کانون مطالعاتی خانه توانگری
دکتر اروین یالوم استاد روان پزشکی دانگاه استنفرد در سیزدهم ژوئن سال 1931 در واشینگتن دی. سی.به دنیا آمد و چندی پس از جنگ جهانی اول به همراه پدر و مادر خود به آمریکا مهاجرت کرده و در آنجا تحصیلات خود را در زمینه پزشکی و روانپزشکی آغاز نمود. اولین کتاب وی «گروه درمانی نطری و کاربردی» به عنوان مرجع برای کارآموزان مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن کتاب های روان درمانی اگزیستانسیال یا هستی شناختی و گروه درمانی بیماران بستری را منتشر کرد. وی در تلاشی برای آموزش تمام ابعاد درمان اگزیستانسیال، به ابزار ادبی روی آورد و کتابی شامل داستان های روان درمانی (جلاد عشق)، دو رمان آموزشی (وقتی نیچه گریست و دراز کشیدن بر مبل راحتی) و کتاب ماما و معنی زندگی را تألیف نمود. یالوم از نخستین کسانی است که با نو آوری در زمینه تألیف «رمان آموزشی» توانست آموزش غیرمستقیم را به دوره های تخصصی روان پزشکی نیز وارد کند. وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم که مدال طلای باشگاه مشترک المنافع کالیفرنیا را برای بهترین رمان سال 1993 کسب کرد با هدف ایجاد سبک جدید وی یعنی «رمان آموزشی» به رشته تحریر در آمد. وقتی نیچه گریست به رویارویی خیالی فردریش نیچه، فیلسوف نامی و دکتر یوزف برویر، از بزرگان علم طب، می پردازد. دکتر یالوم در خلال این داستان جذاب، به توصیف درمان های رایج وسواس فکری می پردازد که هر دو شخصیت داستان به نوعی گرفتار آنند، و از رفتار درمانی و خواب واره تا شناخت درمانی کمک می گیرد ولی در نهایت روش درمانی اگزیستانسیال است که کتاب بیش از هر چیز در پی توصیف آن است. در این کتاب بارها و بارها به بیان تجربی مفاهیم انتقال (انتظارات، باورها و پاسخ های هیجانی ای که بیمار در رابطه پزشک-بیمار وارد می کند) وانتقال متقابل (انتظارات، اعتقادات و پاسخ های هیجانی ای که پزشک در رابطه پزشک و بیمار وارد می کند) می پردازد. و در توصیف رفتار برویر، نحوه برقراری یک رابطه درمانی درست را آموزش می دهد. وقتی نیچه گریست آمیزه ای است از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وین خرد گرای سده نوزدهم و در آستانه دانش روانکاوی. فردریش نیچه، بزرگترین فیلسوف اروپا...یوزف برویر، از پایه گذاران روانکاوی...دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید، همه اجزایی هستند که در ساختار رمان در هم تنیده می شوند تا حماسه فراموش نشدنی رابطه خیالی میان بیماری خارق العاده و درمان گری استثنایی را بیافرینند. در ابتدای رمان، لو سالومه، نویسنده روسی- آلمانی، زنی دست نیافتنی که به دوستی با مردان بزرگ زمان خود مشهور بود، از برویر می خواهد تا با استفاده از روش آزمایشی «درمان با سخن گفتن» به یاری نیچه ناامید و در خطر خودکشی بشتابد. در این رمان جذاب دو مرد برجسته و اسرار آمیز تاریخ، تا ژرفای وسوسه های خویش پیش می روند و در این راه به نیروی رهایی بخش دوستی دست می یابند. در این کتاب بارها مرز خیال و واقعیت درهم شکسته شده تا بلکه بتوان با عبور از آنها به تعریف و شناختی وسیع تر نائل گشت. مفاهیم عمیق فلسفی و نیز عباراتی سرشار از ذوق و اندیشه که نظر هر خواننده صاحب تفکری را به خود جلب می نماید بی شک از دلایل عمده محبوبیت این اثر در بین خوانندگانش می باشد. - دست یابی به حقیقت از عدم اعتماد و تردید آغاز می شود، نه از میلی کودکانه که ای کاش این طور می شد! - حقیقت، خود مقدس نیست. آنچه مقدس است، جستجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می کنیم! آیا کاری مقدس تر از خود شناسی سراغ دارید؟ - امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبه پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود، به جهان آدمیان فرار کردند، یکی که از همه ناشناخته تر بود در جعبه باقی ماند: این آخرین بلا امید بود. از آن پی انسان این جعبه و امید درونش را به اشتباه، صندوقچه نیک اقبالی می داند. ولی ما از یاد برده ایم که زئوس آرزو کرده بود آدمی همچنان به آزار خویش ادامه دهد. امید بدترین بلاست، زیرا عذاب را طولانی می کند. - هر انسانی مالک مرگ خویش است و می تواند به روش خویش عمل کند. شاید – و تنها شاید – بتوان حق زندگی را از فرد گرفت، ولی در هیچ شرایطی حق مردن را نمی توان از او صلب کرد. مردن دشوار است و آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نخواهد مرد. - رشد پاداش رنج است، درخت برای غره شدن بر بلندی اش، نیازمند هوایی طوفانی است. خلاقیت و اکتشاف نیز جز با رنج بدست نمی آید. برای زایش ستاره ای رقصنده، باید آشفتگی و شوریدگی در درون خویش داشت. - هرگاه منطق را کنار بگذاریم و از توانایی های دیگر برای تأثیر گذاری بر انسان ها کمک بگیریم، انسانی پست تر و حقیرتر آفریده ایم. - زمان را نمی توان در هم شکست، این سنگین ترین باری است که به دوش می کشیم. و بزرگترین چالش ما، همانا زندگی به رغم این بار است. - تا زنده ای زندگی کن! اگر زندگی ات را به کمال دریابی، وحشت مرگ از بین خواهد رفت! وقتی کسی بهنگام زندگی نمی کند، نمی تواند به هنگام بمیرد. - و چه سهمناک است روبرو شدن با مرگ، وقتی هیچ گاه آزادی ات را، با همه خطر هایی که داشته، طلب نکرده ای! - برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهین – بی نیاز از حضور دیگری – زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدن دیگری برایش مهم می شود. به نظر من که کتاب فوق العاده ای بود! خوندنش رو جدی بگیرید و مطمئن باشید که پشیمون نمی شید...
Design By : Pichak |