کانون مطالعاتی خانه توانگری
یونگین ها به مردم یاد میدهند که از داستانهای مردمی و سینه به سینه قرنها فرهنگشون، به سادگی نگذرند و ببینند که پشت اون کلمات به ظاهر ساده و بچه گانه چه دانش کهن الگویی عظیمی نهفته است کتاب خانم فرنس ماری لوییزه فون با عنوان افسانه فردیت در افسانه پریان یا INDIVIDUATION IN FAIRY TAILS را خانم زهرا قاضی به زیبایی تمام ترجمه کرده اند. داستان طوطی سفید و حمام بادگرد و شاهزاده حسن پاشا و چند تا داستان دیگه در این کتاب بیان و تفسیر آرکتایپی شده است اتفاقا بارها به فرهنگ ایرانی نیز در این داستانها اشاره میکند . خانم نویسنده دستیار خود یونگ بوده است و بسیار در تبیین نظریات کارل گوستاو یونگ به جهانیان زحمت کشیده است... فرنس ماری لویی فرنس 1998-1915 بانویی آلمانی الاصل و رواندرمان سوییسی ، در سال 1933 یونگ را دیدار کرد و تا 1962 که یونگ از دنیا رفت با او همکاری کرد او بیش از 65000 خواب را تفسیر آرکتایپی کرده است. نامبرده بیست کتاب درباره روانشناسی آرکتایپی نوشته است که بیشتر در تم افسانه پریان نگاشته شده اند وی در 1968 در نظریه ای جنجالی ، به شباهت زنجیره های DNA و مفاهیم ای چینگ اشاره کرد شاید برایتان جالب باشد که بدانید یونگ به شباهت تام مفاهیم روانی و دنیای ماده رسیده بود و معنیش اینه که یونگ فهمیده بود مثلا حروف یا کلمات ، عینیتی در زندگی ما دارند. در درس فتوحات مکیه ابن عربی خدمت دکتر ادبی و استاد عجمی بودم که استاد عجمی ( صاحب خط معلی ) فرمودند :" هر حرفی شخصیت خودش را دارد و تاثیر خودش را بر کائنات، اساتیدی داشته ایم که انسانها را به شکل ترتیبی از حروف و کلمات میدیده اند و وقتی بیمار میدیده اند ، میفهمیدند که کدام حرف نابجا در روحش آمده یا کدام کلمه در متن این آدم جا افتاده است ، آنگاه با دادن یه کاغذ کوچک که چند تا حرف عجیب غریب روش نوشته شده بود ، فرد را درمان میکرده اند. یونگ نیز در سیر فکری خودش به چنین مفاهیمی رسیده بود. برای خود من خیلی جالب بود که جناب ابن عربی چنان در رسم الخط عربی قرآن دقت داشتند که مثلا در تبیین " لا اله الا الله "، در بخش " لا " گفته اند که لام مثل گیاه عشقه دور قامت الف یار میپیچد و بالا میرود و فنا میشود...من از استادم عجمی پرسیدم که یعنی اینقدر عربی بودن قرآن مهم است ؟ مثلا اگر پیامبر آلمانی بود باز هم این مفاهیم عظیم قابل اجرا بود و ایشان جواب حکیمانه ای فرمودند که " اگر بنا بود قرآن به زبان آلمانی نازل شود ، خداوند ظرفیتهای خاص به همین زبان میداد برای تجلی معانی عظیم " خانم لویی فرنس در همین راستا نیز دو کتاب دارند : Number & time - که در کتابخانه شخصی ما موجود است- و Psyche and matter من در کتابخانه شخصیم 8 کتاب با مضمون مشترک داستان پریان دارم که همه متعلق به این نویسنده و طبیب بزرگ است و مفاهیم روانشناسی یونگ را به زبان ساده بیان کرده است... * من خیلی اوقات مدیون شاگردانم هستم. از آرزوهام بود در زیر 30 سال که جناب علامه حسن زاده آملی را از نزدیک ببینم و باهر خزری من را با هادی فرزاد برادرم ،به منزل استاد در روستای ایرا از توابع لاریجان و دماوند برد و ساعتها در خدمت استاد بودیم و استفاده کردیم.