سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

محمد (ص)، پیامبری که باید از نو شناخت

طرح ایمان و توانگری

برنامه ویژه خانه توانگری در ماه مبارک رمضان

مدرسین:

  • حجت الاسلام دکتر ادبی
  • دکتر شیری
  • استاد سهیل رضایی
  • حجت الاسلام دکتر برمایی
  • استاد باقری

شروع برنامه ها از روز سه شنبه، 26 شهریور و زمان برنامه ها از ساعت 21 می باشد. توضیحات کامل برنامه را می توانید در سایت دکتر شیری ببینید.

شرکت در این برنامه برای عموم دانشجویان و مردم عزیز رایگان است.

به علت ظرفیت محدود سالن لطفا تعداد خود، دوستان و بستگانتان را که قصد شرکت در برنامه دارند به ما اعلام کنید.


نوشته شده در دوشنبه 87/6/25ساعت 4:18 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

کتاب " نیمه تاریک وجود " رو می خواندم . بحث می کرد درباره سایه های شخصیت ما. سایه ها آن بخش هایی از شخصیت ما هستند که ما " نمی خواهیم باشیم " . آن بخش هایی که ما رو رنج میدن . و ما یک عمر ، از روبه رو شدن باهاشون طفره میریم.

تمام وقت ، انرژی و فکر خودمون رو صرف پنهان نگهداشتن (سرکوب ) این سایه ها می کنیم .

جرئت مواجهه با آنها را نداریم چون نمی خواهیم باور کنیم که ما نقص داریم و بیشتر از اونچه که بخواهیم کامل باشیم ، می خواهیم بی نقص ( خوب ) باشیم . در صورتی که اگر بخواهیم بی نقص حرکت کنیم ، اصلا حرکت نمی کنیم .

ما باید در رو به روی این تاریکی ( قسمت سرکوب شده وجودمان باز کنیم ) و آن را در آغوش بگیریم تا " رها " شویم .

 

وقتی بخش هایی از کتاب رو خواندم صبح شد و طلوع خورشید رو دیدم.

نمی دونم چرا ، هشت کتاب سهراب رو باز کردم:

 

پرده را برداریم

بگذاریم که احساس هوایی بخورد.

بگذاریم بلوغ ، زیر هر بوته که می خواهد بیتوته کند .

بگذاریم غریزه پی بازی برود .

کفش ها را بکند و به دنبال فصول از سر گلها بپرد .

بگذاریم که تنهایی آواز بخواند.

چیز بنویسد.

به خیابان برود

 

نوشته شده توسط زرین

21/6/87 ساعت 7 صبح


نوشته شده در پنج شنبه 87/6/21ساعت 7:30 صبح توسط زرین ذوالفقار نظرات ( ) | |

آفرینش های خلاق هفائستوس

-      خیلی سرویس می دهد. در واقع باج میدهد! قصر زیبا، صاعقه و عصای زرین زئوس. پاندورا، تیر و کمان آرتمیس و آپولو

-     هفائستوس خشم خود را به کارگاهش می برد و کارهای جسمی میکند. او احساسات و عواطف خود را درون خودش میریزد و آن را تبدیل به خلق میکند. خلق های هنری به ویژه تجسمی.

-     مرد هفائستوس داخل کارگاهش میرود. عکس همسر یا معشوقه اش را جلویش میگذارد. بعد از 48 ساعت بیرون می آید. حالش تغییر کرده و حاصل این خلوت 48 ساعته مجسمه ای بی نظیر است.

-     بهترین چیز کار با گل است. با گل معجزه میکند.

بر آزردگی خود کمانچه بگذران

-          طرد شده توسط هم پدر و هم مادر

-          تلقی کم بینانه از خود دارد. او را دلقکی پست و شوهری بی غیرت میدانند

-          هفائستوس بی غیرت نیست بلکه بروز غیرت توسط این افراد از نوع متفاوتی است.

