کانون مطالعاتی خانه توانگری
"مطالعه :اطلاع یافتن از چیزی با ادامه نظر در آن ، خواندن کتاب یا نوشته دیگر و دقت کردن در آن، بررسی "(1) یکی از راه های افزایش دادن رشد فردی ، مطالعه به معنی عام آن مشتمل بر مطالعه یک کتاب ، یک فیلم ، یک واقعه و … می باشد. ضرورت وجود مطالعه و ضریب تاثیر آن در کیفیت شخصیت و رشد فردی بر هیچ کس پوشیده نیست. مطالعه گاه از مقدمات تفکر است و گاه خود تفکر و در اهمیت تفکر همین بس که : مطالعه گاهی ما را با اندیشه های بزرگ یک انسان آشنا می کند ،و گاهی ما را تا بدانجا مطالعه گاهی بر ما روشن می سازد که چقدر بزرگ اند حجم هایی از زندگی که هنوز آنها را زندگی نکرده ایم ، چقدر کم عمق است محدوده شناگریمان در این اقیانوس بی ته زندگی و چقدر کوتاه است ارتفاع پروازمان در آسمان بلند افکار. گاهی یک فیلم می تواند فرصت زندگی به جای یک معلول را به ما هدیه دهد. گاهی یک فیلم مطالعه یکی از راه هایی است که به ما می آموزد که هیچ نمی دانیم علی ای حال هدف این نیست که در این چند جمله کوتاه تمام فوائد مطالعه به معنای عام و وسیع آن را بیان کنیم، اما شاید مجالی باشد برای تلنگر زدن بر خود ، که ملت ما اگر امروز از دیروز خود جا مانده است، و امروز علم خود را از کسانی می گیرد که دیروز علم خود را از ما می گرفته اند، همان بهتر که کوس بیداری را بر خود زنیم که از ماست که بر ماست ، و بدانیم که :"همانا خدا دگرگون نکند آنچه را به گروهی است تا دگرگون سازند آنچه را که در خود آنان است"(5) و شاید یا قطعا، میزان مطالعه و کنکاش های یک ملت یکی از بزرگ ترین و کار آمدترین ابزاری می باشد که در تغییر سرنوشت آنها موثر است. و اینجا فرصتی است که اشاره ای شود بر یک اندیشه ی بزرگ در مورد اهمیت مطالعه (در اینجا به طور خاص مطالعه کتاب مد نظر است ) که:"برای شناخت اخلاق و روحیات یک ملت و سنجیدن میزان ذوق و پایه تفکر افراد آن ، باید کلیه کتب و رسائلی که در میان آن ملت بیشتر رواج وانتشار دارد مورد توجه و مطالعه قرار داد."(6) و از بزرگ دیگری است که: و نکته دیگری که شاید بد نباشد گریزی زنیم بر آن، در باب نحوه تاثیر و ضریب نفوذ اندیشه ها و مطالبی است که به شکل کتاب، فیلم و هزاران شکل دیگر هر روز با آنها روبرو می شویم.اگر در ابتدای مواجهه با اندیشه ای ، معیاری برای سنجش و قضاوت در مورد آن نداشته باشیم ، چه بسا در رد یا پذیرش آن با مشکل مواجه شویم.اگر به طور نمادین ، جایگاه تفکر و عقیده را در یک انسان ، کره ای فرض کنیم که سطح آن همانند یک پازل توری مانند است، هر عقیده و نظریه ی جدیدی که بخواهد وارد این جایگاه شود ، باید از این توری و صافی بگذرد و به نوعی غربال شود . این کره از آن جهت همانند پازل است که قطعات آن را خودمان باید از میان هزاران قطعه موجود بچینیم و قطعات مختلف خاصیت های غربالگری متفاوتی را دارا می باشند، و بنا بر نوع جهان بینی ای که هر کس دارد این قطعات غربال گر را به طرز متفاوتی انتخاب می کند ، به طور مثال شاید فردی که جهان بینی اش جهان بینی توحیدی می باشد ، این قطعات را از دو جنس عقل، تجربه و دین مورد پذیرش خود انتخاب نماید. سخن از مطالعه بود و شاید بتوان گفت که هدف از مطالعه چیزی نیست مگر افزودن علم و دانش و رشد آگاهی فردی ، و در توصیف و ستایش علم همین بس که : پی نوشت: 1.فرهنگ برگزیده عمید . حسن عمید 2.حضرت محمد (ص) 3.حضرت علی (ع) 4.اسرار التوحید . شیخ ابی سعید 5. رعد .11 6. ساموئل اسمایلز 7.انیشتین 8.حضرت محمد (ص)
