کانون مطالعاتی خانه توانگری
مقدمه ظهور انیما ظهور انیموس - زنان هنگامی که سالهای دشوار و رمز آلود میانه زندگی میرسند، دچار این مشکل میشوند. او ممکن است در این مرحله، به اهداف اولیه یک زن مثل داشتن همسر، خانواده، بچه هایی که بزرگ شده اند رسیده باشد. ولی به جای اظهار خوشحالی، دچار دلتنگی شده و احساس ناکامی کند. - مشکل در انیموس نهفته است که اکنون مثل شیطان عمل کرده و به او یا از زبان او سخن میگوید که هر آنچه در زندگی انجام داده، هیچ ارزشی نداشته است - زن برای اجتناب از این کلی گویی های پیش پا افتاده، باید سفری را برای زندگی روحانی و رشد خود تحمل کند. - چاره ای ندارد: یا باید به شیوه ای نو رشد کند و درهای دنیای «خود» روح و فکر را بگشاید، یا هر چه بیشتر به زیر سلطه شکلی از انیموس که به زود رنجی و ستمکاری بدل شده، برود. بازگشت به سوی انیما و انیموس: شناخت مشکل - زمانی بیشتر به خود کمک میکنیم که به سوی انیما و انیموس برمیگردیم، نه زمانی که از آنها دور میشویم این امر برای یک مرد به مفهوم: تجدید احترام به دنیای احساسات، روابط ، معنویات و جستجوی معناست و برای یک زن به مفهوم تجدید سفر به دنیای معنوی، درک و نوع جدیدی برخورد با جهان خارج از خانواده است - اولین قدم برای خلاصی از اثرات منفی انیما و انیموس شناخت مشکل است - برای یک مرد، به معنای شناخت بدخلقی هایش، خیال پردازی های شهوانی اجباری و بی قراری موقت انیما به عنوان سرچشمه این اشکال مونث تاریک است. - برای یک زن به معنای تشخیص نظرات و انتقاد های مخربی است که ناگهان بر خودآگاه او وارد میشود و اشکال داخلی انیموس را در ورای خود دارد. آغاز درمان الف - مرد میتواند جداسازی خلقیات از احساساتش را آغاز کند. خلقیاتش ناشی از وجود انیماست و احساساتش به خودش تعلق دارد. چنانچه دیدیم، اگر در رابطه مردی احساساتش را بیان کند گرفتار کج خلقی نمیشود. - برای مبارزه با نظارت منفی انیموس، زن باید آنچه را که حقیقتا برایش مهم است تشخیص داده و به آن بها دهد. زن باید جایگاه خود را بیابد و بر آن پای بفشارد ، احساسات و غریزه زنانه را ارج نهد و اجازه ندهد انیموس با سرزنش های بنیان کن خود، او را از ارزشهایش جدا کند. ب - فرد باید دریابد که انیما/انیموس چه میخواهد. همان گونه که متذکر شدیم، انیما/انیموس در درون ما زندگی میکنند. بنابراین باید در زندگی خود جایی برای نیروی حیاتی شان در نظر بگیریم. - برای مرد، زندگی باید شامل روابط انسانی گرم و معنا دار باشد - برای زن، زندگیش در رابطه با اهداف، آرزوها، روح و فکرش باید به دستاوردهای قطعی نایل گردد. آنچه که در این پست آورده ام مقاله ایست با عنوان فعال کردن آرکه تایپ آفرودیت و استفاده از کهن الگوها برای درمان جدا افتادگی بین ا حساسات، قدرت و سکس در زنان غربی و چگونگی تلفیق آنان که توسط کیمبرلی هیرش ارائه شده و آقای دکتر شیری لطف کردند و این مقاله را به من ارسال فرمودند تا در این جا بگذارم و همه ی دوستان استفاده کنند.مقاله از هر حیث بسیار غنی ومفید است.در این جا دور نمایی از آن چه در این مقاله عنوان می شود را می آورم خودتان مقاله را دانلود کنید و مفصلا مطالعه کنید در مقدمه مقاله عنوان میشود که اکثر زنان بر این باورند که از میان احساسات قدرت و سکس و روابط جنسی باید یکی را انتخاب کنند که همین رویه را در رفتار ایزد بانوان اسطوره ای نیز می توان مشاهده نمود. وی در ادامه مقاله با معرفی آرکه تایپ های متفاوت زنانه(هرا، دیمیتر، هستیا ،آفرودیت، پرسفون و آتنا) و بیان ویژگی ها و نیز جنبه ای تاریک و منفی یا در اصطلاح سایه ایشان به چگونگی فعال کردن آنان در روان زنان و نیز تاثیرات آن در زندگی آنان به عنوان یک شیوه درمانی در روان کاوی عمقی می پردازد. و در نهایت چگونگی تلفیق این 3 دسته را با فعال کردن خدا بانوان درون یک زن را می آموزد.