سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

اسلایدهای درس قیام حضرت حسین (ع) برای استفاده علاقه مندان

53 اسلاید ناب بر اساس 14 منبع معتبر تاریخ اسلام

نوشته شده در جمعه 88/10/4ساعت 3:0 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

 

 ماه گذشته پس از مروری بر مصاحبه‌ء ژوزف کمپبل، ورای عکس‌ها و کتاب‌های کارل گوستاو یونگ به مصاحبه‌ای که او با تلویزیون بی‌بی‌سی داشت رسیدم. پیشنهاد می‌کنم آن را از دست ندهید. شادمان از دیدن خود یونگ در حال گفتگو، خبر چاپ کتابی را خواندم . خبری که شاید از اتفاقات جالب دنیای روانکاوی و رؤیا باشد.
«روح من، کجایی؟ آیا صدایم را می‌شنوی؟ دارم با تو حرف می‌زنم، صدایت می‌کنم، آنجایی؟ من بازگشته‌ام، دوباره اینجایم. غبار تمام سرزمین‌ها را از پاهایم زدوده‌ام، و سراغ تو آمده‌ام. با توام. پس از سالها سرگردانی، دوباره به سوی تو آمده‌ام. آیا باید همهء آن چه را که دیده‌ام، تجربه کرده‌ام و یا شنیده‌ام برایت بازگویم؟ تو نمی‌خواهی چیزی دربارهء طنین زندگی و دنیا بشنوی؟ اما تو یک چیز را باید بدانی: "تنها چیزی که آموخته‌ام این است که زندگی را زندگی باید کرد."». کتاب قرمز، بخش نخست، لیبر پریموس.
این جملات از آن کسی نیست جز یونگ در نخستین بخش از «کتاب قرمز» تازه چاپ شده‌اش، با 205 صفحه ، در اندازهء 29 سانت در 39 سانت، که 16 سال از زندگی خود را در نهان به آن اختصاص داده بوده است. این کتاب سال‌ها بخشی از گنجینهء خانوادگی یونگ شمرده می‌شده و برای آن که از دسترس مشتاقان چاپش دور نگه داشته شود، در صندوقچه‌ای در بانک سوییس از آن نگهداری می‌کرده‌اند. گویا خیلی‌ها از وجود این کتاب قطور آگاهی داشته‌اند و ناشرین بسیاری خواسته بودند تا افتخار چاپ آن را پیدا کنند اما هربار با پاسخ شدید و منفی خانوادهء یونگ روبرو می‌شده‌اند. این که چرا خود یونگ آن را به دست چاپ نسپرده بوده است، گمان‌های زیادی می‌رود که شاید ترس از خراب شدن شهرت علمی‌اش مانع رونمایی این کتاب می‌شده و یا هراس از آن که دیوانه قلمدادش کنند. 

این کتاب قطور و سنگین با خطاطی زیبای یونگ، پر از نقاشی‌های تمپرا با فیگورهای اسطوره‌ای و شکل‌های گرافیکی وسمبولیک با تاش‌هایی از رنگ‌های قرمز و آبی و سبز و ... و یا ماندالاهای هندوها و بودایی‌هاست که مجموعه‌ای از رؤیاهای اویند. او با استفاده از فرآیند تخیل ِ فعال یا نوعی رؤیاپردازی آگاهانه به گفتگویی درونی با دو شخصیت خیالی(زنی جوان با نام سالومه و مردی پیر با نام الیجاه که در طول داستان به فیله مون تغییر نام می‌دهد) می‌پردازد و در پس آن تلاش می کند تا از ناخودآگاه خود سر دربیاورد. این دو شخصیت را ماری سیاه همراهی می‌کند. یونگ در داستانش به دورانی شبیه قرون وسطی پرت می‌شود و به جستجوی روح گم کرده‌اش می‌پردازد. پس از ماجراهایی پیچیده و آموزنده، با قرارگرفتن روح در سر یونگ، او دوباره آن را می‌یابد. می‌گویند یونگ 39 ساله بوده است که نوشتن این کتاب را آغاز کرده و آن را «رویارویی با ناخودآگاه» می‌نامیده است. کتاب پیچیده‌ای که حتی برای مطالعهء غیر علمی نیز جذاب به نظر می‌رسد. برای آنان که تا چند روز آینده به نمایشگاه کتاب فرانکفورت می‌روند، شاید دیدن این کتاب گران‌قیمت از نزدیک، خالی از لطف نباشد.