م. سعدآبادی نصرتی شنبه.سوم فروردین 1387 نزاع انیما و انیموس ناآگاه -از آنجایی که انیما و انیموس دارای چنین تاثیرات آزار دهنده ای هستند عجیب نیست که مایل به جدل بایکدیگر باشند: مثال: مردی با خلق تند، در تصرف آنیما به خانه می آید، اگر مشکلش را به همسرش بگیود، روند مثبتی طی میشود ولی احتمالا این کار را نمیکند و روحیه خود را به زن تحمیل میکند. در این لحظه اگر زن چندان مراقب نباشد، انیموس وارد عمل میشود. و با برخی عبارات آزار دهنده یا توهین مستقیم عمل میکند. انیمای جریحه دار شده از حمله دست به تلافی میزند و ... نتیجه یک نزاع خشمگینانه است. در اینجا دوباره فرافکنی رخ میدهد. ولی این انیما و انیموس نیست، بلکه تصاویر منفی آنهاست که موجب دور شدن مرد و زن از هم است. بعد تراژدی قضیه هنگامی است که زن و مرد در گیر نزاعی بی حاصل اند و فضا به تریج تیره تر میگردد و هیچ یک متوجه نمیشود صحنه تحت تسلط یار پنهان انهاست. همان طور که انیما/انیموس عاشق میشوند، نزاع هم میکنند - برخورد مخرب انیما/انیموس را نباید با برخورد صادقانه بین زن و مرد حقیقی اشتباه گرفت. اگر مرد تنها آنچه را احساس میکند بگوید و زن مایه ناراحتی اش را بیان کند، می توان از نزاع جلوگیری کرد. اگر این کار را نکند انیما اختیار را در دست میگیرد و به قول یونگ، انیما اغراق میکند. یک آسیب نسبتا کوچک در چنگال انیما، بزرگ میشود. انیما افسانه سازی میکند. وقتی عنان امور به دست انیماست، یک زن تبدیل به الهه یا ساحره میشود. - حاکمیت انیموس در زن، مرد را به شدت آزرده میکند و ناگهان منفجر میشود. مردی که اندکی بیشتر در این باره اطلاعات داشته باشد، میداند که 85% حاکمیت انیموس، نوعی درخواست نفرت انگیز برای عشق است، گرچه متاسفانه تاثیری غلط دارد، زیرا آنچه را میخواهد، پس میزند. در درون انیموس نوعی احساس سرزنش و در عین حال، تقاضای بازگشت دوباره به سوی فردی که شما را آزرده نهفته است - مثال: **مردی تحت تسلط انیما، با «خود» ضعیف و با شکل انیمای ساحره گونه به احتمال زیاد و به طور نا خودآگاه، زنی تحت تسلط انیموس تحکم آمیز را انتخاب میکند ** زنی تحت تسلط انیموس منفی و شکست خورد همسری را انتخاب میکند که با تحقیر و مورد انتقاد قرار دادن وی، این انیموس را برایش به تصویر میکشد. - در یکی از نامه های یونگ داستان جالبی وجود دارد که به این موضوع اشاره میکند. مردی که استعداد نویسندگی داشت ولی اعتنایی به آن نکرده بود، سه بار ازدواج میکند. همسر اول نوازنده پیانو، همسر دوم هنرپیشه و همسر سوم هنرپیشه تئاتر است. یونگ در این نامه به مرد میگوید که انتخاب همسرانش تحت تاثیر انیما بوده است. مرد دارای استعداد خلاق بوده، اما استعداد لازم برای بیان آن را نداشته. او استعداد خود را به زنان خلاقی که با او ازدواج میکردند، انتقال میداد. - در واقع هیچ انتخاب آزادی نداریم مگر اینکه به لحاظ روانی فرد هوشیاری باشیم. - این بیانگر این است که شریک انتخابی شما بیانگر تکلیف خطیر شماست که خودتان هنوز آن را درک نکرده اید. به عبارتی معرف چیزی است که ما نیازمندیم در باره خودمان بفهمیم. انیما و انیموس جنبه مثبت هم دارند، در واقع وقتی در جای درست خود قرار گیرند، موهبت بزرگی اند که به ما عطا شده . به هر حال برای درک این نعمت، باید بر آثار منفی آنها غلبه کنیم. در فصول بعدی