سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

وقتی چراغهای سالن سینما روشن شد در چهره تک تک افراد از زن و مرد حس لطافتی نمایان بود؛ خنده و گریه و لذت، احساسهایی بود که همه یک پیغام را می رساند؛ " رهایی " !! درونشان برای لحظاتی احساس رهایی کرده بود. 

کوروش کسی است که با نادیده گرفتن آنیمایش و سرکوب آن، تسخیر آنیما شده و با علایمی چون خشم کنترل نشده، نیش و کنایه، طلب کاری از همه ..... و از همه مهمتر فرافکنی آنیمای سرکوب شده بر روی زنان مختلف، زنانی که هر کدام نمایانگر بخشی از آنیمای بیمار و صدمه دیده وی اند و با وجود بسیاری هواداران و دوستان (که فرصت تنهایی را برای وی مقدور نمی سازند) احساس تنهایی می کند، احساس می کند گیر افتاده و آرزو دارد راه نجاتی از وضعیت فعلیش بیابد،حتی مادرش نیز نمی تواند به پایان احساس تنهایی وی کمکی کند.

کوروش از ته دل گشایشی می طلبد و آن زمان است که "رها" را می بیند، رهایی که نتیجه فرافکنی های وی نیست بلکه از وجود خودش است، مال خودش است. "در مسیر شناخت و بهبودی، بویی، تصویری یا لذتی نامفهوم نشانت می دهند و ناگاه از آن بهشت زیبا به بیرون پرتاب می شوی تا خودت آن ر ا بیابی".  " کوروش"  با  "رها "  آرامشی لطیف را احساس می کند ، آرامشی ورای تجربیات روزمره اش، و ناگهان از این بهشت زیبا به بیرون پرتاب می شود، "رها" چون نسیمی دل انگیز از میان انگشتان وی عبور کرده، گم می شود... گم می شود تا این بار کوروش با تلاش خود آن را بیابد.              

 

ادامه مطلب...

نوشته شده در پنج شنبه 88/1/20ساعت 5:5 عصر توسط سیمین غروی نظرات ( ) | |

جلسه ی آخر برنامه "حسین(ع) امامی که باید از نو شناخت" با حضور دکتر شیری و حجت الاسلام برمایی در فرهنگسرای دانشجو برگزار شد.

مجلس شام

یزید در اولین رویارویی با سرهای شهیدان شعری از شعف می سراید . وقتی یزید با سر مبارک امام حسین صحبت می کرد فردی به نام اسلمی به وی اعتراض می کند.

کاروان در اول صفر 61 به شام می رسند زنان شام جشن می گیرند و کف می زنند و هلهله می کنند،  مردم شام سالها تحت تربیت روانی اموی ها قرار داشتند و هیچ آگاهی از خانواده ی پیامبر نداشتند و بنی امیه را تنها بازماندگان پیامبر می دانستند . یزید یک مجلس خصوصی ترتیب داد که اسرا را به این مجلس وارد کردند ، یزید به امام علی بن حسین رو می کند و می پرسد نامت چیست ؟ می فرمایند علی بن حسین یزید گفت ای علی پدر تو خویشاوندیش را با من قطع کرد حق مرا انکار نمود و بر سر قدرت و سلطنت با من منازعه کرد خداوند با او چنان رفتار کرد که دیدی امام این آیه را تلاوت کرد : (سوره ی حدید آیه ی 22) هیچ مصیبتی به مال یا جانتان نرسد مگر پیش از آن که ، آن را بیافرینی در کتابی نوشته شده و این بر خدا آسان است . یزید به پسرش اشاره می کند که تو جوابش را بده ، خالد مات و مبهوت نگاه می کند، ‌یزید خودش این آیه را تلاوت می کند که: (شوراء آیه ی 30) ‌اگر شما را مصیبتی برسد به خاطر کارهایی است که می کنید و خدا بسیاری از گناهان را عفو می کند. علی بن حسین می گوید ، ای پسر معاویه و هند ، حکومت دست آبا و اجداد من بوده پیش از آنکه متولد شوی جد من علی بن ابی طالب که خداوند از او خشنود باد در بدر و احد و احزاب پرچم پیامبر خدا را در دست داشت و در دست پدر تو و جد تو پرچم کافران بود ، بعد از این یزید پاسخی نداشت و زدن چوب را به دهان امام ادامه داد.

