کانون مطالعاتی خانه توانگری
وقتی چراغهای سالن سینما روشن شد در چهره تک تک افراد از زن و مرد حس لطافتی نمایان بود؛ خنده و گریه و لذت، احساسهایی بود که همه یک پیغام را می رساند؛ " رهایی " !! درونشان برای لحظاتی احساس رهایی کرده بود.
کوروش کسی است که با نادیده گرفتن آنیمایش و سرکوب آن، تسخیر آنیما شده و با علایمی چون خشم کنترل نشده، نیش و کنایه، طلب کاری از همه ..... و از همه مهمتر فرافکنی آنیمای سرکوب شده بر روی زنان مختلف، زنانی که هر کدام نمایانگر بخشی از آنیمای بیمار و صدمه دیده وی اند و با وجود بسیاری هواداران و دوستان (که فرصت تنهایی را برای وی مقدور نمی سازند) احساس تنهایی می کند، احساس می کند گیر افتاده و آرزو دارد راه نجاتی از وضعیت فعلیش بیابد،حتی مادرش نیز نمی تواند به پایان احساس تنهایی وی کمکی کند. کوروش از ته دل گشایشی می طلبد و آن زمان است که "رها" را می بیند، رهایی که نتیجه فرافکنی های وی نیست بلکه از وجود خودش است، مال خودش است. "در مسیر شناخت و بهبودی، بویی، تصویری یا لذتی نامفهوم نشانت می دهند و ناگاه از آن بهشت زیبا به بیرون پرتاب می شوی تا خودت آن ر ا بیابی". " کوروش" با "رها " آرامشی لطیف را احساس می کند ، آرامشی ورای تجربیات روزمره اش، و ناگهان از این بهشت زیبا به بیرون پرتاب می شود، "رها" چون نسیمی دل انگیز از میان انگشتان وی عبور کرده، گم می شود... گم می شود تا این بار کوروش با تلاش خود آن را بیابد.
Design By : Pichak |