساز اساس سعادت است و برداشت درست از دین و شرع، نیازمند ساختار سالم و عقل سالم است.

- چرا برای خوب ها، اتفاق بد می افتد؟

·         شاید باید کارهای خوبی انجام می داده ایم که انجام نداده ایم

مثلا باید احساس مسئولیت اجتمائی می کردیم یا امر به معروف می کردیم و ...

·         گاهی عملکرد بد انسانهای گذشته از ابتدای خلقت، مشکلی ایجاد کرده و ما هم به آتش آنها می سوزیم

البته خداوند در این موارد در جایگاهی است که همه چیز را جبران می کند.

نکته : این یک انتظار غیر واقعی است که کاری را که خودمان باید انجام دهیم، از خدا بخواهیم که انجامش دهد و این، آفت تقدیرگرایی است که همه منتظر یک منجی هستیم.

نکته: باید بدانیم که خوب بودن، مصونیت نمی آورد و شاهد قرآنی آن، ایوب(ع) است.

نکته: باید به کلیت نظام هستی، نگاه مثبت داشته باشیم. بسیاری از خیر ها هستند که آدمی بد می پندارد ولی در نهایت، خیر هستند.

سخنرانی دکتر شیری

معنای زندگی را نمی توان بیان کرد مگر اینکه ابتدا بی معنایی را تعریف کنیم.

بی معنایی را می توان در موارد زیر یافت :

·         در مرگ های زندگی

o         ساده ترین آن ، مرگ آدم های اطرافمان است. عزیزی را از دست می دهیم و خودمان بی معنا می شویم.

o        مرگ یک رابطه

·         روزمرگی در رابطه : رابطه را داریم ولی خود رابطه بی معناست

·         در خیانت های زندگی

·         وقتی محاسباتمان با حسابهای این دنیا نمی خواند، بی معنا می شویم. چون حساب کتاب های عالم را در نظر نگرفته ایم.

·         بی معنایی در میان سالی(بحران میانسالی) : همه چیز داری، پول، کار، رابطه......ولی یک روز صبح از خود می پرسی : حالا که چی؟

بیشترین علائم بی معنایی به صورت افسردگی نمایان می شود و نیز بی معنایی، غم را هم در پی دارد.

افسردگی را می توان درمان کرد و لی باید اجازه دهیم این غم، در ما معنا ایجاد کند و تفاوت غم و افسردگی در همین است. فرد افسرده از هیچ چیز لذت نمی برد ولی فرد غمگین، می تواند از این غم، معنا به زندگی خود وارد کند.

چه چیزهایی انسان را بی معنا می کند:

1-      افراط و تفریط

2-      روزمرگی

3-      غم زیاد

4-      نبودن دانش : علم و دانش به انسان معنا می دهد.

5-      نداشتن کار : کار به زندگی انسان معنا می بخشد.

6-      کم بودن فعالیت مغز راست : مثل موزیک، باران و ...

                                                                                    

مکان برگزاری : خ ولی عصر، شمال پارک ساعی، سالن روباز فرهنگسرای سرو

زمان برگزاری : 18 الی 20 پخش فیلم معناگرا منتخب خانه توانگری - 20:30 الی 22:30 سخنرانی اساتید مدعو و دکتر شیری


نوشته شده در شنبه 89/2/4ساعت 11:21 عصر توسط مریم نامور نظرات ( ) | |

Design By : Pichak