از لحاظ رفتار شناسی توهین به سر مبارک امام نوعی لجبازی در رفتار و تضعیف روانی بود. یزید شعری می خواند با این مفهوم که کاش پیران قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند می دیدند که قبیله خزرج در برابر نیزه ها به زاری افتاده می گفتند ای یزید دستت درد نکند به تلافی جنگ بدر بزرگان آنان را کشتیم و حسابمان را تسویه کردیم . خاندان هاشم با سلطنت بازی کردند و اگر نه ، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی نازل شد من از دودمان خندف نباشم اگر کینه ای را که از محمد در دل دارم از فرزندان او نگیرم .

اینکه خبری از وحی نیست همان تفکر ابوسفیانی است ، حضرت زینب پاسخش را با آیه 10 سوره ی روم، می دهند می فرمایند سپاس خدا را که پروردگار هر دو جهان است و درود و سلام او بر سالار رسولان. خداوند راست گفت آنجا که می گوید سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند ناگواری بود زیرا اینان آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را مسخره گرفتند . ای یزید می پنداری که زمین و آسمان به ما تنگ است و چون اسرا شهر به شهر مارا می بری در پیشگاه خدا ما را ننگ است ای پسر آزادشدگان این درست است که زنان و کنیزانت را در پرده نشانی و  دختران پیغمبر را از این سو به آن سو برانی .

حضرت زینب بدون عجله و اضطراب با منطق قرآن جواب دندان شکن می دهد.

آخرین مرحله ی کفر کتمان خدا، پیامبر و وحی است این استدراج ؛‌ تدریجی به سوی انحطاط رفتن است به وسیله ی زیادی نعمت وقتی به مرحله ی کفر نهایی می رسند ، خداوند در تمام نعمت ها را برایشان باز می کند.

فردی یهودی به رفتار یزید اعتراض کرد که شما  با پسر دخت پیامبر خود چنین کردید اگر فرزندی از قومی در میان ما بود او را می ستودیم.

یکی از شامیان نگاهش به چهره ی دختر امام حسین می افتد و او را از یزید برای کنیزی طلب می کند ، حضرت زینب پاسخ می دهند دروغگو و فرومایه تو و یزید چنین حقی ندارید یزید می گوید تو دروغ می گویی اگر بخواهم این کار را انجام می دهم ، حضرت زینب می  فرمایند : به خدا سوگند که خداوند چنین حقی را برای تو قرار نداده مگر اینکه از دین ما بیرون شده و آئین دیگری گرفته باشی ، آن مرد پشیمان شد به یزید اعتراض می کند که وی را به قتل می رسانند این عدم آگاهی شامیان ناشی از سیاست تربیتی امویان بود.       ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 87/10/21ساعت 2:37 عصر توسط سیمین غروی نظرات ( ) | |

سخنرانی حجت السلام برمایی در رابطه با وقایع بعد از ماجرای عاشورا:

اهداف قیام امام حسین (ع)

ضرورت اصلاح امت ، مبارزه با فساد حکومت ، لزوم ایجاد تحول در تربیت اجتماعی ، دعوت کوفیان برای قیام و لزوم پاسخگویی امام ، ضرورت احیای ارزش های دینی و سنن فراموش شده ، تغییر ساختار حکومت ، احیای امر به معروف و نهی از منکر ، آموزش صبر و پایداری ،‌ بیعت خواهی یزید .

سیر اتفاقات بعد از شهادت امام حسین( ع) و یارانشان

-   اللهم تقبل هذالقربان ؛ سخن حضرت زینب

-  بردن سر حضرت برای چشم روشنی نزد عبید الله توسط خولی بن یزید ؛ فرد نام برده سر مبارک حضرت را به نزد عبید الله برد و گفت این سر کسی است که بهترین پدر ، مادر و اجداد را دارد ، عبید الله نیز سر خولی را قطع کرد .

-  کوفه آماده می شود ، کوفیان برای نشان دادن خوشحالی خود شهر را آب و جارو می کنند ، صفحه ی دویست و نود دو کتاب پیام آور عاشورا .

-    خاک سپاری شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد در روز دوازدهم .

بردن کاروان اسرا به کوفه و شام در نهایت به ضرر عبیدالله و یزید بود و نوعی تبلیغ برای بازماندگان کربلا به حساب می آمد (صفحه ی دویست و نود کتاب پیام آور عاشورا) .

