سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

کتاب " نیمه تاریک وجود " رو می خواندم . بحث می کرد درباره سایه های شخصیت ما. سایه ها آن بخش هایی از شخصیت ما هستند که ما " نمی خواهیم باشیم " . آن بخش هایی که ما رو رنج میدن . و ما یک عمر ، از روبه رو شدن باهاشون طفره میریم.

تمام وقت ، انرژی و فکر خودمون رو صرف پنهان نگهداشتن (سرکوب ) این سایه ها می کنیم .

جرئت مواجهه با آنها را نداریم چون نمی خواهیم باور کنیم که ما نقص داریم و بیشتر از اونچه که بخواهیم کامل باشیم ، می خواهیم بی نقص ( خوب ) باشیم . در صورتی که اگر بخواهیم بی نقص حرکت کنیم ، اصلا حرکت نمی کنیم .

ما باید در رو به روی این تاریکی ( قسمت سرکوب شده وجودمان باز کنیم ) و آن را در آغوش بگیریم تا " رها " شویم .

 

وقتی بخش هایی از کتاب رو خواندم صبح شد و طلوع خورشید رو دیدم.

نمی دونم چرا ، هشت کتاب سهراب رو باز کردم:

 

پرده را برداریم

بگذاریم که احساس هوایی بخورد.

بگذاریم بلوغ ، زیر هر بوته که می خواهد بیتوته کند .

بگذاریم غریزه پی بازی برود .

کفش ها را بکند و به دنبال فصول از سر گلها بپرد .

بگذاریم که تنهایی آواز بخواند.

چیز بنویسد.

به خیابان برود

 

نوشته شده توسط زرین

21/6/87 ساعت 7 صبح


نوشته شده در پنج شنبه 87/6/21ساعت 7:30 صبح توسط زرین ذوالفقار نظرات ( ) | |

قومی متفکرند در مذهب و دین

قومی به گمان فتاده در راه یقین

می ترسم از آنکه بانگ آید روزی

کای بیخبران راه نه آنست ونه این

************************

اجرام که ساکنان این ایوانند

اسباب  تردد خردمندانند

هان تا سر رشته خرد گم نکنی

کانان که مدبرند ، سرگردانند

                                         یادش گرامی،زرین


نوشته شده در یکشنبه 87/2/29ساعت 12:4 صبح توسط زرین ذوالفقار نظرات ( ) | |

 به مناسبت شرکت در جشن خانه توانگری

شاید تا کنون به این موضوع نیندیشیده باشی ، اما کمابیش هر کدام از ما استاد و مربی هستیم . ما استادیم زیرا توانایی آن را داریم که زندگی خویش را بیافرینیم و یا آن را ویران کنیم . تو ، با هر باوری که درباره خود داری ، آفریننده خویش هستی . واقعیت تو ، یعنی هر آنچه که درباره خود باور کرده ای ، آفریده خود توست . تفاوت تو با دیگران در آن است که چگونه توانایی خود را اعمال می کنی و با توانایی خود چه می آفرینی . تو آفریننده شخصیت خود هستی و تویی که باورهای خویش را می آفرینی .

تو سال ها و سال ها تمرین می کنی تا به مرتبه ای می رسی که آفریننده آن چیزی می شوی که باور داری هستی.

برای آنکه آفریننده عشق شویم باید عشق را درعمل تمرین کنیم . هنر ارتباط هنر آفرینندگی است...

    بر گرفته از کتاب ‍ کتاب عشق نوشته دن میگل رویز ترجمه مسیحا برزگر

                                                                                                                                  .. زرین ..   

 


نوشته شده در شنبه 87/2/7ساعت 12:19 صبح توسط زرین ذوالفقار نظرات ( ) | |

نوروز جمشیدی : شاهنامه بنیان گذاری نوروز ، این بزرگ ترین جشن ملی ، میهنی و فرهنگی مردمان ایران را به جمشید ، سومین پادشاه کیانی نسبت می دهد و آن را روزی می داند که جمشید پس از آنکه صنایع مختلفی مانند پارچه بافی ، نخ ریسی ، کشتی سازی و... را به مردم آن روزگار آموزش داد ، دستور داد تا تختی برایش بسازند تا روی آن بنشیند و به آسمان برود .

همه کردنی ها چو آمد به جای                                    ز جای مهی برتر آورد پا ی

به فر کیانی یکی تخت ساخت                                    چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت

که چو خواستی دیو برداشتی                                     ز هامون به گردون برافراشتی

چو خورشید تابان میان هوا                                       نشسته برو شاه فرمان روا

جهان انجمن شد بر تخت او                                      شگفتی فرو مانده از بخت او

به جمشید بر گوهر افشاندند                                      مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین                                        بر آسوده از رنج سوی زمین

بزرگان به شادی بیاراستند                                       می و جام و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار                                  به ما ماند ازآن خسروان یادگار

 

ابوریحان بیرونی در کتاب " التفهیم " می نویسد : نوروز نخستین روز از فروردین ماه است و ششم فروردین ماه روز زایش زرتشت و نوروز بزرگ نامیده می شد و درازای روز و شب برابر می شود . این برابری را به زبان عربی  " اعتدال ربیعی " که همان برابری و یکسانی بهاری باشد می نامند.