پیوست 1: مصاحبهء بی‌بی‌سی با یونگ: بخش نخست، بخش دوم، بخش سوم
پیوست 2: مصاحبه با ژوزف کمپبل (قدرت اسطوره): بخش نخست، بخش دوم، بخش سوم، بخش چهارم، بخش پنجم، بخش ششم
پیوست 3: کارل یونگ و جام مقدس ناخودآگاه، نیویورک تایمز، نوشتهء سارا کوربت، 16 سپتامبر 2009
پیوست 4: نمایشگاه کتاب قرمز در نیویورک، موزهء هنر رابین، 7 اکتبر 2009 تا 25 ژانویه 2010
پیوست 5: کتاب قرمز در آمازون
پیوست 6: فیلم کوتاهی دربارهء این کتاب در شبکهء آلمانی «زد د اف»
پیوست 7: بروشور کتاب به زبان آلمانی، 

نوشته شده در سه شنبه 88/9/3ساعت 3:8 صبح توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

این مطلب توسط مژگان نوشته شده و از وبلاگ مواجهه و مکاشفه  است... بخش هایی از اون رو اینجا آوردم. برای خوندن کامل متن که به خاطر بیان شیوای مژگان صفای خاص خودش رو داره، به اصل مطلب مراجعه کنید...

***

تغییرات ادما یهویی نیست عموماً اهسته و پیوسته است! صعودی و نزولی اش هم دخلی به اصل مطلب نداره مهم اینه که یه شبه تغییر نمی کنن! که شامل حال من هم شده! تا یه دوره ی نه چندان خیلی دور، هر وقت کسی بهم می گفت فلانی افسردگی داره خیلی براش غصه می خوردم! اینقدر ناراحت می شدم که نگو! اگر می گفتن طفلی قرص هم می خوره که انگار اوج فلاکت یه نفر رو توی زندگیش برام ترسیم کردن و به همین نسبت هم خودم می ترسیدم از اینکه یه روزی دامن خودم رو بگیره! وقتی که امار می دادن که از هر ده نفر یه نفر افسردگی داره هر طور حساب و کتاب می کردم بالاخره در آینده دور و نزدیک یقه مارو هم می گرفت! ترس از افسردگی برام در حد ترس از بیماری سرطان بود! حتی شاید از اونم بدتر! فکر می کردم کسی که سرطان داره حداقل می دونه چشه ولی افسردگی روحی اصلاً معلوم نیست که چی چیه! واقعاً افسردگی توی دنیای امروز برام از سرطان بدتر و پیش رونده تر تعریف شده بود که دیگه کم کم داره با پیشرفت زندگی ماشینی همه رو قورت می ده! ترس از اینکه بشم یه دختر بیست و اندی ساله افسرده همیشه باهام بود و سکته ام می داد! یکی از تغییراتی که توی این چند وقته برام اتفاق افتاده اینه که دیگه درد کشیدن و افسردگی اون غول بی شاخ و دم و غده پیش رونده ی سرطانی نیست! افسردگی هم تعریف خودشو پیدا کرده و یه اصطلاحی رو دکتر براش بکار می بره که کلی بهش ارزش می ده و اونم "خرد افسردگیه"! که تو بعد از هر درد و ناراحتی بفهمی اون درد واست پیام داشته، خرد داشته و یه چیزی بهت اضافه می کنه!

 ... 

یه گروهی از ادما رو تو سفر قهرمانی دکتر شیری خیلی خوب توصیف می کنن که منم قاطی همونا بودم و تو روم بخندن هنوزم همونجام! اونم کسانین که آسه می رن آسه میان که گربه (یا گرگه، ما بالاخره نفهمیدیم) شاخشون نزنه! می گن خدایا ما کسی رو اذیت نمی کنیم تو هم لطفاً حال مارو نگیر! کسانی که چون گیاهخوارن توقع دارن گاو شاخشون نزنه! اما طبق اطلاعات مکتسبه این روش هم عملی نیست و جوابی جز شاخ خوردن فرد گیاهخوار و ضایع گشتنش ندارد! التون جان یه آهنگ داره فکر کنم مال lion king باشه که مضمون یه بیتش اینه: "برای هر کسی زمانی است، اگر آن ها تنها یاد بگیرند که این چرخ گردان، همه ما را به نوبت می گرداند"!!!!

 ... 

درد کشیدن و افسردگی هر دوتاشون کلی بار دارن، کلی هدیه دارن، کلی درس دارن! آدم درد کشیده است که حرفش به دل می شینه و خریدار داره، یا بهتربگم آدم درد نکشیده که دیگه آدم نیست! این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت **** اجر صبریست که در کلبه احزان کردم!!!

