سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

 
یبوست عاطفی magnify
گاهی آدمها دچار یبوست عاطفی میشوند...هیچ ورود و خروجی در مجاری احساسیشون انجام نمیشود .
اونوقت بعضی ها مسهل مصرف میکنند یعنی میروند دچار الکی خوشی و علافی و با این و اون ولگردی و چریدن در علفزار تستسترون و استروژن
بعضی ها هم آلو خیس میکنند و صبر میکنند تا کم کم مزاجشان متعادل شود
منظورم اینه که این یبوست واکنش جبرانی روح است به بعضی بی بند و باری ها پس باید بذاریم که روح خودش با خود درمانی ،خودش را تنظیم کنه
معمولا یه خلوت لازمه...مقداری معنویت و ریاضت...دوری گزینی از بعضی آدمهای اطرافمان یا ترک بعضی عادتهای مزخرف روحی تا روح بتونه خودش را تنظیم کنه و فرد با خودش و دنیا به آشتی برسد
*********************************************

نوشته شده در پنج شنبه 87/1/8ساعت 1:0 صبح توسط دکتر علیرضا شیری نظرات ( ) | |

                                                                  

روابط با همسر و فرزندان

برای زن آرتمیسی ازدواج در سنین جوانی، آنگاه که او درگیر حرفه و یا آرمان خویش است، اندیشه ای بعید به نظر می آید. به علاوه قرار گرفتن در یک زندگی خانوادگی برای او که پر تحرک و فعال است، کشش ندارد از این رو شاید او هرگز ازدواج نکند. در زندگی زن آرتمیس رابطه زناشویی غالبا از کیفیتی مساوی بر خوردار است اگرچه اصرار و پافشاری وی برای استفاده از نام فامیل خودش پس از ازدواج همچنان بر استقلال و روحیه جدایی طلبیش از مردان اشاره دارد.

اگر زن آرتمیسی نتواند در علایقی چون کوهنوردی، اسکی و غیره با جفت خود سهیم شود، احساس می کند که بخش مهمی از رابطه اش را از دست داده است. از این روست که کشش او به سوی مردان آپولو تایپی است که نقش همتای مذکر او را بازی می کنند چرا که پیوند این دو غالبا با علاقه دو طرف به فعالیت های ورزشی در طبیعت همراه است.

همسری که آرتمیس را در اهدافش یاری و تشویق نکند و با عیبجویی وانتقاد نیرویش را تحلیل دهد، موجب ایجاد نوعی رابطه ناسازگار و ناقص در زنان آرتمیسی می شود اغلب همچنان ستیزه جو باقی می ماند و به کار خود ادامه می دهد اما روان وحرمت ذاتش تحت تأثیر این ناسازگاری در هم می شکند و سرانجام به غالب زنی که خواست شوهر است، در می آید.

زن آرتمیسی به ندرت در قالب مادر می گنجد و بارداری و شیر دادن به بچه ارضایش نمی کند.برای او که خواستار اندامی ورزیده، بلند بالا و یا پسرانه است، حاملگی امری نفرت انگیز می باشد.گرچه احساس غریزی مادر بودن به او دست نمی دهد با این وجود بچه ها را دوست دارد و چنانچه صاجب فرزند شود معمولا مادر خوبی می شود. او از آن دسته مادرانی است که حس استقلال و خودبسندگی را در فرزندشان پرورش می دهند اما در عین حال هنگام ضرورت تا پای جان برای دفاع از فرزندانشان می جنگند.

مادران آرتمیسی مشتاق زمانی هستند که کودکانشان مستقل تر شوند. اینجاست که پسران و دختران فعال و کنجکاو مادران آرتمیسی خود را، همراهان خوب خود می یابند. اما اگر مادر آرتمیسی کودکی وابسته و منفعل داشته باشد آنگاه با پافشاری در پرورش استقلال در چنین کودکی ممکن است حس وابستگی او را شدت بخشد. به علاوه امکان دارد کودک به خاطر نا توانی در ارضای خواسته های مادر آرتمیسی خود، احساس طرد شدگی کند.