آتش زیر زمین

-          میل جنسی و عشق تازمانی که در درون انسان مانده است، آتش گدازنده است.

-          انسان درونگرایی که در زیر طوفان و جوشش فوق العاده دارد. و این جوشش را فقط یک نفر میبیند

-          این آرکتایپ کمک میکند که فرد در فوران احساسات ساکت شود

-          در  کارگاه احساسات عمیق را تغییر شکل میدهد (کیمیاگری میکند)

-          آتش این کوره عشق نا فرجام، دردهای عمیق، زن از دست رفته است.

-          این افراد معمولا جراحت دیده هستند

-          آثار این هنرمندان سالها بعد درک میشود.

-          خود هفائستوس متوجه نیست که چه شاهکاری خلق کرده. باید هرمس کنارش باشد و برایش بیان کند.

 روابط هفائستوس

-          آتنا در کنار هفائستوس خیلی مفید است تا هنر آنها را به دنیا نشان دهد (همسر استاد فرشچیان آتنا بوده)

-          درونگرا هستند. در مقابل مردان دیگر احساس خود کم بینی دارند.

-          بخش مادری و هتایرا (معشوقگی) زنان بسیار به اینها کمک میکند.

-          هرمسشان را باید  قوی کنند تا معلمی بی نظیر شوند.

-          به آپولو نیاز دارند تا خلق هایشان را نظام مند کنند.

-          پدرهای بسیار بسیار مهربان

 

معبد هفائستوس



نوشته شده در دوشنبه 87/6/18ساعت 10:25 عصر توسط فاطمه کامرانی نظرات ( ) | |

سالهای سال نیاکان ما عشقهای خود را در گل دمیده اند و معجزه کرده اند

هفائستوس

-   خدای کوره آهنگری و اختراع و خلاقیت زمینی‏، استاد صنعتگر

-  خدای کوه آتشفشان (مثل آتشفشان اتفاق همیشه در عمق شخصیتشان می افتد و بعد بروز میکند)

-  تنها ایزدی که نقص فیزیکی رنج میبرد (رنج از یک نقطه ضعف، یک خلا، یک حقارت درونی)

-  فرزند هرا و زئوس، برادر آرس

-  خدایی با ظاهر زشت، اما خالق زیبایی ها

-    تنها خدایی که کار میکرد. کارهایی از جنس هنرو خلق (عملگرا است)

-  هفائستوس خدایی عضلانی، با گردنی کلفت و سینه ای پر مو که به خاطر پای کوتاه و لنگش، با عصایی زیر بغل حرکت میکند

-  اغلب پیراهی ژنده بی آستینی به تن میکرد با کلاه پشمی

تولد

 هرا به تلافی تولد آتنا تصمیم گرفت هفائستوس را به دنیا آورد. او تصور میکرد پسرش بسیار قدرتمند تر از شوهرش خواهد بود، امیدوار بود که پسرش بسیار با شکوه تر از زئوس باشد. ولی پس از تقلای بسیار پسری بسیار زشت،‌ با پای لنگ شبیه فردی عقب مانده به دنیا آورد.

(طبق روایت هومر و ایلیاد) هرا از دیدن هفائستوس به شدت خشمگین شد و او را از شهر المپ بیرون پرتاب کرد.

هفائستوس پس از یک سقوط طولانی در دریا فرود آمد.

 کودکی

هفائستوس توسط حوریان دریایی، ستیس Thetis (مادر آشیل) و یورنیوم نجات پیدا کرد. سپس او را از مادرش –که از داشتن همچین فرزندی شرم داشت- پنهان کردند.

هفائستوس 9 سال در غاری زر دریا به همراه این ایزد بانوان به طور پنهانی زندگی کرد. همزمان شروع به تجربه هنر و صنعت کرد و جواهرات بسیار زیبایی از مرجانها می ساخت.

 هرا وقتی جواهرات را دید و فهمید ساخته فرزندش است، او را بخشید و از زئوس خواست تا او را به المپ برگرداند ولی هفائستوس که از مادرش بسیار خشمگین بود بازنگشت.