دو مسئولیت مهم حضرت زینب یکی حفظ نام امام حسین تا فراموش نشود و دیگری مراقبت از اهل بیت. در مورد امام سجاد ایشان یک ماهی بیمار بودند و تعبیر غلطی که در عوام مطرح است به ایشان امام بیمار می گویند در صورتی که امام سجاد مانند بقیه ی امامان بودند و صحیفه ی ایشان را به زبور آل محمد تعبیر کردند ،‌ در مورد حضرت فاطمه نیز برداشت ها معمولا عوامانه است و آنچنان که باید ایشان را نمی شناسند .

معرفی کتاب : فرهنگ سخنان حضرت زهرا ،‌محمد دشتی

وقتی اسرا را با لباس هایی کهنه و ظاهری خسته و درمانده در شهر می گرداندند حضرت ام کلثوم از نگاه مردم ناراحت می شوند و به مردم اعتراض می کنند ، حضرت زینب نمی گذارند به کودکان آب و غذا داده شود می فرمایند : بر خاندان پیامبر صدقه حرام است . مردم به حال حضرت علی بن حسین(ع)  که دست ها و پاهایشان بسته بود می گریستند ، امام با تعجب می پرسند اینها برای که گریه می کنند! حضرت زینب در پاسخ به گریه ی اهل کوفه می فرمایند بگریید که همیشه دیده هایتان گریان باد ، مردم کوفه از شدت ناراحتی و پشیمانی مانند پشیمانی روز محشر دست هایشان را می گزیدند . صفحه ی دویست و نود و پنج کتاب پیام آور عاشورا                ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 87/10/20ساعت 12:47 عصر توسط سیمین غروی نظرات ( ) | |

جلسه ی پنجم نیز با حضور دکتر شیری و حجت الاسلام برمایی در فرهنگسرای دانشجو برگزار گردید. 

ادامه تاریخ اسلام در روز عاشورا؛ 

ابتدا خلاصه ای از خروج امام حسین (ع) از مکه تا کربلا تکرار شد و در ادامه ی بحث علم امام گفته شد.‌

ما نباید ایده آلیستی و در حد شفاعت صرف به امام ها نگاه کنیم ، نباید امام را در حد خود پایین بیاوریم ،‌ بلکه خود باید تلاش مضاعف نماییم. برای ارتقاء آموزه های دینی و متن زندگی باید توامان پیشرفت کرد . در مورد خروج امام حسین(ع) از مکه و حرکت به سوی کربلا سیاست مدارها که نشانه ی عقلند از امام خواستند که این کار را نکنند ، امام به اطرافیان خود دروغ نمی گویند، ‌تمام مصائبی را که وارد خواهد شد توضیح می دهند که کشته می شوید و بدنتان قطعه قطعه می شود.

بهترین راه بازگشت به خدا توبه است توبه همانند نماز مسیر رسیدن به خداست خدا هیچ گاه صبر نمی کند تا کسی به آخر برسد فرصت بازگشت همیشه محیا است پیامبران و امامان نیز یک مسیرند برای شناخت خدا توقف در این مسیر انحراف از رسیدن به خداست .

در ادامه ی حرکت امام حسین به سوی کربلا امام حسین با افراد مختلفی چه در راه و چه در منزل خود روبرو می شوند و آنان را به همراهی با خود دعوت می کردند از جمله ی ایشان زهیر است زهیر عثمانی بود . امام حسین پیغامی برایش می فرستند تا به ملاقاتشان بیاید . زهیر از امام فرار می کرد تا روبرو نشود، همسرش وی را وادار به دیدار امام نمود، ‌در آن دیدار امام به وی نوید داد تا اگر با ایشان همراه گردد تمام مسیر اشتباه رفته شده را جبران نماید، ‌زهیر می پذیرد و زن و فرزندانش را به شهر خودشان می فرستد و با امام همراه می گردد.