خانم ریحانه تاجیک نیز من را با حجت الاسلام دکتر ادبی آشنا کرد که در بحثهای ابن عربی در ایران بسیار خوب کار کرده اند و الان کلی چیزهای خوب ازشون یاد گرفته ام . نام کتاب : یک دقیقه این 40 فکر سمی را کنار بگذار نویسنده : دکتر آرنولد لازاروس مترجم : مهرداد فیروز بخت انتشارات جیحون **************************************** وقتی از فهرست کتاب خیلی گذرا و تیتروار سرفصل ها رو خوندم به نظرم جالب و کاربردی اومد .توی این کتاب چهل فکر عادی و بدون مشکل که حتی گاهی مثبت به نظر میرسند رو سمی معرفی میکنه و هر کدام رو با یک مثال بیان میکنه و بعد تحلیل میکنه و خیلی خلاصه وار به قول نویسنده چند تا پادزهر ارائه میده . پنج فکر سمی « همیشه برای بردن بازی کن » ، «حرف مرد یکی است ،هیچ وقت زیر قولت نزن »،«جواب ابلهان خاموشی است » و « هدفت باید کمال باشد » ،نمونه هایی از این چهل فکر سمی هستند. «اتمام حجت ، بگومگوها را میخواباند» فرد (fred) تصور میکرد قانون گذاشتن ، نشانه هوشمندی است. تکیه کلامش نیز این بود که « یا راه من یا بیراهه ». دیگران زیاد فرد را دوست نداشتند . فرد معمولا در مذاکراتش با همکارانش میگفت :« یا تا فردا ساعت 4 بعدازظهر این را به من برمیگردانی یا توبیخ میشوی .»البته با تهدیدهایش گاهی برنده میشد ولی ضررهای بزرگی هم میداد .بزرگترین ضررش این بود که نامزدش از او جدا شد چون در مورد موضوعی جزیی ، با او اتمام حجت کرده بود . فرد دوست نداشت نامزدش آخر هفته را با عمه عزیزش بگذراند که در خارج زندگی میکرد . به همین دلیل به نامزدش گفت : « یا آخر هفته با عمه ات را انتخاب کن یا ازدواج با من را .» نامزدش هم حلقه فرد را پس داد و رابطه اش را با او قطع کرد. « تا فردا صبح وقت دارید نیروهایتان را عقب بکشید ، در غیر این صورت با نیروی هوایی ما طرف هستید!» معنای اتمام حجت این است که « همین کار را میکنی و لاغیر» . فشار ، تهدید ، زورگویی و ترساندن در جنگ مؤثرند. اتمام حجت، رابطه را قطع میکند . اتمام حجت ، نقطه مقابل عهد و پیمان ، مذاکره ، همدلی و فهم است که اجزای اصلی هر رابطه خوب و سالم هستند . روابطی که عناصر اصلی آن احترام ، ملاحظه ،دلسوزی و عشق هستند ، جایی برای بازی قدرت ندارند . آدمهایی که در روابط خود ، دائم اتمام حجت میکنند ، یا نادان هستند یا ضعیف. اتمام حجت در محیط کار و در محیط خانه نیز جایی ندارد . اتمام حجت در کارمندان ، نفرت ایجاد کرده و همکاری آنان را سطحی و گذرا میکند. اتمام حجت ، تولید را کم میکند و کارمندان را به سوی خرابکاری سوق میدهد . برای مثال ، زمانی یکی از بیماران ما گفت : « یک روز رئیسم به من گفت هر طور شده باید کارم را تا ساعت 2 بعدازظهر تمام کنم و تحویل بدهم . من که خیلی عصبانی شده بودم ، به حرفش توجه نکردم و ساعت 1:30 بعدازظهر خودم را به مریضی زدم و رفتم خانه . در نتیجه من فردا صبح کارم را تحویل دادم و نتوانست اخراجم کند چون من مقصر نبودم ، من آن روز خیلی مریض بودم!» ترساندن، قاتل عشق و صداقت است . حربه هایی مثل ترساندن ، آدم ها را از ما دور کرده و غریبه میکند . تاسف بارتر از آن ، توسل پدر و مادرها ،بچه ها و زن و شوهرها به حربه ترساندن است . پدر و مادر سارا(sara) توقع داشتند سارا در ایام هفته ، قبل از نیمه شب خانه باشد . اما در یکی از شنبه شب ها ، ماشین سارا خراب میشود و نمیتواند سر ساعت 12 خانه باشد . سارا و دوست سارا هرچه سعی میکنند ماشین را درست کنند ، موفق نمیشوند . بنابراین سارا به خانه تلفن میزند تا به پدر و مادرش خبر بدهد . پدر دوستش میگوید بهتر است برود خانه آنها ، تا ماشین وی را به اولین تعمیرگاه آن اطراف