کانون مطالعاتی خانه توانگری
به سوی کامیابی نوشته آنتونی رابینز " زندگی، پدیده ای ایستا، نیست. تنها دو گروه نمی توانند افکار خود را عوض کنند: دیوانگان تیمارستان و مردگان گورستان" اورت دیرکسن معنی هر تجربه، بستگی به چهارچوبی دارد که در اثر تجربیات قبلی در ذهن، تشکیل شده است. این چهارچوب را " چهارچوب مرجع " می نامیم. اگر این چهارچوب تغییر کند معنی آن تجربه عوض می شود. یکی از بهترین راه ها برای ایجاد تغییرات فردی آن است که هر تجربه را در قالب بهترین چهارچوب ها قرار دهیم. این کار را " بازسازی چهارچوب های ذهنی " می نامیم. گاهی اوقات در اطراف ما فرصت ها و امکاناتی وجود دارد که با استفاده از آنها می توانیم شکل زندگی خود را بکلی دگرگون کنیم و آن را بصورت دلخواه خود درآوریم. اگر از چهارچوب های ذهنی خود خارج شویم متوجه می گردیم که بسیاری از گرفتاری ها و مشکلات زندگی ما، در واقع شانس های بزرگی هستند. دردنیا هیچ چیزی بخودی خود دارای معنی نیست، بلکه احساسات، رفتارها و واکنش های ما نسبت به هرچیز، بستگی به نحوه ادراک و تصور ما از آن چیز دارد. هر علامت حسی فقط در زمینه و چهارچوب خاصی درک می شود و معنی پیدا می کند. بدبختی، نوعی نقطه نظر است. کسی که کارش فروش قرص آسپرین است، از سردرد شما احساس رضایت می کند. انسان ها عادت دارند که به هر تجربه معنی خاصی بدهند. ما وقایع را برحسب تجربیات قبلی خود تفسیر می کنیم. در بسیاری از اوقات، اگر این چهارچوب های عادتی را کنار بگذاریم، متوجه شیوه های تازه تری برای زندگی خود می شویم. باید به این نکته توجه داشته باشیم که ادراکات و تصورات، اموری ایجادی هستند. یعنی اگر چیزی را نامطلوب و زیان بخش می دانیم دراثر پیامی است که به مغز خود داده ایم و مغز بر آن اساس روحیاتی در ما ایجاد می کند که آنرا واقعی می انگاریم. اگر چهارچوب های ذهنی خود را عوض کنیم و از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم می توانیم عکس العمل دیگری نسبت به موضوع داشته باشیم. می توان تصورات و ادراکات را تغییر داد و بلافاصله روحیات و رفتارها را عوض نمود. موضوع بازسازی چهارچوب های ذهنی جز این نیست. توجه داشته باشید که ما دنیا را آنچنان که هست نمی بینیم، زیرا ماهیت امور از نقطه نظرهای گوناگون قابل تفسیراست. حالات ما، چهارچوب های مرجع و " نقشه " هایی که از جهان در ذهن داریم، دنیای ما را می سازند. تجربیات قبلی همیشه توانائی ما را برای دیدن واقعیاتی که در اطراف ما می گذرند محدود می سازند.لیکن برای دیدن و احساس واقعیات راه های متعدد وجود دارد. دلالی که بلیط های کنسرت یا سینما را می خرد و آن را به قیمت گرانتر در بازار سیاه می فروشد از نظر خیلی از افراد، فرد سودجوئی است که کار زشتی را انجام می دهد، اما از نظر افرادی که نتوانسته یا نخواسته اند در صف بایستند ممکن است نعمتی تلقی گردد. کلید موفقیت در زندگی آن است که تجربیات خود را با توجه به دیدگاه های مختلف طوری در نظر آورید که شما را برای بدست آوردن نتایج بزرگتر کمک کند. برای اینکه نظرات و عقاید منفی خود را به مثبت مبدل سازیم ساده ترین راه، تغییر چهارچوب مرجع است. برای تغییر چهارچوب های مرجع دو راه عمده وجود دارد. از هر دو طریق می توان تصورات درونی را تغییر داد، درد و رنج را برطرف کرد و روحیه ای پرنشاط و قوی در خود ایجاد نمود. یکی تغییر زمینه و دیگری تغییر محتوی. تغییر زمینه این است که نشان دهیم هر