در انتهای مطلب نیز دو جدول که حاوی اطلاعات بسیار مفیدی در مورد آرکه تایپ های زنانه است آورده شده. که می تواند به عنوان یک نقشه ی خیلی دقیق برای تشخیص آرکه تایپ هی درون یک زن به کار رود. مقاله را از همین جا ودر عرض چند لحظه می توانید دانلود کنید. خوش کردی به چی؟ مدتی بود که وقتی کتابهای پائلو کوییلو را میخوندم کاملا رد تفکرات یونگ را در نوشته هاش حس میکردم اما برام بیشتر ان مهم بود که از متن لذت ببرم و از چیزای دیگه ای که بلدم استفاده کنم تا بیشتر منظور نویسنده را در بیابم اما اخیرا دیگه این نویسنده مشهور برزیلی ، واضحا از یونگ تو نوشته هاش اسم میبره. این چند تا کتاب را تو این ?-? هفته خوندم . اون دسته از خوانندگان این نوشته های من که با بحث آرکتابپ زنانه آشنا هستند و با مفهوم الگوی مادر و ایزدبانوان آشنایی کمی هم داشته باشند اساسا با نوشته های اخیر کوییلو خیلی کیف خواهند کرد ?- بریدا : این کتاب را بارها دیده بودم و میخواستم بخونم تا اینکه دوست خوبم ایوب متانی بهم میل زد و تاکید کرد که این کتاب ، نکات خوبی داره درباره کهن الگوهای زنانه.شخصا وقتی کتاب را خونم خیلی لذت بردم...منهای بعضی تفاوتهای فرهنگی که باعث میشه عرفان های غربی برامون نا مانوس باشه× جنبه های مختلف زن شناسی در لابلای بحثهای کتاب نهفته است. توضیحات زیر را از سایت نشر کاروان برداشته ام : پیمودن جاده سانتیاگو، الهام بخش پائولو کوئلیو در رمان کلاسیکش "کیمیاگر" بود و پیمودن جاده رم، الهام بخش "بریدا"، داستان دختر ایرلندی جوانی که می خواست جادوگر شود. بریدا ناچار است میان دو سنت کهن یکی را برگزیند: سنت ماه مکتبی اسراری است که برای دست یافتن به آن، باید تمرین های دشوار و آئین های گوناگون را به کار برد. سنت خورشید سنت هزاران ساله بشر برای دست یافتن به معرفت است و در آن تنها یک اصل حاکم است: اعتماد به شب تاریک ایمان؛ و تنها یک تمرین وجود دارد: نیایش به درگاه خدا، با قلب و روح. بریدا باید دریابد که عطیه روحانی اش او را به حرکت در کدام یک از این دو سنت وا می دارد. به باور کوئلیو، یگانه راه کشف ماهیت راستین خویشتن، عشق است ?- عادت میکنیم از زویا پیرزاد. قطعا خوندن این کتاب را مدیون امیرحسین تقوی هستم .توی هواپیما از تهران تا لندن کتاب را شروع کردم و به اتمام رساندم. به قدری حال و هوای خوبی بهم داد که حیفم اومد به خوانندگان این صفحه سفارشش را نکنم. جون میده واسه کادو دادن به یه خانم بالای ?? سال. بهترین کادو به مادرزن جوون! مکالمات زنانه این کتاب استثناییست و بسیار به یه مرد کمک میکنه تا درک کنه یک زن به چه نوع مردی احتیاج دارد. شخصیت مرد در این داستان بسیار ظریف مطرح میشود و این طرح هوشمندانه را فقط عطش قدرتمند مردها میتونه تشخیص بده...به هر حال امتحانش کنید.