 زئوس دیونوسس (برادر هفائستوس) را فرستاد تا با شراب و مستی او را راضی به بازگشت کند. بازگشت موفقیت آمیز هفائستوس به المپ موضوع مورد علاقه نقاشان یونانی کوزه گر بوده است.

 ازدواج

در برخی روایات آمده است که هفائستوس در ازای آزاد کردن مادرش، از زئوس آفرودیت را خواست. زئوس پذیرفت و آفرودیت هم مخالفتی نکرد.


هفائستوس علاقه زیادی به آفرودیت داشت ولی آفرودیت اغلب روابط پنهانی با دیگر برادران جنگجوی خود (از جمله آرس) داشت.

وقتی هلیوس از روابط پنهانی آفرودیت و آرس به هفائستوس خبر داد، هفائستوس شروع به ساختن تور نامرئی کرد و بعد منتظر نشست و یک بار در حین معاشقه آفرودیت و آرس را به دام انداخت و  تور را در شهر المپ آویزان کرد. (مردان مچ گیر)

المپ نشینان این صحنه را که دیدند هفائستوس را مسخره کردند.


 


نوشته شده در دوشنبه 87/6/18ساعت 10:16 عصر توسط فاطمه کامرانی نظرات ( ) | |

به سوی کامیابی   نوشته آنتونی رابینز

"در جریان آب، می توان بی حرکت ماند، اما در دنیای مردان هرگز!"       ضرب المثل ژاپنی

بسیاری از ما بقدری نسبت به نظرات خود اطمینان داریم که تصور می کنیم آنها را با تأکید و تکرار می توانیم به دیگران بقبولانیم. این حالت، ترکیبی از خودخواهی و نیروی " ماند "[1] است. در بسیاری از موارد اگر کاری را دقیقاً مانند گذشته انجام دهیم برایمان راحت تر است. اما آنچه راحت تر است اغلب اوقات از همه بدتر است. بعضی از ما بحث را با مشاجره و بوکس بازی های لفظی اشتباه می کنیم، در حالیکه راه های ظریف تر و مؤثرتری برای از بین بردن مقاومت ها وجود دارد.

توجه داشته باشید که چیزی بنام مقاومت وجود ندارد، بلکه محاوره های خشک و بدون نرمش، در زمان نامناسب و در جهت نادرست، این حالت را ایجاد می کند. کسی که به فن ارتباط آشناست، بجای مخالفت باعقاید طرف، با نرمش و تدبیر، متوجه ایجاد حالت مقاومت می شود، نکات مورد موافقت را در می یابد و خود را با آنها هماهنگ و هم جهت می سازد و سپس بنرمی مسیر ارتباط را به طرفی که می خواهد سوق می دهد.

باید به این نکته توجه کنیم که بکاربردن بعضی کلمات و عبارات، در دیگران ایجاد مقاومت و تولید اشکال می کند. بنیامین فرانکلین می گوید" من عادت دارم که عقاید خود را با کمرویی بیان کنم و هرجا که امکان ایجاد بحث و مجادله وجود داشته باشد از بکاربردن کلماتی مانند قطعاً، حتماً، بی شک و نظایر آن خودداری می کنم. بجای آن می گویم من تصور می کنم، یا چنین می فهمم که این مطلب اینطور است. بنظر من چنین می رسد، یا نباید فکر کنم که آن طور است، یا اگر اشتباه نکنم چنین است و دلایل من اینها است، یا فکر می کنم فلان طور بهتراست. به تجربه دریافته ام در هنگامی که لازم است عقاید یا معیارهای تازه ای را در ذهن افراد خود جا دهم، این عادت بسیار مفید واقع شده است".