به این مباحث پرداخته خواهد شد. در این فصل به اثرات مخربی که انیما و انیموس در روابط میتواند داشته باشد پرداخته میشود. کیرکه نماد انیمای مخرب است که با اغوای آنان، مردان را به نازل ترین سطح ممکن (خوک) میبرد در این داستان فرشته و ماهی نماد «قدرت شفا بخشی نا خواآگاه» و «زندگی معنوی» است. آسمودیوس انیموس مخرب سارا ست که روابط عاطفی او را نابود میکند. - در مورد انیما، این انیماست که در پس حالت مردانه ظاهر میشود. وقتی مردی به تسخیر انیما در می آید، گرفتار خلقیات تیره و تار میشود، بیش از حد حساس، بد خلق و گوشه گیر میشود. دست از فعالیت میکشد و جایگاه مردانگی اش را با بدخلقی ضایع میکند - اگر مرد در این شرایط فکر، اقدام به نوشتن یا گفتگو کند، این زود رنجی و زهر آگیننی خود را بروز میدهد. مردی که تحت تسلط انیما قرار دارد، در برخورد با تمام دنیا همچون زن فرومایه ای عمل میکند که از چیزی رنجیده. - زن اغلب لحظات غلبه انیما بر شوهرش را میشناسد، زیرا شوهرش در آن لحظات، برای ایجاد رابطه قابل دسترس نیست. گویی مرد ناپدید شده و فرد دیگری جای او را اشغال کرده. تاثیر کج خلقی مرد، تحمل چنین مردانی را مشکل میسازد. - شاید مثلا زن درون یا مرد درون کار مرد را به این دلیل که زندگی و انرژی او را تحلیل برده دوست ندارد. مثل این است که انیما و انیموس نیازمند تمتع از زندگی اند و لی فقط از طریق نوع زندگی مرد یا زن بیرونی میتوانند به آن برسند. مثل زنی که از زندگی خود ناراضی و مجبور به تحمل آن است. زنی که زندگی جایی برای احساسات یا قدرت خلاقه او باقی نگذاشته است - خلق و خوی منفی انیمایی میتواند ناشی از عملکرد یک رابطه باشد. مردی که در لحظه جریحه دار شدن احساساتش، دچار چنین خلقیاتی شود. اگر در آن لحظه احساساتش را به طور مستقیم بروز دهد مثلا به زنش بگوید «از فلان حرفت واقعا عصبانی شدم» در این صورت در اختیار انیما قرار نگرفته - انیما خشمی را که مرد مستقیما به زبان نیاروده ، تحویل گرفته و آن را تبدیل به رنجش میکند. در واقع خشم مرد همیشه علامت حضور آنیماست. - آنیما الزاما تمایل به تسخیر زندگی مرد ندارد. در واقع میگوید «چرا در مقابل توهین هایی که به تو شده چیزی نمیگویی؟ اگر تو کاری نکنی، خودم دست به کار میشوم» - خشم مرتبط یعنی ارتباط وضعیت پیش آمده با انچه بین د ونفر جریان دارد. این بیان صادقانه ی احساس واقعی است. وقتی مردی خشم خود را به گونه این مربوط، ابراز کند فقط علت رنجش خود را به زن میگوید. اگر زن به مرد تعلق خاطر داشته باشد مرد را نه تنها طرد نخواهد کرد، برعکس از آن استقبال میکند. زیرا این به آن معناست که رابطه شان برای او معنا دار است. - چنانچه یونگ میگوید «اگر انیما احساسات مرد را به دست بگیرد، کل ماجرا را مجعول، تنش زا و بزرگ نمایی میکند» نباید فراموش کرد که جایگاه واقعی انیما در درون است نه بیرون. مثلا مردی که تحت سیطره آنیما قرار دارد به جای تفکر اصیل شروع به ابراز عقیده میکند. یعنی انیما بدون در نظر گرفتن واقعیت ها، روابط یا منطق، اظهار نظر میکند. - عده ای از مردان بی اطلاع و بی سواد را که دور میزی نشسته اند و درباره سیاست و مذهب اظهار نظر میکنند تصور کنیدّ انیموس به این شکل ظاهر میشود. اگر زنی به داشتن چنین عقایدی شناخته شود، زمانی که انیموس از روان خویشتن زن قابل تشخیص نباشد، در این صورت میتوان از تسلط انیموس حرف زد. - نظرات انیموس میتواند