اتفاق یا تجربه ناخوشایند، نامطلوب و ناراحت کننده، می تواند عملاً در زمینه دیگر نتایج بسیار مفیدی داشته باشد. در بسیاری از داستان های کودکانه، شخصیت های داستان دارای عیوب ظاهری هستند که در جایی موجب نجاتشان می شود. اختراعات بزرگ نیز ناشی از وجود گرفتاری ها و دشواری هاست. زمانی نفت عنصر نامطلوبی تلقی می شد، زیرا زمین های کشاورزی را چرب و غیرقابل استفاده می کرد، ولی امروزه میدانیم که این ماده چه ارزشی دارد. افراد مبتکر و پیشگام می توانند منابع خود را در راه های مفید و پولساز بکار اندازند. تغییر محتوی عبارت از این است که همان وضعیت ها را عیناً در نظر بگیریم ولی معنای آنها را عوض کنیم. بعنوان مثال شما ممکن است بگوئید " پسرم دائماً وراجی می کند، خفه هم نمی شود" تغییر محتوی این است که بگوئید " پسرم حتماً جوان هوشمندی است، چون همیشه حرفی برای گفتن دارد." تغییر زمینه و محتوای هر محرک، معنی متفاوتی را به مغز ارسال می کند و در نتیجه روحیه و رفتار شخص تغییر می کند. هیچ چیز در جهان بنفسه خوب یا بد نیست، مگرآنکه ما آنرا چنین تصور کنیم. شما قدرت کنترل وجود خود را دارید. می توانید مغز خود را اداره کنید. شما هستید که در زندگی به نتایج دلخواه می رسید. تغییر چهارچوب های ذهنی، یکی از نیرومندترین شیوه هایی است که بکمک آن می توانید نحوه تفکر خود را در مورد امور عوض کنید. شما هر واقعه را در چهارچوب خاصی قرار می دهید. گاهی با تغییر واقعه، آن چهارچوب را عوض می کنید. اکنون کمی راجع به این وضعیت فکر کنید: رئیس من همیشه بر سرم داد می کشد. این جمله را می توان در چهارچوب دیگری چنین تعبیر کرد: خیلی عالی است که رئیس شما به خود زحمت می دهد و اشتباهاتتان را یادآوری می کند. می تواند بدون سؤال و جواب اخراجتان کند. تغییر چهارچوب های ذهنی هم در زمینه برقراری ارتباط با خود و هم در زمینه ارتباط با دیگران دارای اهمیت است. اهمیت آن در ارتباط با خود، معنایی است که به هر واقعه می دهیم. در مقیاس وسیع تر نیز یکی از نیرومندترین وسایل ارتباطی است. کسی که بتواند چهارچوب یا زمینه معینی را ایجاد کند قدرت نفوذ در دیگران را دارد. خواه در زمینه فروش و بازاریابی باشد خواه در هر زمینه دیگری که مستلزم ترغیب یا مجاب کردن دیگران است. بیشتر موفقیت های بزرگ، از تبلیغات بازرگانی گرفته تا انتخابات و سیاست بر پایه تغییر چهارچوب های ذهنی، یعنی تغییر نحوه تصور و ادراک مردم بمنظور تغییر احساس یا رفتار آنان است. نفوذ در افراد و تشویق و ترغیب آنان چیزی جز تغییر چهارچوب های ذهنی نیست. بیشتر چهارچوب های ذهنی ما را دیگران می سازند، نه خودمان. کسی دیگر چهارچوب ذهنی مارا تغییر می دهد و مانسبت به آن واکنش نشان می دهیم. تبلیغات چیست؟ عملی است که شرکت های بزرگ صنعتی انجام می دهند تا چهارچوب های ذهنی مردم را عوض کنند. بسیاری از ما، کار بازسازی چهارچوب های ذهنی را، در ارتباط با دیگران آسانتر به انجام می رسانیم تا در ارتباط با خود. فقط افراد کمی وقت خود را صرف تفکر در این باره می کنند که چگونه در هنگام ارتباط با خود چهارچوب های ذهنی را عوض کنند. واقعه ای برای ما اتفاق می افتد، آنرا در ذهن خود بنوعی تصویر می کنیم. سپس آنرا رها می سازیم، گویی این تصویر همیشه باید به همان صورت در ذهن بماند. این کار همان قدر مضحک است که اتومبیل را روشن کنیم، آنرا راه بیندازیم و سپس آنرا رها کنیم که هرجا خواست برود. باید وقایع