میانسالی وکهنسالی

چنانچه گفته شد آرتمیس الگوی رفتاری زنان جوان هدف گرایی است که به تنهایی در پی خواسته های خود می روند، اما در سنین میانی زندگی این زنان دگرگونی هایی پدیدار می گردد و تعداد قلمرو های کشف نشده به حد اقل خود می رسد. تا آن زمان آنها یا در دستیابی به اهداف خویش موفق بوده، به ثباتی دست یافته اند و یا آنکه با شکست مواجه شده اند.

میانسالی برای این گروه از زنان شاید پیام آور تحولی درونی باشد، چراکه رویاها و تخیلات دوران یائسگی می تواند آرتمیس برونگرا را به سفری درونی بر انگیزد و در این سفر غالبا به کشف احساسات و امیال طرد شده خویش نایل می گردد و با همان حس کاوش زمان جوانی، این بار در گستره های روانی، روانشناختی و روحانی به ماجرا جویی می پردازد.

زن آرتمیسی در دوران پیری نیز خصوصیات آرتمیسی خود را حفظ می کند. تحرک جوانی او پابرجاست و هرگز آرام نمی گیرد. به بیانی دیگر در این دوران اندیشه و جسم او با هم در فعالیت اند.

نزدیکی و صمیمیت با جوانان و نیز توانایی جوان اندیشی همواره در او حفظ می شودکه این خود او را از احساس میانسال بودن در سنین میانه زندگی و نیز احساس پیری در دوران کهنسالی دور نگاه می دارد.

مشکلات روانی آرتمیس

همسانی با آرتمیس، احساس نیاز به پیگیری علایق و خواسته های شخصی را در فرد بر می انگیزد اما چنانچه این کهن الگو از تحقق واقعی و بیان راستین خویش باز ماند، زن آرتمیسی را مضطرب و در نهایت افسرده می سازد و این سرنوشت بسیاری از زنان آرتمیسی است که در تلاش خود برای همگونی با نقش های قالبی جامعه با شکست مواجه شده اند. در زیر ضمن بیان برخی از این مشکلات راهکارهایی هرچند مختصر در جهت رفع این مشکلات ارائه گردیده است:

تحقیر مادر و مادری

یکی از عمده ترین مشکلاتی که دختران آرتمیسی با آن مواجه اند، رابطه با مادرانی است که از نظر آنان ضعیف و منفعل هستند. احساس بی حرمتی و نیز عدم احترام نسبت به مادر،  آنان را بر این تصمیم می دارد که کوچکترین شباهتی به مادران خود نداشته باشند. تقلای آنان برای متفاوت بودن از مادر آنان را دچار دوگانگی می سازد لذا در پی نفی همگونی با مادر، در همگونی با زنانگی خود نیز دچار تضاد می شود. در این حال آنچه می تواند تا حد زیادی او را در رفع این مشکل یاری سازد، بازیابی حس مادر بودن و ارزش قائل شدن برای این نقش از زندگی اوست که شرح آن در مبحث ایزد بانوی آتنا آورده شده است.

انزجار از ضعف و عجز

از دیگر مشکلات زن آرتمیسی انزجار او از ضعف و عجز می باشد. این امر که در ابتدا به عنوان نقطه قوتی از وجود او تجلی میکند موجبات دوری او را از درگیری های عاطفی فراهم می آورد. از این روست که چنانچه مرد با ابراز نیاز به زن آرتمیسی از خود ضعف نشان دهد، او را حتی از خود منزجر می سازد و هیجان بودن با مرد را برای به نقطه پایان خود میرسد.

تمرکز بر خویشتن او را از توجه به احساسات انسان های اطراف باز می بارد. این بی توجهی غالبا موجب خشم و دوری دوستانش از او می شود. او چندان انگیزه ای برای راضی کردن دیگران ندارد و معمولا تنها به خواست خود آگاه است. از این رو به عنوان دختری لجباز و عاری از زنانگی شناخته می شود. او باید برای تغییر این شرایط دست به آگاهی زند. برای این منظور لازم است به گفته ها و نظرات دیگران توجه کند و خواسته های آنان را محترم شمارد.