برساند . پدر سارا فریاد میکشد و میگوید : « یک ماه حق نداری آخر هفته ها بیرون بروی ! باید هر طور شده قبل از نیمه شب خانه باشی ! همین و بس!» مجددا تکرار میکنیم که اتمام حجت ، در میدان جنگ و در مذاکرات خیلی جدی ، کاربرد دارد. همچنین با آدم قلدر و نامعقول باید اتمام حجت کرد . آدم عاقل که با دوست مورد اعتمادش اتمام حجت نمیکند . آدم های عاقل دستور نمیدهند و اتمام حجت نمیکنند . امرو نهی هم نمیکنند . آنها تقاضا کرده و احساس خود را بیان میکنند . این جمله که اگر فلان کار را بکنی یا اگر فلان کار را نکنی خیلی ناراحت میشوم ، سمی است . چون اگر طرف مقابل بگوید نمیتواند ملاحظه احساس تان را بکند و آن کار را انجام دهد یا ندهد ، جایی برای بحث و شاید رابطه نمی ماند . خلاصه این که اتمام حجت ، در بلند مدت به صلاح شما نیست. پس بهتر است مصالحه و مذاکره را دنبال کنید . وقتی به زور و تهدید متوسل می شوید ، بازنده شما خواهید بود . شما از مصالحه و مذاکره بیشتر نفع خواهید برد. « تهدید و اتمام حجت ، جلوی ارتباط را میگیرد .» « بهتر است خواسته ها و امیالم را بیان کنم نه اینکه خفت دیگران را بگیرم .» « این حق مردم است که طبق میل من عمل نکنند .» « بچه های من به دنیا نیامده اند که طبق انتظار من زندگی کنند .» و در آخر : مذاکره و مصالحه ، بگومگوها را میخواباند نه اتمام حجت دکتر اروین یالوم استاد روان پزشکی دانگاه استنفرد در سیزدهم ژوئن سال 1931 در واشینگتن دی. سی.به دنیا آمد و چندی پس از جنگ جهانی اول به همراه پدر و مادر خود به آمریکا مهاجرت کرده و در آنجا تحصیلات خود را در زمینه پزشکی و روانپزشکی آغاز نمود. اولین کتاب وی «گروه درمانی نطری و کاربردی» به عنوان مرجع برای کارآموزان مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن کتاب های روان درمانی اگزیستانسیال یا هستی شناختی و گروه درمانی بیماران بستری را منتشر کرد. وی در تلاشی برای آموزش تمام ابعاد درمان اگزیستانسیال، به ابزار ادبی روی آورد و کتابی شامل داستان های روان درمانی (جلاد عشق)، دو رمان آموزشی (وقتی نیچه گریست و دراز کشیدن بر مبل راحتی) و کتاب ماما و معنی زندگی را تألیف نمود. یالوم از نخستین کسانی است که با نو آوری در زمینه تألیف «رمان آموزشی» توانست آموزش غیرمستقیم را به دوره های وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم که مدال طلای باشگاه مشترک المنافع کالیفرنیا را برای بهترین رمان سال 1993 کسب کرد با هدف ایجاد سبک جدید وی یعنی «رمان آموزشی» به رشته تحریر در آمد. وقتی نیچه گریست به رویارویی خیالی فردریش نیچه، فیلسوف نامی و دکتر یوزف برویر، از بزرگان علم طب، می پردازد. دکتر یالوم در خلال این داستان جذاب، به توصیف درمان های رایج وسواس فکری می پردازد که هر دو شخصیت داستان به نوعی گرفتار آنند، و از رفتار درمانی و خواب واره تا شناخت درمانی کمک می گیرد ولی در نهایت روش درمانی اگزیستانسیال است که کتاب بیش از هر چیز در پی توصیف آن است. در این کتاب بارها و بارها به بیان تجربی مفاهیم انتقال (انتظارات، باورها و پاسخ های هیجانی ای که بیمار در رابطه پزشک-بیمار وارد می کند) وانتقال متقابل (انتظارات، اعتقادات و پاسخ های هیجانی ای که پزشک در رابطه پزشک و بیمار وارد می کند) می پردازد. و در توصیف رفتار برویر، نحوه برقراری یک رابطه درمانی درست را آموزش می دهد. وقتی نیچه گریست آمیزه ای است از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وین خرد گرای سده نوزدهم و در آستانه دانش روانکاوی. فردریش نیچه، بزرگترین فیلسوف اروپا...