کلمات دیگری هم هستند که کاربرد آنهاواکنش منفی ایجاد می کند. یکی از بدترین این کلمات، " اما " است. وقتی کسی می گوید " شما درست می فرمایید اما..." منظورش این است که درست نمی گوئید بلکه نامربوط می گوئید. کلمه " اما..." همه حرف هایی را که قبلاً گفته شده نفی می کند. چه عیب دارد بجای اما بگوئید " و ..." یا " در عین حال " ؟ مثلاً " این مطلب جالب است و مطلب دیگری هم هست که می توان به آن فکر کرد " یا " این موضوع صحیح است، درعین حال موضوع دیگری هم هست که آنهم درست به نظر می رسد".

توجه داشته باشید که هیچکس اساساً مقاوم نیست، بلکه بعضی ها در ارتباطات خود فاقد نرمشند.

آیا می شود که انسان عقاید و احساسات واقعی خود را درباره موضوعی دقیقاً بیان کند، بی اینکه به صداقت و درستی او لطمه ای بخورد و درعین حال هرگز کسی با آن مخالفتی نکند؟

رمز این کار، چیزی است که چهارچوب موافقت نامیده می شود و شامل سه عبارت است که در هنگام محاوره و ایجاد ارتباط می توانید آنها را بکاربرید بطوریکه هم احترام طرف مقابل را حفظ کنید و هم مطلب خود را منتقل سازید. درضمن رابطه صمیمانه شما برقرار بماند، او را در عقاید خود شریک سازید و بهیچ وجه در او مقاومت و واکنش منفی ایجاد نکنید.

این سه عبارت این است:

" نظر شما را تحسین می کنم و ... "

" به عقیده شما احترام می گذارم و ... "

" با شما موافقم و ... "

درهریک از این موارد شما به سه نتیجه دست می یابید:

·         اول. با طرف مقابل رابطه صمیمانه برقرار می سازید و وارد دنیای ذهنی او می شوید و بجای اینکه با کلماتی از قبیل    " اما " و " ولی " منطق او را نادیده گرفته او را در موقعیت دفاعی قرار دهید، به درستی سخنان او بطور ضمنی اعتراف می کنید.

·         دوم. زمینه ای  برای تفاهم و موافقت و ایجاد رشته های مودت فراهم می سازید.

·         سوم. راهی برای تغییر مسیر و عوض کردن جهت، بدون اینکه مقاومتی ایجاد کنید، باز می نمایید.

فرض کنیم کسی در مورد موضوع خاصی به شما می گوید " شما بکلی در اشتباه هستید". اگر شما در جواب، باهمان قاطعیت بگوئید" نه، من اشتباه نمی کنم " تضاد ایجاد می گردد و در طرف مقابل تولید مقاومت می کند. در پاسخ بهتر است بگویید " به صراحت و احساسات شما احترام می گذارم و معتقدم که اگر به دلایل من گوش کنید ممکن است نظرتان تغییر کند." توجه داشته باشید که شما لازم نیست بانظرات و محتوای مطالب طرف مقابل موافقت کنید، بلکه احترام، تحسین و یا موافقت شما، مربوط به احساسات آن شخص نسبت به چیزی است. شما احساس او را از این جهت تحسین می کنید که اگر شما هم از نظر جسمی و درک مانند او بودید همین احساس را داشتید.

همچنین ممکن است مقصود طرف مقابل را تحسین کنید. گاهی افراد نظرات یکدیگر را مورد تصدیق و تحسین قرار نمی دهند، در نتیجه حتی به گفته های دیگری گوش نمی کند. اما اگر ازچهارچوب موافقت استفاده کنید ناچار به گفته های طرف مقابل با دقت بیشتری توجه می کنید و در نتیجه نکات قابل تحسین بیشتری در آنها می یابید.

بیشتر ما بحث را بصورت یک بازی برد و باخت می نگریم. گویی ماهمیشه درست فکر می کنیم و طرف مقابل همیشه غلط. غلبه بر مقاومت ها مشکل است. راه آسانتر این است که با ایجاد صمیمیت و در چهارچوب موافقت ها از ایجاد مقاومت دوری کنیم. بدین ترتیب، مقاومت به همکاری مبدل می شود.