فقدان حس ترحم

آرتمیس معمولا فاقد حس ترحم است که این خود از دیگر مشکلات روانی او محسوب می شود. این حس هنگامی در او شدت می گیرد که اعمال دیگران را در ترازوی مطلق سیاه و سفید خود ارزیابی کند. با این دیدگاه نه تنها عملی مطلقا خوب یا مطلقا بد تلقی می گردد که صاحب عمل هم با همین مطلق گرایی مورد قضاوت قرار می گیرد و لذا انتقام و مجازات دیگران برای زن آرتمیس موجه جلوه می کند.

برای تغییر وتحول در این نگرش او باید شفقت و همدلی نسبت به دیگران را در خود پرورش دهد که این خود نیازمند بلوغ سنی است. از این روست که بسیاری از زنان آرتمیسی آسیب ناپذیر و با اعتماد به نفسی قوی هنگامی که وارد مراحل بزرگسالی می شوند و خود با درد و رنج های زندگی روبرو می گردند، شفقت ودلسوزی را نیز می آموزند.

خشم ویرانگر

خشم ویرانگر آرتمیس با نماد گراز وحشی غالبا رو به سوی مردانی دارد که او را در زندگی حقیر شمرده اند و یا به ارزش های او در مقام یک زن بی احترامی می کنند. این ویرانگری که کنایه از ستیزه جویی زن آرتمیسی دارد، خود عاملی کلیدی در نابودی روابط او می باشد.

یک زن آرتمیس باید با بخش ویرانگر خویش رو برو شود و آنرا پیش از آنکه همه وجودش را فراگیرد و باعث نابودی روابطش شود ، متوقف سازد. این رویارویی با خشم درون شجاعت می خواهد زیرا در آن صورت است که زن می تواند ببیند چقدر به خود و دیگران آزار رسانیده است، آنوقت دیگر احساس قدرت و حقانیت نمی کند. در واقع تواضع و فروتنی درسی است که انسانیتش را به او باز می گرداند.

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 87/1/7ساعت 2:55 صبح توسط مرسا سید موسوی نظرات ( ) | |

پیش تر در رابطه با ایزد بانوی آتنا به عنوان یکی از سه ایزدبانوی باکره توضیحاتی ارائه گردید. اینک در تکمیل بحث ایزد بانوان باکره به تبیین الگوی شخصیتی آرتمیس، ایزد بانوی شکار و ماه می پردازیم که در فصل چهارم کتاب نمادهای اسطوره و روانشناسی زنان اثر شینودا بولن به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.

آرتمیس، خدابانوی شکار و ماه، رقابتجو و خواهرایزدبانوی آرتمیس

آرتمیس که نام رومی او دیاناست، خدابانوی شکار وماه و دختر بلند بالا و دوست داشتنی زئوس و لیتو بود که با پیراهنی کوتاه بر تن، کمانی نقره ای در دست و ترکشی پر از تیر به پشت، تجسم تیرانداز و هدفگیری بی خطا بود. او همیشه با گروهی از حوریان و سگ های شکاری در جنگل ها و کوها به کشف و سیاحت می پرداخت و خدابانوی حیوانات وحشی بود از این رو او تداعی کننده ویژگی های بسیاری از حیوانات رام نشده است. شیر ماده نشان شکوه و لیاقت او در مقام یک شکارچی، گراز وحشی نشان جنبه ویرانگر و جود او و خرس نماد او برای نقش حمایتگرش از جوانان است.

در اسوره آماده است که آرتمیس نخستین فرزند متولد شده و خواهر دوقلوی آپولو، خدای خورشید، بود. که به محض به تولد، به مادر خود در فرایند زایمان پر درد و مشقت آپولو، برادر دو قلویش، یاری رساند از این رو خدابانوی زایمان و تولد نیز به شمار می آید.