یوزف برویر، از پایه گذاران روانکاوی...دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید، همه اجزایی هستند که در ساختار رمان در هم تنیده می شوند تا حماسه فراموش نشدنی رابطه خیالی میان بیماری خارق العاده و درمان گری استثنایی را بیافرینند. در ابتدای رمان، لو سالومه، نویسنده روسی- آلمانی، زنی دست نیافتنی که به دوستی با مردان بزرگ زمان خود مشهور بود، از برویر می خواهد تا با استفاده از روش آزمایشی «درمان با سخن گفتن» به یاری نیچه ناامید و در خطر خودکشی بشتابد. در این رمان جذاب دو مرد برجسته و اسرار آمیز تاریخ، تا ژرفای وسوسه های خویش پیش می روند و در این راه به نیروی رهایی بخش دوستی دست می یابند. در این کتاب بارها مرز خیال و واقعیت درهم شکسته شده تا بلکه بتوان با عبور از آنها به تعریف و شناختی وسیع تر نائل گشت. مفاهیم عمیق فلسفی و نیز عباراتی سرشار از ذوق و اندیشه که نظر هر خواننده صاحب تفکری را به خود جلب می نماید بی شک از دلایل عمده محبوبیت این اثر در بین خوانندگانش می باشد. - دست یابی به حقیقت از عدم اعتماد و تردید آغاز می شود، نه از میلی کودکانه که ای کاش این طور می شد! - حقیقت، خود مقدس نیست. آنچه مقدس است، جستجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می کنیم! آیا کاری مقدس تر از خود شناسی سراغ دارید؟ - امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبه پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود، به جهان آدمیان فرار کردند، یکی که از همه ناشناخته تر بود در جعبه باقی ماند: این آخرین بلا امید بود. از آن پی انسان این جعبه و امید درونش را به اشتباه، صندوقچه نیک اقبالی می داند. ولی ما از یاد برده ایم که زئوس آرزو کرده بود آدمی همچنان به آزار خویش ادامه دهد. امید بدترین بلاست، زیرا عذاب را طولانی می کند. - هر انسانی مالک مرگ خویش است و می تواند به روش خویش عمل کند. شاید – و تنها شاید – بتوان حق زندگی را از فرد گرفت، ولی در هیچ شرایطی حق مردن را نمی توان از او صلب کرد. مردن دشوار است و آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نخواهد مرد. - رشد پاداش رنج است، درخت برای غره شدن بر بلندی اش، نیازمند هوایی طوفانی است. خلاقیت و اکتشاف نیز جز با رنج بدست نمی آید. برای زایش ستاره ای رقصنده، باید آشفتگی و شوریدگی در درون خویش داشت. - هرگاه منطق را کنار بگذاریم و از توانایی های دیگر برای تأثیر گذاری بر انسان ها کمک بگیریم، انسانی پست تر و حقیرتر آفریده ایم. - زمان را نمی توان در هم شکست، این سنگین ترین باری است که به دوش می کشیم. و بزرگترین چالش ما، همانا زندگی به رغم این بار است. - تا زنده ای زندگی کن! اگر زندگی ات را به کمال دریابی، وحشت مرگ از بین خواهد رفت! وقتی کسی بهنگام زندگی نمی کند، نمی تواند به هنگام بمیرد. - و چه سهمناک است روبرو شدن با مرگ، وقتی هیچ گاه آزادی ات را، با همه خطر هایی که داشته، طلب نکرده ای! - برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهین – بی نیاز از حضور دیگری – زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدن دیگری برایش مهم می شود. به نظر من که کتاب فوق العاده ای بود! خوندنش رو جدی بگیرید و مطمئن باشید که پشیمون نمی