هنوزم به استقبال درد نمیرم ولی دیگه اون سرطان هم نیست و ازش فرار نمیکنم! تا چند وقت دیگه شاید اینقدر من و علم پیشرفت کردیم که خود سرطان هم دیگه سرطان نباشه، که برای خیلی ها الانش هم همینطوریه! صحبت از درد کردن خیلی راحته ولی اینکه ما چند مرده حلاجیم رو اون نوبتای دور دور کردنمون معلوم میکنه! پس دومین دعا: خدایا مارو جلوی خودمون و خودت روسفید کن! ...


نوشته شده در یکشنبه 88/8/17ساعت 4:10 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

نظریه استرنبرگ چیست و به چه درد میخورد؟

غول روانشناسی ارتباط عاطفی ، دکتر استرنبرگ با نظریه مثلث عشقی خود مشهور بود که در سال 1997 نظریه جدید و تکان دهنده خود را ارائه کرد:

نظریه داستان های نا خوادآگاه عشقی

 

ماجرا  با مثال ساده ای شروع میشود.دختری که محبوب شماست در خانواده ای بزرگ شده که پدر و مادر دائم در حال جنگ و آشتی هستند و 20 ساله که همین قصه بین آنها برقرار است .هر بار دعوا و آبرو ریزی و بزن بزن و وساطت فک و فامیل و همسایه ها و ....؛

از نظر اون والدین ، زندگی بالا و پایین دارد و مهم اینه که آشیانه آنها پا برجا مونده....؛

ببینیم اتفاق پنهانی که در زندگی دختر خانم پیش می آید چیست؛

احتمال زیادی دارد که دختر خانم در زوایای عمقی فکری خود نا خودآگاه به این نتیجه برسد که عشق یعنی جنگیدن و از دست دادن و دوباره تقلا کردن....به این میگویند داستان عشقی جنگ. فراموش نکنیم که این دختر خانم نیز در نمای بیرونی خود دنبال آرامش است و کتب مختلف درباره ارتباط خونده و....اصلا نمیداند که ناخودآگاه او رابطه ای را عاشقانه میداند که در آن جنگ حتما باشد؛

حالا شما وارد زندگی عاطفی این دختر خانم میشوید و اتفاقا پسری هستید آروم و دنبال زندگی  بی دردسر و اینجوری هم بزرگ شده اید و والدینتان عاشقانه و تقریبا صلح آمیز کنار هم بوده اند لذا در رابطه عاطفی خود نیز همین رفتار را با دوست دختر یا نامزد یا همسرتان اعمال میکنید....پس انتظار دارید که همسرتان شما را به خاطر این عشقی که نثارش میکنید دوست بدارد و تحسین به درگاه الهی کند!!!؛

در کمال حیرت این دختر شما را ترک خواهد کرد و به مشاور چنین میگوید:

همه چیز تو این رابطه داشتم...طرفم پسر خیلی خوبیه اما بلد نیست عشقش را به من نشان بدهد...من کسی را میخوام که از ته دلش دوستم داشته باشه...؛

قیافه شما که 100 تا کتاب خوندید و 5 رابطه قبلی موفق داشتید خنده دار میشه...کش می آیید و نمیدانید چه اتفاقی افتاده؛

دختری که داستان عشقی نا خودآگاهش جنگ میباشد، در روابط آرام و متین احساس نمیکند که عشقی حضور دارد!! اتفاقا کمی پرخاش و بهانه گیری برای این دختر احساس دوست داشته شدن به ارمغان می آورد . چقدر مفیده که این دختر معصوم و همه ما داستان یا داستانهای ناخود آگاه عشقی خود را در بیابیم و آگاهانه از آنها برای روابط بهتر زندگیمان بهره ببریم؛ (از سایت دکتر شیری)

کتاب «عشق یک داستان است» در این باره توضیحات کاملی داده و همه داستان های عشقی را تشریح می کند...

همچنین، خانه توانگری طوبی دوره ای با موضوع «آیا شما خیانت خواهید کرد؟» را برگزار می کند که 12 داستان اصلی در آن معرفی شده و با مثال های متعدد ،کاربردی و قابل استفاده در روابط می گردند.


نوشته شده در پنج شنبه 88/7/23ساعت 2:47 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

از دیرباز بشر به پدیده عشق علاقه مند بوده است اما تـا امـروز تعریف دقیق و فراگیری از عشق که بتــوانـد هـمه را قانع سازد ارایه نگردیده است. برخی معـتقدنـد کـه بـطـور غریزی عشق را می شناسند بنابراین اصلا زحمت تعریف کـردن آن را بـه خـود نـمی دهــنـد. امـا درسـالـهـای اخیر دانشمندان تـحـقـیـقـات گـسترده ای درباره عشق صورت داده و به یافته های بسیار جالبی نیز دست یافتـه انـد. از جمله آنها مـیـتـوان به نظریه "مثلث عشق" اشاره کـرد. 