لیتو که هنگام زایمان آرتمیس و آپولو به خاطر کینه توزی های هرا، زن رسمی زئوس، مجبور به پناه گرفتن در جزیره ای متروک شده بود در سن سه سالگی آرتمیس را برای ملاقات با پدر خود، زئوس، به کوه المپ برد. در این دیدار آرتمیس یک تیر و کمان، گله ای از سگ های شکاری، تعدادی حوری، پیراهنی کوتاه مناسب دویدن، کوه و صحرا، باکرگی جاودانه و نیز قدرت گزینش را از پدر خود درخواست کرد که البته تمام خواسته هایش از سوی پدر پذیرفته شد. بدین ترتیب با فرا رسیدن نیمه شب آرتمیس، سرشار از هیجان به خاطر موهبت های خود، با مشعلی در دست راهی شکار شد.

در اسطوره ها آمده که آرتمیس به کسانی که از او کمک می طلبیدند، مصمم و بی دریغ یاری می رساند و از آنها حمایت می کرد. در مقابل نسبت به کسانی که او را به طریقی می رنجاندند، بی رحم و سنگدل بود. او بار ها به کمک مادر خود شتافته است و این مشخصه ایست که هیچ خدابانوی دیگری آنرا ندارد.

یکی از حوادث عجیب و با مفهومی که در اسطوره آرتمیس وجود دارد ماجرای قتل غیر عمدی اوریون، شکارچی مورد علاقه آرتمیس، توسط او می باشد که با برنامه ریزی و نقشه آپولو صورت گرفت. در واقع  آرتمیس بدون اطلاع از حضور اوریون در مکان هدف با آپولو در اصابت تیر به هدف شرط بندی کرد و بدین ترتیب آرتمیس برای اثبات قدرت خود تیری افکند و نادانسته اوریون را به کشتن داد. بدین سان آرتمیس تنها مرد محبوب خود را قربانی طبیعت رقابتجوی خود کرد.

معبد آرتمیس

 

 آرتمیس در مقام یک کهن الگو

آرتمیس در مقام ایزد بانوی شکار و ماه تجسم روح آزاد زنان است. کهن الگوی او نیز زن را قادر به پیگیری هداف و انتخاب های خود می کند.

در مقام یک خدابانوی باکره، آرتمیس به کسی دل نمی باخت و بیانگر حس دست نخوردگی و کمال در خود می باشد.خصوصیتی که به زن قدرت می دهد تا مستقل از وجود مرد به کمال هستی دست یابد و بی نیاز از تأیید او در جهت علایق و خواسته های خوش گام بر دارد.

در جایگاه خدابانوی شکارچی، آرتمیس زنان را قادر  می سازد که بتوانند بر امور دلخواه خویش عمیقا تمرکز کنند. نیل به هدف، توانایی، رهایی از قید مردان و داوریهاشان و حمایت از مظلومان و زنان، ایجاد درمانگاه های ویژه زنان، برپایی کلاس های آموزش فنون دفاع از خود، جلوگیری از آزار و اذیت زنان و کودکان و همچنین مجازات کسانی که به چنین اعمالی دست می یازند، همه و همه از جمله جنبش های یک زن آرتمیسی می باشد.

خصوصیات آرتمیسی یک فرد در تمامی مراحل زندگی او نمود دارد، کودک آرتمیسی غالبا با کنجکاوی و دقت به اشیاء اطراف می نگرد و نقشی فعال و نه منفعل دارد. طبیعتی رقابتجو، مصمم، شجاع و نیز اراده ای در جهت پیروز شدن دارد و در راه رسیدن به خواسته اش محدودیتی برای خود قائل نمی شود.

او در پیگیری اهداف و اصول اخلاقی خود بسیار جدی است  و به شدت با بی عدالتی مخالفت می ورزد و در راه اصلاح آن گام بر می دارد. نامنفعل، لجباز و خواهان برابری با برادر خود می باشد. قادر به قبول نقش های سنتی زنانه نیست از این رو کله شق و دختری عاری از زنانگی شناخته می شود.

آرتمیس نوجوان امیال استقلال طلبانه و گرایش های جستجوگرانه دارد. دوران دانشگاه برای او سرشار از حس آزادگی و انگیزه های فراگیری است.