 

                * خوان نوروزی یا سفره هفت سین *

مهم ترین انگیزه گستردن خوان نوروزی ، سپاس گزاری آدمیان از داده های اهورایی و پروردگاری بوده است . در نوشته های کهن آمده است که خوان نوروزی از هفت فراورده کشاورزی هم چون برنج ، نخود ، عدس ، گل و ... که با حرف سین آغاز شود ، تشکیل می شود مانند : سیب ، سیر ، سماق ، سنجد ، سمنو ، سبزه ، سنبل و سبزی و ...

به جز هفت سین بسته به رسم و آئین مردم هر منطقه ای چیزهای دیگری بر خوان نوروز نهاده می شود که هرکدام سمبل ویژه ای هستند.

سیب نمودار راز و رمز عشق و دلدادگی و باروری / سبزه تازه روئیده از گندم، عدس ، جو و... نشانه باروری ، نوزایی و برکت در طبیعت و رنگ سبز آن رنگ ملی ایرانیان باستان / سمنو که خوردنش از بایسته های نوروزی است و آن را نمود روان ها و ارواح پاک میدانستند / سنجد نشانه مهر و عشق / سکه بیانی از برکت مادی و بی نیازی /  سنبل و گل های دیگر نشانه ای از زیبایی های طبیعت/ شمع و شمعدان نشانه کانون گرم خانواده / نان نشانه برکت / انارنمادی از باروری و میوه ای که از دیرباز چون میوه ای مقدس مورد احترام ایرانیان بوده است / اسپند یا اسفند از سپنتابه چم به معنی مقدس و گندزدایی کننده است / آب نشانه روشنی و پاکی / ماهی نمادی از جنبش و پویایی هستی / آئینه نمادی از وجدان و بازتاب اندیشه ، گفتار و کردار آدمی / حاجی فیروز با لباس قرمز وکلاه بلند و رنگی و دایره زنگی و دست و چهره ای دود زده که با آواز و پایکوبی پیروزی بهار بر سرمای زمستانی را مژده می دهد .

 

 عید است و موسم گل و یاران درانتظار         ساقی بروی شاه ببین ماه و می بیار

 دل در جهان مبند و به مستی سوال کن          از فیض جام قصه جمشید کامکار

    

                                                                     نوروز  1387 مبارک ، زرین


نوشته شده در سه شنبه 86/12/28ساعت 6:19 عصر توسط زرین ذوالفقار نظرات ( ) | |

خوانندگان گرامی نوشته ی زیر خلاصه ای است از فصل اول کتاب // یار پنهان // به نویسندگی جان.ا.سنفورد . خلاصه ی فصول دیگر آن توسط دیگر دوستان ارائه خواهد شد.

 کارل گوستاو یونگ ، روان شناس سوئیسی قرن بیستم با ارائه مفاهیم آنیما و آنیموس ، آگاهی ما را از خود به عنوان زن و مرد افزایش می دهد . واقعیت روان شناختی نشان می دهد انسان موجودی دو جنسی است . یونگ عنصر متضاد در درون مرد و زن را آنیما ( روان زنانه ) و آنیموس ( روان مردانه ) نامیده است . آنیما یعنی عنصر مونث در شخصیت مرد و آنیموس یعنی عنصر مذکر در روان زن . آنیما و آنیموس در پدیده های گوناگون رفتار انسان دیده می شوند زیرا این دو شریک و یار پنهان در هر رابطه انسانی و در هر تلاشی برای تکامل فردی هستند . یونگ آنها را کهن الگو می خواند زیرا انیما و انیموس مصالح اصلی ساختار روانی زن و مرد به حساب می آیند . اگر چیزی کهن الگو باشد پس شاخص است . کهن الگو مبنای الگوهای رفتاری غریزی و غیر اکتسابی مشترک در تمام انسان ها را شکل می دهند و خود را به شیوه های خاص در خودآگاه انسان متجلی می سازند . 

تفاوت های میان جنس مردانه و زنانه از سوی فرهنگ جامعه تعیین می شود و جامعه نقش یا وظیفه خاصی را برای زنان و مردان به عنوان الگوی رفتاری در نظر می گیرد . این واقعیت که زنان و مردان قادر به انجام دادن بسیاری از اعمال مشابه هستند ، شاهد این مدعاست که هر شخصی تلفیقی از قطب های مونث و مذکر است .