زندگی را در چهارچوب هایی قرار دهید که برای شما مفیدتر واقع شوند. یکی از راه های این کار، تفکر دقیق و آگاهانه است. شرط اولیه برای اینکه بتوانید چهارچوب های ذهنی خود را عوض کنید آن است که وقایع ملال آور را بصورت بیگانه مجسم ساخته از دیدگاهی نو به آنها بنگرید. آنگاه خواهید توانست تصورات درونی خود را عوض کنید و در حالات جسمی خود نیز تغییر ایجاد کنید. گفتیم یکی از راه های تغییر چهارچوب ذهنی آن است که واقعه یا رفتار معینی را بصورت دیگری معنی کنیم. در مواردی که مشکل پیچیده ای وجود داشته باشد ممکن است لازم باشد یک رشته تغییرات کوچک در چهارچوب های ذهنی بدهید تا اینکه بتدریج اما بطورکامل، حالت روحی دلخواه حاصل شود. بطورکلی با روش تغییر چهارچوب های ذهنی می توان احساسات منفی را تقریباً نسبت به هرچیزی از میان برد. نکته مهمی که باید بخاطر داشته باشید این است که همه رفتارهای انسانی دارای هدفی است. کسی که سیگار می کشدقصدش این نیست که مقداری مواد سرطان زا را وارد ریه خود کند. علتش آن است که سیگار، در بعضی از موقعیت های اجتماعی به او آرامش و احساس راحتی می بخشد. یعنی اعتیاد به سیگار برای او نتیجه خاصی دارد و آنرا در جهت رفع نیازی می کشد. بدین جهت در بعضی موارد تغییر رفتارها، بدون روبروشدن با نیازی که در پشت آن رفتارها پنهان است غیرممکن است. هریک از رفتارهای انسان، در جهت رفع نیازی است. می توان کاری کرد که افراد نسبت به سیگار تنفر پیدا کنند، اما بنظر من باید رفتارهای تازه ای را جایگزین آن کرد بطوریکه عوارض جنبی منفی نداشته باشند. اگر سیگار موجب احساس آرامش، اعتماد و تمرکز در فردی می شود، باید کاری کرد که نیازهای مزبور بنحوی حساب شده، توسط رفتارهای دیگری رفع شوند. برای رفع پرخوری می توانید به شعور ناخودآگاه خود مراجعه کنید و ببینید که این رفتار، در گذشته چه مزایایی برای شما داشته است. ممکن است متوجه شوید که هنگامی که احساس تنهایی می کرده اید، غذا را بمنظور تغییر روحیه می خورده اید. یا اینکه غذا به شما احساس جمعیت خاطر و آرامش می داده است. ممکن است راه هایی بنظرتان برسد که احساس همبستگی و همکاری و یا امنیت و آرامش کنید.می توانید عضو یک باشگاه ورزشی شوید تا هم با افراد دیگر ارتباط پیدا کرده در کنار دوستان تازه احساس اطمینان و آرامش نمائید و هم اینکه لاغرتر شوید و سپس با بدست آوردن تناسب اندام، بازهم اعتماد به نفس شما افزایش یابد. تا اینجا توجه ما بیشتر به راه هایی بود که افکار و رفتارهای منفی را به مثبت مبدل کنیم اما نباید شیوه تغییر چهارچوب های ذهنی را بعنوان روش درمانی در نظر گرفت. بلکه در واقع روشی برای درک امکانات و استعدادهاست. خصوصیاتی که بتوان آنها را از این طریق بهبود بخشید، معدودند. رهبران و استادان فن ارتباط در کار تغییر چهارچوب های ذهنی نیز مهارت دارند. آنان می دانند که چگونه در افراد انگیزه ایجاد کنند و روحیه آنان را تقویت نمایند و برای این کار از هر اتفاقی بهره برداری کنند. داستان معروفی از تام واتسون بنیان گذار شرکت " آی – بی – ام " نقل می کنند که یکی از کارکنانش اشتباه بزرگی مرتکب شد و مبلغ ده میلیون دلار به شرکت ضرر زد. این کارمند به دفتر تام واتسون احضار شد و پس از ورود گفت " تصور می کنم که باید از شرکت استعفا دهم ". تام واتسون گفت " شوخی می کنید. ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول داده ایم. "
Design By : Pichak |