نقدهای کتاب را هم بعد خوندنش امتحان کنید. روابط با زنان و مردان زن آتنایی معمولا دوستان نزدیک مؤنث ندارد. فقدان حس همدردی با دیگر دختران و یا نیاز او به برنده شدن دوستی را برای آتنا نا ممکن می سازد و باعث نابودی روابطش می گردد. آتنا هیچ گاه احساس خواهر واری با زنان ندارد. او نه تنها به پیشرفت و ترقی خواهران خود یاری نمی رساند بلکه در بسیاری مواقع سد راهشان نیز می شود. در مقابل رابطه دور و از بین رفته آتنا با زنان ، آتنا غالبا کشش بسیاری به سوی مردان موفق دارد. آنها مجذوب قدرتند و به جستجوی آن می روند. از موقعیت های گوناگون استفاده می کند تا کفایت و سخت کوشی خود را بر مردان آشکار سازد و از انجام هیچ کاری برای رئیس مذکر خود رویگردان نیست. همسر و همراه مردی کبیر بودن و فداکاری در حق او برای زن آتنایی به مفهوم احساس قدرت پیوند با مرد دلخواه است. زنان آتنایی رابطه خوبی با آدم های ساده لوح ندارند. در مقابل مردان رویایی و آنهایی که به دنبال ارزش های غیر مادی هستند و نیز مردان دلرحم کوچکترین حس همدردی و تحملی نشان نمی دهند. زن آتنایی غالبا خود مرد زندگیش را برمی گزیند. او مرد دلخواه خود را نشان می کند بعد با چنان ظرافتی پیش می رود که مرد ندانسته به سوی او کشیده می شود و فکر می کند که او خود زن را برگزیده است. زن آتنا روابط با همسر و فرزندان زن آتنایی در قلمرو مغز و اندیشه زندگی می کند و بدنش را ماشینی در خدمت خود می بیند. او نه زنی حساس شهوانی است نه عشوه گر و رمانتیک. مردها را بیشتر در قالب دوستی یا استادی می پسندد و نه در قالب دلداده. معمولا در انتخاب همسر هوشیار است و مردی موافق و دمساز را برمی گزیند. در طرح و تدبیر روش پیشرفت و ترقی همسر خود شرکت می کند، در مواقع لزوم نیز مانع از واکنش های عجولانه و آنی همسر خود می شود. غالبا در امور خانه با نهایت کفایت عمل می کند. ذهنیتی عملگرا دارد و به جزئیات امور توجه بسیار نشان میدهد. کنترل بودجه و وظایف دیگر هم برایش سهل است. مراقبت و پرورش فرزندان را به عنوان بخشی از وظیفه زناشویی خود به عهده می گیرد. بر خلاف هرا زن آتنایی از حسادت های جنسی بری است. او زناشوییش را شراکتی می داند که به نفع هر دو طرف است. معمولا بسیار وفادار است و از همسر نیز انتظار وفاداری دارد، اما خیانت جنسی را با عدم وفاداری یکی نمی داد. زن آتنایی تا جایی که پیوند ازدواجش پابرجاست، می تواند وجود معشوقه های شوهر را توجیه کرده و بپذیرد. او چه خود طالب طلاق باشد چه همسرش با وضعیت خود به خوبی کنار می آید و احتمالا دوستی با همسر سابقش را حفظ می کند. زنان آتنایی در نقش یک مادر آتنایی بی صبرانه مشتاق رسیدن فرزندانش به سن بلوغ است تا بتواند با انها صحبت کند، در انجام کارهای مورد علاقه شان به آنها یاری رساند . از داشتن فرزند پسر رقابت جو، برونگرا و تیز هوش و کنجکاو بسیار خرسند می شود و با دخترش چنانچه مانند او مستقل و از ذهنیتی منطقی بر خوردار باشد رابطه خوبی دارد حال آنکه از داشتن دختری سنتی چندان خشنود نیست. ذهن عملگرای آتنایی برای فرزندان رویایی و خیال پرداز تحمل پذیر نیست. مادر آتنایی از فرزندانش انتظار دارد مطابق دستورات او عمل کنند، در زندگی بر عواطف و احساسات فایق آیند و همچون خود او سرباز خوبی شوند. گرچه او غالبا قادر به بیان احساسات خویش نیست اما در حفظ ارتباطات خانوادگی و وقایع مربوط به خانواده و سنت ها کوشاست و رابطه اش با فرزندان و نوه هایش معمولا دوستانه و دلپذیر است. میانسالی و کهنسالی گذشت دهه های زندگی آبستن تغییرات چندانی برای زن آتنایی نیست. او در تمامی دوران زندگی پرتوان و فعال بوده از این رو به خاطر دستاوردهای گذشته