علایق زنان آرتمیسی گاه چنان شخصی، وقت گیر و به دور از مسیر معمول زندگی است که باعث فقدان روابط و موفقیت دنیوی او می شودبا این همه پیگیری آن رضایت درونی آرتمیس را فراهم می آورد. به علاوه از آنجا که آرتمیس زنی غیر سنتی است، کشمکش او با خود و تضاد با دیگران در او بالا می گیرد و باعث ایجاد موانعی بر سر راه تلاش هایش می گردد و خواسته ها و اهدافش خارج از محدوده محسوب می شود.

والدین زن آرتمیسی

زن آرتمیسی نسبت به خود احساس خوشنودی و رضایت دارد و از زن بودن خویش شادمان است. داشتن مادری مهربان چون لیتو و پدری حامی چون زئوس او را در تحقق بخشیدن به تواناییهایش یاری می رساند. برای زن آرتمیسی برخورداری از رضایت والدین و حمایت آنان در راه مبارزه و کسب موفقیت بسیار ضروری است.

برخلاف آنچه که در بالا گفته شد انتقاد والدین از رفتارهای متفاوت دختر آرتمیسی، مادری که طالب دختر بچه ای آرام است و همچنین مادری که انتظار تصدیق، مطیع بودن، کمک و طنازی از دختر خود دارد آسیبی جدی را برای او به ارمغان می آورد طوری که در نهایت او ترجیح می دهد از والدین خود دور شود و با افراد بزرگتر از خود در خارج از خانه همراه شود. مخالفت با اهداف و امیال این گروه از دختران شاید آنها را از اهداف خود باز ندارد اما در کارشان خلل وارد می کند.

دختر آرتمیسی اگر آن هنگام که برای انجام کار مورد علاقه خود به اجازه والدین نیازمند است، به خاطر دختر بودنش با مخالفت روبرو گردد حال آنکه برادرانش به آن کار دست می زنند، حتما به اعتراض و مبارزه بر می خیزد  و اگر اعتراض هایش به جایی نرسد، انزجار و خشم او را به انزوا می کشاند.چرا که مخالفت و مقاومت در برابر او، به اعتماد به نفس و حرمت ذاتش لطمه وارد می سازد.

دختر آرتمیسی رشد یافته در خانواده های مخالف معمولا در ظاهر حالتی جسورانه و معترض دارد اما در نهان آسیب دیده است. بی صبرانه منتظر روزی است که بتواند آزادی و استقلال یابد.

در چنین شرایطی او اغلب با تواناییهای خود در تضاد قرار می گیرد غالبا کارشکنی می کند، به طوری که تضادهایش بزرگترین دشمن او می شود. به نظر بسیار قوی می آید اما در عمق وجود درگیر احساساتی است که به او می گوید آنچنان که باید نیست، در برابر فرصت های زندگی درنگ می کند، به کمتر از آنچه که لیاقتش را دارد نایل می شود و حتی زمانی که به موفقیت دست می یابد، احساس نا هنجاری می کند.

پرورش آرتمیس

سؤالی که در اینجا مطرح می شود اینست که چگونه می توانیم آرتمیس درون را پرورش دهیم و یا انرا در خود تقویت کنیم؟

بی شک رشد وتحول در این زمینه نیز همچون سایر زمینه ها نیازمند اقداماتی اساسی می باشد، برای مثال برای زنی که روابط پی در پی با مردان دارد و در فواصل بین روابطش احساس بی ارزشی می کند، پرورش و رشد آرتمیس تنها زمانی ممکن می گردد که مردان را مطلقا رها کرده و ایده ازدواج کردن را به طور جدی کنار بگذارد. انجام چنین اقدانی نیازمند شهامت رویارویی با این امکان و نیز شاید حس یگانگی با خویشتن و کمال در خود می باشد.

برنامه های دسته جمعی ،گردش در طبیعت باعث بیداری آرتمیس وجود می شود.همچنین سفر های گروهی با اهداف زنانه به رشد و تحول کهن الگوی آرتمیس می انجامد. شرکت دختران در مسابقات ورزشی و اردوهای دخترانه، سفر به سرزمین های ناآشنا، زندگی و تحصیل در فرهنگ های بیگانه همگی تجاربی است که آرتمیس را رشد و پرورش می دهد.

