کانون مطالعاتی خانه توانگری
نوشته زیر آخرین مطلب ارائه شده از کتاب نمادهای اسطوره ای و روانشناسی زنان اثر شینودا بولن می باشد که در آن به تحلیل روانشناسی شخصیت زنان در قالب خدابانوان اساطیری یونان پرداخته شده است. در اینجا، پیرو مطالب ارائه شده در گذشته و در تکمیل بحث ایزد بانوان باکره به بررسی آرکتایپی هستیا (الهه معنویت و روحانیت) که در فصل ششم کتاب مذکور بیان گردیده است، می پردازیم: هستیا: خدابانوی آتشکده و معابد، زنی دانا، خاله و عمه دوشیزه هستیا نخستین فرزند ریا و کرونوس و خواهر ارشد نسل اول المپ ها و خاله و عمه دوشیزه نسل دوم می باشد. از آنجا که هستیا در هیچ یک از ماجراهای عاشقانه و رزمی اسطوره های یونان نقش فعال نداشته است، وجودش بیش از هر خدابانوی دیگری نامرئی است. با این وجود حضورش در دل آتشین و گرم خانه ها، معابد و شهرها احساس می شد و همواره قابل احترام بود. هستیا، خدابانوی آتشکده، به ویژه آتش شعله ور آتشدانی دایره وار و چنانچه گفته شد ناشناخته ترین المپی زمانه خود بود که بنابر باور یونانیان بدون حضور و ورود او هیچ خانه و معبدی تقدس نمی یافت. در واقع آنان وجود هستیا را موجب روحانیت اماکن و فراهم آورنده معرفت، گرما و حرارت زندگی می دانستند. بر همین اساس بسیاری از آداب نیاشی که در آتش متجلی است نماد دعوت به حضور و وجود هستیا در زندگی می باشد. برای مثال در آداب یونانیان باستان هنگام وصلت یک زوج، مادر عروس مشعلی را با آتش خانه خود روشن می کرد و آنرا به خانه زوج جوان می برد تا با روشن شدن اولین آتش و ورود هستیا، به آن خانه تقدس بخشد. چنانچه گفته شد در اساطیر، حضور هستیا در خانه و معابد برای تداوم زندگی امری اساسی بود که به زندگی معنویت و روحانیت می بخشید. این معنویت و تأثیر کیمیاگرانه حضور هستیا در بسیاری از امور زندگی یک زن تداعی دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره شده است: _ هوشیاری هستیا از نوع تمرکزیافته است که موجب تأمل او بر تجارب درونی و فردیش می گردد . از این رو غالبا به دنبال آرامشی است که آنرا در خلوت خویش می یابد.. به علاوه از آنجا که روش اداراکی او از طریق نگاه به درون و حس غریزی می باشد لذا حضورش در زندگی یک زن او را قادر می سازد تا با ارزش های درونی پیوند برقرار کرده و آنها را به وضوح تشخیص دهد. _ برای یک زن هستیایی انجام امور خانه به خودی خود پر معناست و رضایت خاطرش را به همراه دارد. او بدین وسیله به آرامش و صلح درونی دست می یابد درست مانند زنی روحانی که هر کرداری را خدمت به خدا می داند و پایان هر کاری برایش با رضایت درونی همراه است. _ او نگران گذران زمان نیست، با آرامشی صبورانه در کار خود غرق می شود و از انجام آن لذت می برد. حضور هستیا در یک زن و در مقام نگاهدارنده آتشکده، موجب می گردد زن از طریق آن به درون خود و نیز خانه اش نظم و ترتیب دهد و با انجام کارهای روزمره خانگی به حس هماهنگی درونی نایل شود. _ تمایل هستیا به محیط های مذهبی و روحانی می باشد و در آنها شکوفایی دارد. بیشتر در کمال گمنامی و بدون مزاحمت برای دیگران به عبادت و حفظ آداب اجتماع روحانی خود می پردازد. با حضور او، زن از قید وابستگی به انسان ها، نتایج کارها و نیز مایملک و مقام و قدرت رهاست. به گفته تی.اس.