اش در زندگی گاه میانسالی برای او بهترین دوران زندگی محسوب می شود. معمولا در این دوران وضعیت خود را می سنجد. همه امکاناتش را بررسی می کند و بدین ترتیب مسیر خود را می بیند و گذارش را برای ورود به دوره بعد تا اندازه ای هموار می گرداند. زن آتنایی به هنگام بزرگ شدن فرزندان خود آنگاه که هر یک پی سرنوشت خود خانه را ترک می کنند به عزلت و غم نمی نشیند بلکه این را فرصتی برای انجام بهتر و بیشتر کارهای دیگر خود می داند. پا به سن گذاشتن برای او به معنای کمبود نیست، برعکس، اعتماد به نفس و سلامت کلیش در این دوران از هر زمان دیگر بیشتر می شود و این در حالی است که زنان دیگر به اضطراب پیری و از دست دادن جذابیت و زیبایی دچار می شوند. بیوگی برای او غیر منتظره نیست. او می داند که حد متوسط عمر زن بیشتر از مرد است و از آنجا که او احتمالا با مردی مسن تر از خود ازدواج کرده دوران بیوگی خود را نیز پیش بینی می کند و غافلگیر نمی شود و حرفه خانوادگی را به تنهایی ادامه می دهد و در خارج از خانه زندگی فعال و پر مشغله ای را دنبال می کند. مشکلات روانی آتنا چنین زنی تک بعدی است و فقط برای کار زندگی می کند. با اینکه از مصاحبت با دیگران لذت می برد اما از شور وشعف عاطفی و کشش شهوانی، صمیمیت و اشتیاق و سر خوشی زندگی بی بهره است او حتی از لحظات نا امیدی و یأس و اندوه هم که موجب نزدیکی با دیگران و درک نیاز پیوند با انها می شود، نیزمحروم است . همسانی خالص با آتنا زن را از تجربه تمام و کمال عواطف انسانی دور می دارد، زیرا احساساتش به وسیله آتنا کاملا به درجه تعادل می رسد. آتنا زن را ورای حس غریزی نگه می دارد، به طوری که او نهایت هیچ یک از غرایز مادری، شهوانی و زایشی خود را حس نمی کند. او به حضور فعال کهن الگوی افرودیت(ایزد بانوی عشق) و هرا(ایزدبانوی زناشویی) در زندگیش نیازمند است چرا که در غیر این صورت این غرایز را بخشی از قرارداد زندگی و یا فعالیتی برنامه ریزی شده می داند. گرچه آتنا در بعد غرایز خود دارای عملکردی ضعیف می باشد اما چنانچه با پرورش سایر کهن الگوها وارد دنیای فعالیت های غریزی خود شود رموز آنرا به شیوه ای ماهرانه فرا می گیرد. لذا حضور و پرورش سایر کهن الگوها او را قادر می سازد تا در زندگی و شخصیت یک بعدی خود تعادل همگونی را برقرار نماید. برای این منظور علاوه بر پرورش کهن الگوهای آفرودیت و هرا، زن آتنایی بیش از هر چیز نیازمند بازیابی حس مادر بودن و پرورش کودک درون خود می باشد: پرورش کودک درون از آنجا که آتنا در هیئت زنی بالغ به دنیا آمد، او هرگز کودکی نکرد. یک زن آتنایی از همان اوان کودکی در پی یادگیری و باهوش شدن است و باورهای استواری دارد که گاها مشکلاتی را برای او به همراه دارد. از این رو او باید کودکی را که هیچ گاه نبوده، در خود باز یابد و به او اجازه بیان بدهد. برای این منظور زن آتنایی می بایست در مواجه با تجربه های جدید برخورد شخص بالغ معقول را کنار بگذارد( برخوردی که از کودکی داشته است) و در مقابل چون کودک با چشمانی گشاده با زندگی روبرو گردد، همه چیز را از نو ببیند و کشف کند. و همچون یک کودک زمانی که مجذوب چیز تازه ای در زندگی می شود، همه وجودش در اختیار آن چیز قرار دهد. او باید در بحبوحه بحران عاطفی تأمل کند و اجازه دهد دیگران یاریش کنند و به او آرامش بخشند. او برای بازیابی کودک گمشده درون نیاز دارد بازی کند، بخندد، گریه کند و نوازش شود. بازیابی مادر در