روابط با زنان و مردان

زنان آرتمیسی با دیگر زنان احساس پیوند و همبستگی می کنند و دوستی با زنان دیگر را بسیار مهم می شمارند. در حیطه کاری زنان آرتمیس براحتی با شبکه  ای از زنان متحد می شود.به علاوه پیوستن به گروه های حمایت از زنان، ارتباط با زنان دیگر و حمایت از زنان جوانتر همگی بیانگر رابطه خواهر وار او با زنان می باشد.

زن آرتمیسی معمولا خود را با مردان برابر می داند، در موقعیت های متفاوت با آنها رقابت می کند نقش از پیش تعیین شده خود را در چامعه غیر طبیعی می انگارد و با آن به مخالفت و مبارزه می پردازد..

رابطه آرتمیس- آپولو( همتای مذکر آرتمیس و برادر دوقلوی او)، الگوی رفتار اغلب زنان آرتمیسی با مردان است.. چنین رابطه هایی به زناشویی هایی می انجامد که حالتی غیر جنسی و دوستانه به خود می گیرد، به طوری که هر یک از طرفین برای دیگری حکم بهترین دوست را پیدا می کند.

در کنار این نوع رابطه الگوی رفتاری دیگر برای زنان آرتمیسی، پیوند با مردانی مهربان و حمایتگر است. آرتمیس همیشه به آغوش چنین مردی باز می گردد چرا که این مرد به او حساسیت و لطافت عواطف را می آموزد.

زن آرتمیسی دلباخته مردانی توانا می شود اما چون نمی تواند حس رقابتجویی خود را از این رابطه دور نگاه دارد، غالبا باعث نابودی رابطه اش می شود. در مقابل او به مرد های سلطه گر هیچ رغبتی نشان نمی دهد، به نوع ارتباط مادر- پسر نیز بی علاقه است  و از مردانی که اصرار دارند کانون توجه زن باشند، پرهیز می کند و همانند خود آرتمیس از ایفای نقش ضعیفه در برابر مردان احساس بیزاری می کند.

اما مردانی که آرتمیس نمونه زن دلخواهشان است غالبا مجذوب آزادگی، قاطعیت و روح توانای او- خوصیاتی که در آن مرد رشد نیافته – می شوند و حس همزادی در آنها برانگیخته می شود. چنین مردانی خصوصیات تکامل نیافته خویش را در زنان آرتمیسی پیدا می کنند و مجذوب قدرت اراده و روح آزادشان می شوند و آنها را به خاطر همان خصوصیاتی که معمولا غیر زنانه انگاشته می شوند، می پرستند.


نوشته شده در چهارشنبه 87/1/7ساعت 1:18 صبح توسط مرسا سید موسوی نظرات ( ) | |

 


ا
Click for Full Size View

یونگ آن جنبه دیگر خودمان را که اکثرا در ناخوداگاه شخصی یافت میشود سایه مینامد سایه موجودی فرومایه در خود ماست موجودی که میخواهد همه آن کارهایی را انجام دهد که ما به خودمان اجازه انجام آنها را نمیدهیم موجودی که همه آن چیزیست که ما نیستیم![1] بطور کلی سایه پر از خصوصیات خواسته نشده(unwanted), یاد گرفته نشده(unlearned) و رشد نکرده(undeveloped) است....

ادامه این مطلب را از این بلاگ بخونید که محمد کهربی از دانشجویان خوبم که الان در خدمت مقدس سربازیست نوشته است در بلاگ مثبت من 

 

چند ماه پیش تلویزیون انگلستان یک فیلم استثنایی به نام «چرخکار» پخش کرد که خاص بودنش برام به این خاطر بود که بحث سایه های شخصیتی را به زیبایی به تصویر کشیده بود .بحث سایه ها را کارل گوستاو یونگ روانکاو به زیبایی در آثار خود مطرح کرده است و دیپاک چوپرا در کتاب اکسیرو خانم دبی فورد در کتاب نیمه تاریک وجود درباره آن صجبت کرده اند.این فیلم من را یاد فیلم "هویت" یا فیلم"باشگاه مشت زنی" انداخت که قبلا هم به دوستان درباره اش گفته بودم.کافیست مقداری از این بحثها بلد باشید تا ناگهان نگاهتان به فیلم چنان عوض شود که تعجب کنید.
فیلم محصول  آمریکاست و برادآندرسون آنرا ساخته. کریستین بیلی که نقش اصلی را ایفا کرده است ، به خاطر این فیلم28  کیلو گرم وزن کم کرده که تقریبا در تاریخ هالیوود بی نظیر است