الیوت: "او رها از امیال روزمره، آسوده از کردار و رنج ها آزاد از ضرورت های بیرونی و درونی اما محصور شده در حسی از متانت، چون نوری متحرک و ساکن است." _هستیا بیان مرکزیت درون است; منبعی درونی که برغم اغتشاشات بیرونی و آشفتگی و یا حتی هیجانات عادی روزمره، به زن حس استواری می بخشد. با حضور او زندگی زن آغشته به معنا و معنویت می شود و از این طریق ا حس پیوند و یگانگی با کل هستی و خلقت را تجربه می کند. هستیا در مقام یک کهن الگو هستیای کوچک طبعی آرام و خود بسنده دارد. مواقعی که اذیت می شود یا آسیب می بیند، می تواند به اتاق خود برود و در تنهایی تسکین یابد. او کمتر توجه دیگران را به خود جلب می کند نیز کمتر باعث واکنش های شدید در دیگران می شود. دختر هستیایی در دوران بلوغ، خود را از هیجانات عاطفی دور نگه می دارد و بی نیاز از دیگران است. اغلب این دوران برای او ارمغان آور تعمق در عوامل دینی و روحانی می باشد، چنانکه احتمالا با جدیت به این عوامل می پردازد و خود را وقف آن می سازد. هستیایی مطلق تمایل چندانی به دانشگاه رفتن ندارد، زیرا میل به پیشرفت عقلانی، یافتن شوهر و یا کسب تخصص حرفه ای جز نیازهای او نمی باشد و تنها با حضور خدابانوان دیگر است که این انگیزه ها در او شکل می گیرد. او معمولا زنی درونگراست که از تنهایی لذت می برد، از این رو آرامش و حجب دو خصیصه ایست که در زن هستیایی یافت می شود. او مشخصا فاقد توانایی اظهار وجود است و حتی در مواقعی که احساساتش در واکنش به بی حرمتی دیگران جریحه دار می شود، سکوت می کند. همسانی با هستیا ابراز احساسات از راه های مستقیم را در زن سرکوب می کند.از این رو علاقه و محبت خود را به شیوه های غیر مستقیم و احتمالا با اعمال مهربانانه نشان می دهد. برای قدرت ارزشی قائل نمی شود و انگیزه جاه طلبی و شهرت نام در او وجود ندارد از این رو غالبا به کارهای سنتی زنانه و حرفه های دفتری می پردازد و اصولا در مشاغلی که به بردباری و استواری نیازمند است بسیار پیشرفت دارد. والدین دختر هستیایی در شرایطی که زندگی خانوادگی پر از مشکلات و درد است و یا مجبور به بودن در محیطی غریبه و نا آشناست، غالبا در پی تسکین خود به درون پناه می برد و بسیار منزوی و بیگانه با خواهران و برادران و والدین خود زندگی می کند. سعی می کند کمتر مورد توجه قرار گیرد و به کار دیگران دخالت نکند و حتی در جمع تنهایی می آفریند. لذا همچون خود هستیا بدون نقاب شخصیتی است. اما محیط خانوادگی سالم و والدینی حمایتگر موجب میشود که او شخصیتی اجتماعی تر و پذیرفته تری را در خود پرورش دهد و مطبوع تر و صمیمی تر به نظر می آید. اگرچه او همواره به ذات هستیایی خود، به حس استقلال و عدم پیوند با دیگران و نیز به هماهنگی که حاصل ثبات درونیش است، وفادار می ماند. پرورش هستیا داشتن تنهایی بی دغدغه و آرام، انجام صبورانه کارها، مرتب کردن و منظم کردن خانه و احساس لذت از نظم ایجاد شده همه و همه موجب حضور این کهن الگو در شخصیت یک زن می گردد و برای چنین حضوری، تمرکز بر هر کاری ضروری است. هر زنی در هر مرحله از زندگی می تواند هستیا را به درون خویش دعوت کند و اوقاتی را با او بگذراند. چنین دعوتی مستلزم اینست که او وقت و فضای لازم را به خود اختصاص دهد، ایجاد مکانی مقدس در منزل و تمرینات خودیابی، هستیای درونگرای متمرکز را بیدار کرده و به او توان می بخشد. به علاوه بسیاری از تنهایی های اجباری که غالبا در حس فقدان، سوگ، عزلت و اشتیاق شدید برای بودن با دیگران تجربه می کنیم موجب بازیابی هستیای درون می گردد. همسر و فرزندان این زنان غالبا جذب مردانی با این ویژگی ها می شوند: · مردانی که خواستار زنانی آرام، پذیرا و خود بسنده اند · مردانی که از دیدشان زنان به دو گروه مقدس و فاسد تقسیم می شوند. این مردان اغلب با زن مقدس ازدواج می کنند و بعدها با گروه دوم رابطه برقرار می کنند. · مردان هرمسی که اغلب در دنیای بیرون از خانه به سفر و دادوستد و تجارت مشغولند و گرم و شعله ور نگه داشتن