شید... "به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پست تر و حقیرتر است از استخوان خوکی در دست جذامی." حضرت علی(ع) "استخوان خوک و دست های جذامی" یکی دیگر از شاهکارهای مصطفی مستور نویسنده کتاب "روح ماه خداوند را ببوس" می این نوشته از داستان هاى کوتاهى خلق شده است که در مجتمع مسکونى خاوران و در آپارتمان هاى جداگانه اى روى مى دهد، لیکن با ظرافتی هنرمندانه به یکدیگر پیوند خورده اند. روند حرکتی داستان های مستور در این کتاب نقطه قوتی می باشد که بی شک در توانایی این اثر در جذب خواننده بی تأثیر نبوده است. این داستان نمایی متضاد از نیکی ها و پلیدی های حاکم بر زندگی آدمی است، تضادی که به زیبا ترین شکل هویت و مفهوم هر یک را در کنار دیگری و در تقابل با آن نشان داده است گویی هیچ نیکی ای جز در حضور پلیدی معنا نمی یابد... در زیر قسمتهایی از داستان آورده شده است: با شما هستم! با شما عوضی ها که عینهو کِرم دارید تو هم میلولید. چی خیال کرده اید؟ همهتون، از وکیل و وزیرگرفته تا سپور و آشپز و پروفسور، آخرش میشید دو عدد. خیلی که هنر کنید، خیلی که خبر مرگ تون به خودتون برسید فاصلهی دو عددتون میشه صد. صدام رو میشنفید؟ میشید یک پیرمرد آب زیپوی عوضی بو گندو. کافیه دور تند نیگاش کنید. همین که دور تند نیگاش کردید میفهمید چه گَندی زده اید. میفهمید چه چیز هجو و مزخرفی درست کرده اید. حالا با این عجله کدوم جهنمیقراره برید؟ قراره چه غلطی بکنید که دیگرون نکرده اند؟ واسای چی سر یه مستطیل یا مربع خاکی دخل هم رو در میآرین؟ بدبختها! شما به خودی خود بدبخت هستید دیگه واسه ی چی اوضاع رو بدتر میکنید؟ . . از یه طرف تا چشاتون به هم افتاد، اولین کاری که میکنید، یعنی آسون تری کاری که میکنید اینه که عاشق همدیگه میشید. لعنت به شما و کاراتون که هیشکی ازش سر درنمیآره. عاشق میشید و بعد ازدواج میکنید. صدام رو میشنفید! . . . عاشق میشید و بعد عروسی میکنید و بعد بچه دار میشید و بعد حال تون از هم به میخوره و طلاق میگیرید. گاهی هم طلاق نگرفته باز میرید عاشق کس دیگهای میشید. لعنت به همتون. لعنت به همهتون که حتی مث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید.... خیلی که توی این خراب شده باشید هفتاد هشتاد سال بیش تر نیست. لا مسبا اگه هفتصد سال میموندید چی کار میکردید؟ گمونم خون هم رو تو شیشه میکردید، گرچه همین حالاش هم میکنید. یعنی غلطی هست که نکرده باشید؟ به شرفم قسم هر کاری که خواسته اید کرده اید و اگه نکرده اید لابد نتونستهاید بکنید. مطمئنم از سردل سوزی و این جور چیزها نبوده که نکردهین. حکماً عرضهشرو نداشتید. همین دیروز تو روزنامه خوندم یارو واسای یک عوضی دوپای دیگهی مث خودش زنش و بچهی دو سالهش رو گوش تا گوش سر بریده. گمونم اگه سه تا بچه هم داشت باهاشون همین کار رو میکرد. دنبال چی میگردید؟ آهای عوضی ها! آهای با شما هستم! با شما که هرکدومتون فکر میکنید دهن آسمون باز شده و تنها شما از توش پایین افتاده اید. اگه تا حالا کسی بهتون نگفته من میگم که هیچ اشغالی نیستید. من یکی که براتون و برای کاراتون تره هم خُرد نمیکنم. حیف این زمین که زیر پای شماست. حیف این زمین که توش دفنتون کنند. شما را باید بسوزونند. شما رو باید بسوزونند و خاکسترتون رو بریزند توی دریا...
تخصصی روان پزشکی نیز وارد کند.
باشد که به حق عنوان بهترین رمان سال 83 رو به خود اختصاص داده است.
Design By : Pichak |