اسطوره، آتنا ایزد بانوی بی مادری بود که تنها از داشتن یک پدر یعنی زئوس به خود می بالید و از وجود مادرش اطلاعی نداشت. از دید کهن الگویی زنان آتنایی از بسیاری جهات بی مادرند و نیازمند آنکه مادر خود را باز یابند و برایش ارزش قائل شوند تا بتوانند به خود اجازه مادر بودن بدهند. زن آتنایی عموما با کهن الگوی دیمیتر( ایزدبانوی مادری) حس نزدیکی ندارد، حسی که برای تجربه عمیق و غریزی مادر شدن به آن نیازمند است. برای پرورش و بازیابی این حس با تفکری جدی در مورد بچه دار شدن، چه خود زن بر آن آگاه باشد چه نباشد کهن الگوی مادر بیدار شده به فعالیت می افتد و رشد می یابد. او می تواند با به تصور در آوردن حاملگی و داشتن فرزند دیمیتر درون را پرورش دهد. توجه به زنان باردار، به آغوش کشیدن نوزادان و توجه عمیق به کودکان نیز می تواند این کهن الگو را فراخواند. در این صورت شاید زن اتنایی بتواند از زاویه جدیدی به مادر خود، زنان دیگر و نیز خود بنگرد. تنها با این تغییر طرز تفکر است که روابط زن آتنایی دستخوش دگرگونی می شود. یونانیان باستان در این رابطه بر رازی واقف بودند که ما نیز می توانیم از آنان بیاموزیم و در هنگام لزوم به کار بندیم: " با به تصویر درآوردن خدابانوان می توان آنها را در خویش برانگیخت."
نشان دادیم که انیما و انیموس، بعد تاریکی دارند و اگر مجال آن را بیابند که شهوات پنهان و افکار منفی بر انسان تسلط پیدا کند، او را به نابودی میکشند. ولی حتی در دل این تاریکی نیز نوری نهفته است.
مباحث این فصل از کتاب در 7 قسمت ارائه میشود:
*ظهور انیما
*ظهور انیموس
*بازگشت به سوی انیما و انیموس (شناخت مشکل)
*آغاز درمان
*گفتگو
*انیمای مثبت
*انیموس مثبت
- براساس تجربه ممکن است انیما به صورت احساس بدخلقی، دلتنگی و یک اضطراب شدید، درست در لحظه ای که مرد در اوج انجام وظایف مردانه دنیوی است، بر او غلبه کند. انیما تجسم افسردگی مردانه است که در میان سالی، در لحظه ای که مرد به اوج قدرت و موفقیت خود رسیده، ظهور میکند. انیما تصویر زنده گناهان مرد در حق نیمه دیگرش یعنی جنبه زنانه، جنبه معنوی، یعنی روح است. تیرگی و غول آسایی انیما نسبت مستقیم با موفقیت خارجی مرد و انکار درونی مسائل روحی اش دارد.
- هنگامی که انیما در روان مرد ظاهر میشود، واکنش درست در مقابل او ضروری است. اگر مرد چنین کند، باعث میشود دوباره راه درست خود را بیابد ولی اگر واکنش نادرستی بروز دهد، وسیله نابودیش فراهم میشود. واکنش نادرست، تلاش برای دوری گزیدن از انیماست، یعنی دوری جستن از مفهوم دلتنگی به هزار و یک شیوه خاص: برنامه ها و فعالیت های برونگرا برای موفقیت بیرونی، میخوارگی، مواد مخدر، معاشرت باز زنان مختلف.
- با این اعمال، گناهان روحی را بر روی هم انباشته می کنند و انیما را هرچه بیشتر علیه خود می پرورد. ولی اگر مرد خلقیات خور را به عنوان ندایی برای یافتن روح خود بپذیرد و سفر خود را برای رسیدن به کمال به انتها برساند انیما تغییر میکند و یارو یاور او میشود.
هنگامی که انیما و انیموس شناخته میشوند، کار بزرگ روانشناسی تشخیص شخصیت آغاز میشود:
آدمها به هم گل میدهند، چون معنای حقیقی عشق در گلها نهفته است. کسی که سعی کند صاحب گلی شود، پژمردن زیباییاش را هم میبیند. اما اگر به همین بسنده کند که گلی را در دشتی بنگرد، همواره با او میماند. چون آن گل با شامگاه، با غروب خورشید، با بوی زمین خیس و با ابرهای افق آمیخته است.
Design By : Pichak |