امام توسط سه پیک ،‌نامه به کوفه فرستاده بودند هر سه پیک که از جمله آنها مسلم است به شهادت رسیدند ، در بین راه خبر شهادت هر سه به امام حسین رسید. امام حسین فرمودند : باز نمی گردم تا مگر انتقام ایشان را بگیرم . در منزلگاه بعدی امام خبر شهادت پیک ها را به یاران خود می دهد و از ایشان می خواهد که اگر مایل هستند می توانند باز گردند. منزلگاه بعد همان طور که از ابتدا اتفاقات آینده را برای ایشان توضیح می دادند تمام درهای دنیا را به روی یاران خود بستند فرمودند کمترین اتفاقی که برای ما می افتد مرگ است. افراد ناصح بسیاری ایشان را از ادامه ی سفر باز می داشتند در این میان پیر مردی امام را سوگند می دهد که باز گردد زیرا کشته خواهد شد.امام می فرماید : می دانم اینها اموری پنهان از دیده ی من نیست اما امر خدا انجام خواهد شد به خدا سوگند آنان از من دست بر نمی دارند تا خونم را بریزند ، خداوند بر آنها کسی را مسلط کند که پست ترین آنها است. در منزلگاه بعدی درشراف در رشته کوه ذوحسن امام موقع ظهر با حر و لشکریانش روبرو می شوند، به لشکریان و اسب های ایشان آب می دهند، بعضا خودشان برای شتر ها آب می ریزند (صفحه ی صد و هفتاد و شش ، پیام آوران عاشورا) دو لشگر پشت امام نماز می خوانند . امام بین دو نماز خطبه ای می خوانند و می فرمایند، ای مردم اگر تقوا پیشه کنید و حق را به آنکه از آن اوست بازگردانید خداوند از شما خشنود می شود ، ما خانواده ی پیامبر شایسته ترین بر حکومت شما هستیم محتوای نامه هایتان از اعمالتان متفاوت است.             ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 87/10/17ساعت 11:11 عصر توسط سیمین غروی نظرات ( ) | |

جلسه ی پنجم نیز با حضور دکتر شیری و حجت الاسلام برمایی در فرهنگسرای دانشجو برگزار گردید. 

ادامه تاریخ اسلام در عصر عاشورا؛ 

معاویه که برای ولیعهدی یزید رایزنی می کرد با ابن زبیر، ‌ابن جعفر ، ابن عباس و امام حسین( ع) به مشکل برخورد کرد، پاسخ ابن زبیر : تا زنده ام بیعت نمی کنم ، ابن جعفر : اگر مجبورم کنی بیعت می کنم همان طور که پدران ما پدر تو را به اسلام آوردن مجبور کردند،‌ ابن عباس : از تو امان نمی خواهم اگر مرا بکشی به خدایم ملحق می شوم . امام حسین(ع) تنها فردی است که با استدلال محکم پاسخ می دهند ایشان با نقض تئوری سلطنت به معاویه اعلان جنگ می کنند. معاویه به امام می گوید صلح برادرت را زیر پا می گذاری شایسته ترین ها بیعت کردند، مردم را در فتنه نیانداز و به آیه ی شصت سوره ی روم اشاره می کند امام در جواب می فرمایند : آیا تو قاتل عمر نیستی ؟ که از بسیاری عبادت پیشانیش پینه بسته بود فتنه ای بزرگتر از حکومت تو نیست ، بهتر از جهاد راهی برای مقابله با تو نمی بینم و اگر نتوانم استغفار می کنم و توفیق جهاد می طلبم . معاویه راجع به این چند تن توصیه می کند : ابن عمر که مشتاق عبادت است به گوشه ای روانه کن که به عبادتش برسد ، ابن ابوبکر را به عیش و نوش سرگرم کن، پسر زبیر سرکش است از او غافل نشو تا بیعت بگیری ، حسین را دعوت کن اگر پذیرفت تامینش کن و اگر نه مراقبت کن و نیکش بدار.  

معاویه به عنوان آخرین اقدامات به نفع یزید یک حکم حکومتی برای وی می نویسد و با یزید بیعت می کند و توصیه می کند که مجرمان را به قدر جرم خود عقوبت کن ، جانب عرب و قبیله خود را نگه دار ، کشتگان عثمان را از خود دور کن ولی امیه را بر فرزندان ابوتراب و بنی هاشم برتری بده .

وقایع مدینه بعد از مرگ طاغوت

یزید طی فرمانی به ولید بن عقبه دستور گرفتن بیعت از آن چند نفر را می دهد که اگر بیعت نکردند گردن ایشان را بزن ، ولید امام حسین(ع)  را شبانه احضار کرده فرمان را ابلاغ می کند، ‌امام حسین(ع) با اعمال سیاستی به وی می گویند در شب و پنهانی بیعت می خواهی فکرهایم را بکنم فردا پاسخ می دهم . مروان مخالفت می کند که اگر برود دیگر دستت به حسین نمی رسد ، امام به مروان می فرمایند : فرزند ذرقات (مادر بزرگ بدکاره ی مروان) آیا مثل منی با مثل یزیدی بیعت می کند.                  ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 87/10/17ساعت 11:9 عصر توسط سیمین غروی نظرات ( ) | |

   1   2      >
Design By : Pichak