  این فرضیه عشق را به سه مولفه تقسیم بندی مـیـکنـد:      صمیمیت، شهوت(هوس) و تعهد.

هـمچنـیـن بـه واسـطه آزمـایشـات گـونـاگون تـفاوتهای ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گردیده اند. برای مثال مشـخص شده کـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتی و منافع مـشـتـرک بـیـشتـر بـها می دهند و بـیـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگی بیشتری به فرد مقابل خود پیدا می کنند. در زیـر به سبـک های مـخـتـلف عشـق اشاره گردیده است:

1- اروس(EROS): عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.

2- لودوس(LUDUS): عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشق های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.

3- فیلو(PHILO): عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.

4- استورگ(STORGE): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان می باشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.

5- پراگما(PRAGMA): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.

6-مانیا(MANIA): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.

7-اگیپ(AGAPE): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر .

پژوهشها حاکی از آن میباشد که زنان بیشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانیا و مردان به لودوس و اروس گرایش دارند.

مثلث عشق

تجربه عشق شامل عملکرد اجزاء صمیمیت، هوس(شهوت) و تعهد میباشد. شما برای دسـتـیـابـی بـه یک رابـطه سـالم و پـایدار مـی بــاید اعتدال را میان این سه عنصر برقرار سازید. اکنون به تعریف آنها میپردازیم:

تعهد: تا چه اندازه شما خود را وقف آن میکنـید که رابطه یتان را شاداب و با طراوت نگاه دارید؟ و یا تا چه اندازه با یارتان صادق می بـاشـید؟ شـامل مسئولیت پذیری، وفاداری و وظیفه شناسی میباشد. تعهد در رابطه به مفهوم آن است که اکـثر موانع و مشکلات را می توان با کمک یکدیگر از میان برداشت - وفادار حتی در سخت ترین شرایط.

صمیمیت: نزدیکی در رابطه - اموری که شما و یارتان در آن سهیم می بـاشـیـد اما فرد دیـگری از آنـها آگـاهـی ندارد - رازها و تجربـیات فردی و مشترک - صمیمیت امری فراتر از نزدیکی جنسی و فیزیکی می باشد. تا چه اندازه شـما در کنـار یـارتان احـساس راحت بودن میکنید؟ آیا قادر به بیان عقاید و نقطه نظرهای خود میباشید ؟ بـدون آنـکه از مـورد انتقاد قرار گرفتن و نکوهش شدن واهمه داشته باشید؟ آیا هنـگامی کـه صحبت میکنید واقعا به حرفهای شما گوش میدهد؟  

هوس و شهوت: انرژی بخش رابطه یتان می بـاشد. تمایل بـه بازگشت به منزل، تـنها برای کنار یار بودن - هوس فوریت ، شهوت و تمایلات جنسی، رمانتیک بودن، اشـتـیـاق برای در کنار هم بودن و رفع سریع موانع برای وصال میباشد - احساسات شدید -جاذبه جسمانی.

اکـنـون به ابعاد متفاوت عشق در شرایط وجود و یا فقدان سه خصیصه فوق در یک رابطه توجه کنید:

تعهد+صمیمیت و فقدان هوس: ایـن رابـطـه در خـطـر فروپاشی قرار ندارد اما نیازمند خلاقیت و انگیزه برای شعله ور ساختن مجدد عشق میباشد.

تعهد+هوس و فقدان صمیمـیت: ایـن رابـطه عذاب آور است - گـاهـی اوقـات انـگـیـزه شدیدی آنها را جذب یکدیگر میکند اما سرانجام به یاس و ناکامی منجر میگردد زیرا قادر به آن نمیباشند که رابطه یشان را عمیق تر سازند. یا آنکه افکار،علایق و آرزوهای قلبی یکدیگر را بشناسند.

صمیمیت+هوس و فقدان تعهد: این رابطه یک شبه است-کشش و اشتیاق شدیدی حکمفرماست اما عدم امنیت از آنـکه رابـطـه تـا چـه مـدت دوام خـواهـد آورد هر دو فرد را مایوس میسازد. عشق رمانتیک.

صمیمیت و فقدان هوس و تعهد: علاقه.

هـوس و فـقـدان صـمـیـمیـت و تعهد: عشق شیدایی.

تعهد و فقدان صمیمیت و هوس: عشق تو خالی و راکد.

هوس+صمیمیت+تعهد = عشق کامل و مطلوب.

مقاله دیگری را با همین مضمون در بانک جامع مقالات روانشناسی بخوانید


نوشته شده در پنج شنبه 88/7/23ساعت 2:7 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >
Design By : Pichak