گاهی به جای واژه های آنیما و آنیموس از واژه چینی باستان ئین (نیروی مونث که با یان جفت می شود ) و  یان ( جفت مذکر ئین ) استفاده می شود . اصولا ئین و یان دو قطب روح است که زندگی بین آن دو جریان دارد . ئین و یان در وجود مردان و زنان موجودند ، و در عین حال ، اصول هستی اند . آنچه مردان و زنان را از هم متفاوت می سازد این نیست که مردان کاملا یان و زنان کاملا ئین هستند ، زیرا هر جنسی در درون خود عناصر جنس مخالف را دارد ؛ حقیقت این است که یک مرد به طور عادی هویت خود را با مردانگی اش تشخیص می دهد و زنانگی او در ناخوداگاهش قرار دارد ،در حالیکه یک زن هویت خود را آگاهانه مونث می داند و جنبه مردانه در ناخودآگاه او جای دارد .

 برای بیان ادامه مطلب باید به تعریف ساز و کار روانی فرافکنی اشاره ای کنم . فرافکنی ساز و کاری روانی است که به هنگام فعال شدن جنبه هایی از شخصیتمان که از وجود آن آگاه نیستیم ، رخ می دهد . وقتی چیزی فرافکنده می شود ، آن را خارج از خود می پنداریم  . فرافکنی سازو کاری نا خود آگاه است  و ما برای آن تصمیم نمی گیریم بلکه خود به خود رخ می دهد . بر اثر فرافکنی انیما و انیموس ، به دلیل وجود این تلقی که در خارج از ما وجود دارند، معمولا تشخیص نمی دهیم که متعلق به ما هستند .

مردان با جنبه مذکر خود شناخته می شوند و جنبه زنانه خود را به زنان فرافکنی می کنند و زنان هم با علائم زنانگی معرفی می شوند و جنبه مردانه خویش را به مردان فرافکنی می کنند . این تصاویر روانی فرافکنده شده، یاران پنهان در روابط فیمابین هر زن و مردی هستند و بر روابطشان به شدت تاثیر می گذارند .

در هر فرافکنی ،فرد پذیرنده تصاویر فرافکنده شده ، بیش از حد ارزشمند یا بی ارزش می شود . برای مثال اگر جنبه مثبت تصورات انیما از مرد به زنی فرافکنده شود ، زن برای او مطلوب و خواستنی می شود . زنی که فرافکنی آن مرد را در خود حمل می کند هدف رویاهای عاشقانه و اشتیاق جنسی مرد می شود . چنین حالتی را عاشق شدن می نامیم . به طور طبیعی زنی که چنین فرافکنی قوی انیما را حمل می کند ، در وهله اول احساس رضایت می کند اما بعد ، زن از اینکه حامل بخش نا مطلوب روح شخص دیگری است ، زود پشیمان می شود . زیرا مرد ، در واقع ، زن را نه آن گونه که واقعا هست ، بلکه آنگونه که خود می خواهم میبیند . و بالعکس مردی که زمانی جذاب و با شکوه به نظر می رسید ، به سهولت می تواند فردی سرد و خشمگین تلقی شود . فرافکنی مثبت زمانی از بین می رود که آشنایی ، رابطه را در معرض میزان درست و صحیحی از واقعیت قرار می دهد ، و فرافکنی منفی درست در همین لحظه آماده است تا جای آن را بگیرد . حال روشن است که ، آنجا که رابطه بر اساس فرافکنی شکل می گیرد ، عامل عشق انسانی حضور ندارد و ما تنها به این دلیل جذب آنها میشویم که بازتاب تصاویر درونی روح ما هستند . به عبارتی این عشق به خود است نه به دیگری . حالت عاشقی علی رغم زیبایی ظاهری رویای عشقی که در دل داریم ، در واقع می تواند تصوراتی کاملا خودخواهانه باشد .

 **عشق واقعی تنها زمانی شروع می شود که یک فرد در صدد شناسایی انسان واقعی دیگری برآید و توجه و عشق به او را تجربه کند **

فایده فرافکنی : هر بار که انتقال یا فرافکنی صورت می گیرد ، فرصت دیگری داریم که درون خود را ، شریک درون خود را ، بشناسیم  و این راهی است برای شناخت درون خودمان .

این حقیقت دارد که فرافکنی ابتدا جنس های مخالف را به سوی یکدیگر جلب می کند . زن و مرد به قدری متفاوتند که در وهله ی نخست ، برای قرار گرفتن در کنار هم ، وجود یک قدرت جاذبه ضروری است . فرافکنی با فریبندگی که به جنس مخالف می بخشد ، این جاذبه را فراهم می کند .

نکته مهم این است که فرافکنی به خودی خود نه خوب است و نه بد ، و نحوه برخورد ما با آن مهم است .

اثر سرنوشت ساز این یاران پنهان بر روابط بدیهی است . همانطور که دیدیم آنیما و انیموس می توانند حین فرافکنی ، جاذبه و دافعه فوق العاده ای بین زن و مرد ایجاد کنند.

زرین


نوشته شده در دوشنبه 86/12/27ساعت 5:44 عصر توسط زرین ذوالفقار نظرات ( ) | |

Design By : Pichak