نوشته شده در چهارشنبه 87/1/7ساعت 1:0 صبح توسط دکتر علیرضا شیری نظرات ( ) | |

گفتگو

-          وقتی با انیما و انیموس گفتگو میکنیم باید آنها را واقعی و مستقل در نظر بگیریم. باید تشخیص دهیم که شخصیت ما نه تنها از خودآگاهی بلکه از شخصیت های کوچکتر و فرعی متعددی ساخته شده است

-          از آنجا که روان از این بخش های مستقل تشکیل شده است، امکان گفتگوی شخصیت های فرعی با یکدیگر وجود دارد. این امر نشانه این نیست که فرد دیوانه است، برعکس، هرچه رابطه خودآگاه فرد با بخش های مختلف وجودش بیشتر باشد، به واسطه هماهنگی و اتصال شخصیت رشد بیشتری می یابد.

-          بیشترین رضایت روانی، به خصوص رضایت انیما و انیموس، به شکل تجسم یافته‏ای در رویاها و ارزوهای ما ظاهر می گردد.

-          دوست دارید به روحیه ای که شما را در غوطه ور کرده و از بین نمیرود چه بگویید؟ آنچه را دوست دارید به او بگویید، بنویسید. درست مثل آنکه به فردی واقعی می‏نویسید. بعد تصور کنید که روحیه مجسم پاسخ میدهد. هر چه به فکرتان برسد میتواند پاسخ او باشد. مدام بپرسید و پاسخ بگیرید. (فن گفتگو با انیما و انیموس روندی است که یوگ آن را «تخیل فعال» نامیده. در ضمیمه همین کتاب توضیحاتی در این مورد ارائه شده است)

-          زن و مرد همزمان با فراگیری گفتگو با انیما و انیموس، باید مکالمه با یکدیگر را هم یاد بگیرند.

-          همان گونه که گفتگو با انیما و انیمو س به ما کمک میکند تا تشخیص دهیم چه چیزی به «خود» و چه چیزی به اشکال نا خود آگاه تعلق دارد. گفتگو با زن  مرد شریکمان هم به ما کمک میکند که تفاوتها و شخصیت واقعی یکدیگر را درک و تصدیق کنیم.

-          اگر مردی بخواهد با بخش زنانه خود مجددا ارتباط برقرار کند، باید شخصیت زنی که در زندگیش اهمیت دارد را بشناسد و زن نیز متقابلا.

-          از آنجایی که هیچ ندایی از دنیای درون نداریم، اشکال تجسم یافته انیما و انیموس در دنیای خارج بر ما ظاهر میشود.

 

بازیابی نیروی حیاتی کهن الگو ها

انیمای مثبت
هوشیاری مردانه به خورشید و هوشیاری زنانه به ماه تشبیه شده اند. در ظهر همه چیز به وضوح دیده و از هم تشخیص داده میشوند ولی هیچ کس نمیتواند خورشید داغ را برای مدت طولانی تحمل کند. بدون وجود سرما، رطوبت، تاریکی خیلی زود حیات از زایش باز میماند. زندگی مرد نیز بدون نفوذ بارور زن، چنین میشود. میتواند تفکر کند و لی بدون تخیل! میتواند به اهداف برسد ، ولی بدون عاطفه!

-          انیما به عنوان کهن الگوی زندگی عنصر «معنا» را شامل میشود. به این مفهوم که راز زندگی را در بردارد و با هدایت مرد به سوی شناختن روح خویش، وی را در کشف زندگی یاری می دهد.