آتش خانه خود را از همسر خود طلب می کنند. چنین زنی با غالب سنتی زن خوب وارد زندگی می شود. در مراقبت از منزل کوشاست و به دنبال آرزوهای جاه طلبانه برای خود و همسرش نیست از این رو نه با او به رقابت می پردازد و نه به عیب جویی و شکایت از او بر می خیزد. برای رضایت عاطفی محتاج مردان نیست. اگرچه زندگیش بدون مرد دگرگون می شود، اما معنویت و مقصود خود را از دست نمی دهد. زن هستیایی، به خصوص اگر قدری هم دیمیتر داشته باشد، مادری فوق العاده می شود. اما گاها گرایشش به درون موجب فاصله گیری او از فرزندانش می شود. فرزندان زن هستیایی نیازی به سرکشی و مقابله و فرار از خانه ندارند. چرا که او با ذهنیتی پذیرا به مراقبت از فرزندان خود می پردازد، آرزو های جاه طلبانه برایشان ندارد و به همین خاطر آنها را آزاد می گذارد تا راه خود را بیابند. مادر هستیایی در مواظبت و نگهداری از فرزندان برای ایشان خانه ای پر از آرامش و امنیت فراهم می آورد. اگرچه غالبا ارتباط سالمی با فرزندان خود دارد اما چنین مادری در کمک به فرزندان برای حل مشکلات اجتماعی شان و یا انتخاب راه های پیشرفت حرفه ای و مادی موفق نیست. میانسالی و کهنسالی زندگی زن هستیایی در میانسالی راه خود را پیدا کرده است. چنانچه ازدواج کرده باشد، خانه داری برایش نقشی ارضا کننده و محبوب است و اگر مجرد باقی مانده باشد از تجرد خود راضی است و در پی مردان نمی باشد وچنانچه وارد محیط کار شده باشد بخش جدایی ناپذیر فضای کاری خود می شود و به آرامی به انجام وظایف خود می پردازد. میانسالی برای این زنان اغلب آن مرحله از زندگی است که رسما وارد حیطه مذهبی می شوند، تحولی طبیعی که نتیجه وفاداری آنان به پیمانی عمیق و دیرینه در قلبشان می باشد. زنان هستیایی در دوران بیوگی یا طلاق غالبا در رویارویی با دنیای مادی شکست می خورند و گاها مجبور به امرار معاش با درآمدی بسیار محدود می شوند. اما با این حال این زنان در معنویت و روحانیت بسیار غنی هستند و بدون هرگونه افسوس در زندگی و یا هراس از مرگ سال های پایانی زندگی را در تنهایی سر می کنند. هستیا در مقام کهن الگوی خرد درونی فاقد هر گونه جنبه منفی است. از این رو او غالبا دارای مشکلات روانی معمول نمی باشد با این وجود او نیز مشکلات خاص خود را داراست. برای مثال عدم توانایی او در ابراز وجود و برقراری روابط اجتماعی، فقدان حس عاطفی، درون گرایی و انزوا و نداشتن نقاب شخصیتی از جمله مشکلاتی است که زن هستیایی با آنها درگیر می باشد. چنین زنی برای رشد در ورای نمونه رفتاری هستیا مستلزم آنست که عواطف و علاقه خود را نسبت به نزدیکان نشان دهد، برای بیان خود در اجتماع و همزیستی با اعضای آن نیازمند آزمودن نقاب های شخصیتی متعددی است تا با استفاده از آنها خود را به دیگران بنمایاند و سرانجام آن را که از همه طبیعی تر است، برای احضار در اجتماع کشف کند. علاوه بر نقاب شخصیتی، زن هستیایی به کسب توانایی برای ابراز قاطعانه وجود خویش نیازمند است; برای ارتباط با دیگران باید بخش فعال شخصیت خود را به کار گیرد و نیز در اجتماع از خود دفاع کند. برای این منظور زن هستیایی باید جنبه های دیگر روانش را به کار گیرد تا شخصیتی فعال تر، گویاتر و قاطع تر شود. او می تواند در دستیابی به این جنبه های روان، از آرتمیس و آتنا و یا از آنیموس بخش مردانه شخصیت زن یاری طلبد. وجود آنیموس هرمسی (خدای سخنوری) در کنار هستیا، که هستی درونی یک زن را تشکیل می دهد،موجب ارتباط وی با دنیای بیرون می گردد. با داشتن آنیموس هرمسی، او می تواند بسیار مؤثر و توانا باشد و در وضعیت های رقابت جویانه از منافع خود دفاع کند.
Design By : Pichak |