دیگران یا درون خود زن را هدف بگیرد. در حالت اول دیگران نمیتوانند زن را به خاطر قضاوتهای تند او تحمل کنند، در حالت دوم زن نمیتواند خود را تحمل کند، زیرا آثار قضاوتهای انیموس ارزشهای او را تخریب میکند - نظرات، تاثیر آزار دهنده خاصی دارد. زیرا انیموس رفتار مستبدی دارد و نظریاتش زیر بار بحث و قید و شرط نمیرود. هر گاه انیموس غلبه یابد، زن از تفکر و احساس خو دحذف میشود و اظهارات پیش پا افتاده، قضاوت عجولانه و کلی میکند. وقتی این نظرات تحکمی از درون علیه خود زن بر میخیزد او را دچار افسردگی و از دست دادن تحرک و مفهوم زندگی میکند. - بچه ها با چنین زنی در نقش مادرشان، احساس محرومیت از محبت مادری میکنند، زیرا انیموس به صورت خلق و خوی تحکمی، انقادی و انضباطی سختگیرانه عمل میکند و آنها را از محبت و شفقت دور میکند (این وضعیت هنگامی که پدر نقش انضباطی مردانه را فراموش کرده و بر دوش مادر انداخته، بدتر میشود) - زن تحت تسلط انیموس تفاوت چندانی با یک زن اسیر ندارد. - انیموس به کلمات خاصی علاقمند است . کلمه «باید» مهمترین انهاست و عبارات خاصی مثل «تو اصلا خوب نیستی... هیچ کاری را دست انجام نمیدهی... دیگران از تو بهترند... تو آدم وامانده ای هستی» - در بسیار موارد یادداشت کردن این افکار مفید است، زیرا میتوان آنها را با بی طرفی مشاهده و بررسی کرد و به علت آنها پرداخت. - هنگامی که انیموس نظری را عنوان میکند، این نظر با اقتدار فراوان بیان میشود. شبیه به نوعی بیانیه رسمی که غیر قابل بحث و چون و چراست. ادامه دارد این عکس ریشه متفاوت زنانی را نشان میدهد که روزی برای این مرز و بوم افتخاراتی استثنایی فراهم خواهند آورد بسم الله الرحمن الرحیم یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
"تفکر بزرگ ترین عبادتی است که برای آشکار شدن حقایق مخفی به جای می آوریم" (2)
می برد که با اندیشه او یکی می شویم و این اندیشه چه بسا از یک انسان بزرگ باشد یا
از یک انسان به دیده ما کوچک ، چه فرقی می کند ، مهم اندیشه بزرگ اوست.
"فکر بزرگی را که از مغز مرد کوچکی تراوش کند نباید کوچک شماری"(3)
ما را به اعماق درد مادری می برد که با انتظاری تلخ برای مرگ فرزند بیمارش دست و پنجه نرم
می کند.گاهی آن پسر جوان بازیگر نیست که در حال بیرون آوردن افراد خانواده اش از زیر آوار
می باشد ، این تویی که دستانت خونین و گلویت از بغض خشک شده و داری آوار را می کاوی . گاهی جملاتی را از لابلای متون یک فیلم نامه می یابی که وسعت اندیشه ی نهفته در آن تو را به پروازی به بلندای افکار نویسنده اش در می آورد.
و تنها با این علم بر جهل خود است که راضی می شویم از جایی که هستیم حرکت کنیم و به جلو برانیم.
"ندانی و ندانی که ندانی و نخواهی که بدانی که ندانی."(4)
"نحوه افکار و اندیشه های انسان به طوری است که ممکن است فقط خواندن یک کتاب پایه ی اندیشه ها و افکار انسان را بر مبنای جدید و یا در مسیری خاص قرار دهد، و چه بسا ممکن است کتابی مسیر سرنوشت میلیون ها انسان را در راه مخصوصی بیندارد"(7)
"وقتی عالم و عابد به صراط در آیند ، عابد را گویند به بهشت درآی و از عبادتی که کردی بهره مند شو، و دانشمند را گویند اینجا بایست و هر که را می خواهی شفاعت کن، که هر که را شفاعت کنی پذیرفته است، و خود در صف پیامبران درآی."(8)
-----------------------------------------------------------------------
Design By : Pichak |