-          یونگ مینویسد: «چیز عجیب پر معنایی با خود دارد، یک آگاهی سری یا خرد پنهان که به طرز عجیبی با طببیعت غیر منطی و بدذات او (انیما) مغایرت دارد»

-          انیما شهوت مرد نیست، بلکه شهوت او را تحریک میکند. این مرد است که عشق میورزد  نه انیما. انیما را میتوان به جرقه ای تشبیه کرد که او را شعله ور میسازد

-          یونگ از چهار مرحله انیما سخن میگوید
1- حوا: پایین ترین و جسمانی ترین سطح است. منشا غریزه و بر انگیزاننده جنسی
2- هلن تروا: تجسم روح و زیبایی است، کاملا با غریزه برابری نمیکند


3- مریم باکره: امکان ارتباط با خدا
4- سوفیا: اصل رابطه با «خرد برتر یا عقل کل»

-          سوال این است که این انیماست که ارتقا می یابد یا مرد؟ سنفورد میگوید «به نظر من این انیما نیست که رشد و ارتقا می یابد، بلکه خود مرد است که باید توسعه یابد. اگر شخصیت و درک مرد پایین باشد، انیما را در حوا تجربه میکند و لی اگر ارتقا یابد انیما به صورت سوفیا برای او مفهوم پیدا میکند.»

 

انیموس مثبت
انیموس در جنبه مثبت خود، نقشی حیاتی در فرایند شخصیت زن بازی میکند.

-          وظیفه انیموس تخلیه روانی و راهنمایی از دنیای درون به روح و روانش است.

-          انیموس در شکل واقعی خود یک قهرمان است و خاصیت خارق العاده ای دارد. ولی وقتی به شکل واقعی خود نباشد جانشینی مستبد است.

-          انیموس نیز مثل انیما به شکل هوسها یا فرافکنیهای قدرتمند به یک مرد خود را به زن نشان میدهد. اگر این تصاویر باطنی مورد توجه قرار گیرند منجر به «شبه عاشق شدن» میشوند.

-          انیموس به عنوان شبه عاشق فکر زن را می رباید، با هوسهای عاشقانه غیر واقعی می‏فریبد. در این صورت رشد روانی هرگز صورت نمیگیرد، زیرا زن در هوسهای عاشقانه ای که هیچ ارتباطی با یک مرد حقیقی و حتی با درون خودش ندارد گم میشود.

-          انیموس روح نیست، بلکه زن را به سوی روحش هدایت میکند. به همین دلیل است که انیموس در مقام  تخلیه روانی، راهنما یا کسی است که راه را نشان می دهد.

-          کارکرد مفید انیموس مثبت برای زن، ایجاد قدرت تشخیص است. یونگ مینویسد: «در روانشناسی زن، با کارکرد رابطه (مثل انیما) سرو کار نداریم، بلکه برعکس، با کارکرد تشخیصی به نام انیموس روبه رو هستیم»

-          یونگ انیموس را با عقل کل و انیما را با نفس معرفی میکند

-          ایرن دکاستیلو میگوید: «این انیموس است که نور افشانی میکند، به زن قدرت تمرکز میدهد و این امکان را برایش فراهم میکند که برون نگر باشد.

-          برای واضح دیدن و شناخت قطعی چیزی، فرد نیازمند کمک انیموس است تا بتواند به سرعت آن را درک کند و بگوید «این حقیقت من است. این جایگاه من است»

-          انیموس مثبت به عنوان یک مشعل دار است. با تجسم مردی که برای روشن کردن راه زن، مشعل را بالا نگه داشته و پرتو  آن را به گوشه های تاریک می افشاند و غبار دنیای نیمه پنهان و رمز آلودی را که زن در آن آرام گرفته ، میشکافد»

-          وقتی انیموس پرتو خود را بر آنچه مربوط است می‏تاباند، بزرگترین دوست زن است و زمانی که مشغول مسائل نامربوط است، به دشمن زن مبدل میشود.

***
سپاس نامه
جای یه تشکر بزرگ از آقای دکتر شیری اینجا خالی مونده بود. حقیقتا از خوندن این کتاب لذت بردم و باید از شما به خاطر معرفی این کتاب ارزشمند تشکر کنم!


نوشته شده در سه شنبه 87/1/6ساعت 7:8 عصر توسط فاطمه کامرانی نظرات ( ) | |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
Design By : Pichak