یکی از راه های حل مشکلات و رفع گرفتاری ها آن است که آنها را از نو تعریف کنیم. یعنی طوری آنها را بررسی کنیم که جنبه خوشایندی در آنها بیابیم. راه دیگر این است که آنها را در هم بریزیم. همه ما گاهی دچار ملال و افسردگی شده ایم. در این حالت افکار و تصورات ناخوشایند دائماً در ذهن ما جان می گیرند. درهنگام ملال می توان به همین ترتیب عمل کرد. یعنی باید آن تصورات ناخوشایند را درهم ریخت و تصورات دیگری را از نو شروع کرد.

اشخاص به این علت دچار ملال و افسردگی می شوند که نمی دانند چگونه به کار دیگری بپردازند. حالت غمزده و افسرده به خود می گیرند، زیرا فکر می کنند کسی پیدا می شود که به آنها توجه کند و با محبت از آنها بپرسد که چه مشکلی دارند. به این ترتیب، جلب توجه می کنند و این عکس العمل طبیعی آنان است تا بلکه بتوانند تغییری در روحیات خود ایجاد کنند.

اگر یکی از بستگان شما دچار چنین حالتی شود چه می کنید؟ ممکن است همان کاری را بکنید که از شما انتظار می رود. یعنی گفتگویی طولانی و غمخوارانه و حاکی از همدردی با او داشته باشید. این کار ممکن است حال او را کمی بهتر کند، ولی در عین حال تصورات ذهنی او را تقویت می نماید. به او می فهماند که اگر حالت غمزده به خود بگیرد مورد توجه دیگران واقع می شود. ممکن است از راه دیگری وارد شوید مثلاً او را قلقلک دهید، یا به او بی اعتنایی کنید. در اینموقع او گیج و سردرگم می شود و نمی داند چه عکس العملی نشان دهد و در عین گیجی یا خنده از افکار خود خارج می شود.

روشن است که در مواقعی، هرکسی نیاز به دوست دارد می خواهد با کسی گفتگو کند. گاهی شخص دچار رنج و اندوهی واقعی می شود و نیاز به گوشی شنوا و دلی مهربان دارد. آنچه مورد بحث ما است این حالات زودگذر نیست، بلکه حالات افسردگی تکراری و بی دلیلی است که پردوام و نابودکننده اند. هر چه این حالات را تقویت کنید بدتر است. هدف باید این باشد که به این افراد بفهمانید که می توانند این الگوهای ذهنی را تغییر دهند، غصه خود را فراموش و یا رفتار خود را عوض کنند.

تغییر الگوها در زندگی روزمره کاربرد دارد. ای بسا که بر سر موضوع کوچکی با کسی مشاجره می کنیم. بعد از مدت ها اصل موضوع فراموش می شود، اما کینه و دشمنی باقی می ماند. بهتر است در ذهن خود الگوهایی تشکیل دهید تا در مواقع حساس به شما هشدار دهد. عیبی ندارد که موضوع خنده داری در نظر مجسم کنید و هر وقت بحث بالا گرفت بیاد آن بیفتید و لبخند بزنید. چون انسان در موقع خندیدن نمی تواند عصبانی شود.

هرچه نرمش و قابلیت انعطاف شما بیشترباشد، عقاید و نظرات تازه تری پیدا می کنید، درهای بیشتری بروی شما باز می گردد و بیشتر در کارها موفق می شوید.




[1] اصطلاح نیروی ماند مربوط به فیزیک است: اشیاء گرایش به این دارند که وضعیت موجود خود را حفظ کنند، اگر ساکن باشند، ساکن می مانند و اگر متحرک باشند به حرکت خود ادامه می دهند، مگر اینکه نیرویی از خارج به آنها وارد شود.


نوشته شده در پنج شنبه 87/6/14ساعت 3:46 عصر توسط فروزین تقوی نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >
Design By : Pichak