سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

سالهای سال نیاکان ما عشقهای خود را در گل دمیده اند و معجزه کرده اند

هفائستوس

-   خدای کوره آهنگری و اختراع و خلاقیت زمینی‏، استاد صنعتگر

-  خدای کوه آتشفشان (مثل آتشفشان اتفاق همیشه در عمق شخصیتشان می افتد و بعد بروز میکند)

-  تنها ایزدی که نقص فیزیکی رنج میبرد (رنج از یک نقطه ضعف، یک خلا، یک حقارت درونی)

-  فرزند هرا و زئوس، برادر آرس

-  خدایی با ظاهر زشت، اما خالق زیبایی ها

-    تنها خدایی که کار میکرد. کارهایی از جنس هنرو خلق (عملگرا است)

-  هفائستوس خدایی عضلانی، با گردنی کلفت و سینه ای پر مو که به خاطر پای کوتاه و لنگش، با عصایی زیر بغل حرکت میکند

-  اغلب پیراهی ژنده بی آستینی به تن میکرد با کلاه پشمی

تولد

 هرا به تلافی تولد آتنا تصمیم گرفت هفائستوس را به دنیا آورد. او تصور میکرد پسرش بسیار قدرتمند تر از شوهرش خواهد بود، امیدوار بود که پسرش بسیار با شکوه تر از زئوس باشد. ولی پس از تقلای بسیار پسری بسیار زشت،‌ با پای لنگ شبیه فردی عقب مانده به دنیا آورد.

(طبق روایت هومر و ایلیاد) هرا از دیدن هفائستوس به شدت خشمگین شد و او را از شهر المپ بیرون پرتاب کرد.

هفائستوس پس از یک سقوط طولانی در دریا فرود آمد.

 کودکی

هفائستوس توسط حوریان دریایی، ستیس Thetis (مادر آشیل) و یورنیوم نجات پیدا کرد. سپس او را از مادرش –که از داشتن همچین فرزندی شرم داشت- پنهان کردند.

هفائستوس 9 سال در غاری زر دریا به همراه این ایزد بانوان به طور پنهانی زندگی کرد. همزمان شروع به تجربه هنر و صنعت کرد و جواهرات بسیار زیبایی از مرجانها می ساخت.

 هرا وقتی جواهرات را دید و فهمید ساخته فرزندش است، او را بخشید و از زئوس خواست تا او را به المپ برگرداند ولی هفائستوس که از مادرش بسیار خشمگین بود بازنگشت.

 زئوس دیونوسس (برادر هفائستوس) را فرستاد تا با شراب و مستی او را راضی به بازگشت کند. بازگشت موفقیت آمیز هفائستوس به المپ موضوع مورد علاقه نقاشان یونانی کوزه گر بوده است.

 ازدواج

در برخی روایات آمده است که هفائستوس در ازای آزاد کردن مادرش، از زئوس آفرودیت را خواست. زئوس پذیرفت و آفرودیت هم مخالفتی نکرد.


هفائستوس علاقه زیادی به آفرودیت داشت ولی آفرودیت اغلب روابط پنهانی با دیگر برادران جنگجوی خود (از جمله آرس) داشت.

وقتی هلیوس از روابط پنهانی آفرودیت و آرس به هفائستوس خبر داد، هفائستوس شروع به ساختن تور نامرئی کرد و بعد منتظر نشست و یک بار در حین معاشقه آفرودیت و آرس را به دام انداخت و  تور را در شهر المپ آویزان کرد. (مردان مچ گیر)

المپ نشینان این صحنه را که دیدند هفائستوس را مسخره کردند.


 


نوشته شده در دوشنبه 87/6/18ساعت 10:16 عصر توسط فاطمه کامرانی نظرات ( ) | |

Design By : Pichak