سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

گزارش بازدید از حسینیه جماران و منزل امام خمینی(ره)

این بار هم با همت جهاد ِ فعال دانشگاهمان سفری  مملو از دیدنی های بسیار و لحظات ماندگار داشتیم و این یادداشت را به یاد آنروز می نویسم هرچند قاصر است از بیان آنچه که بود...
محله ای قدیمی در شمال تهران, با کوچه های باریک و پیچ در پیچ و جویهای پراز آب زلال
و دیوارهای آجری قدیمی که روزهایی پر حادثه را به خود دیده اند
و بالاخره خانه ای کوچک اما با صفا که خاطراتی گفتنی و ناگفتنی دارد از روزگاری که مردی بزرگ در آن میزیست...
این جا جماران است!

روز شنبه 11 خرداد به همراه گروهی از دانشجویان برای بازدید از حسینیه جماران و منزل امام خمینی از دانشگاه  حرکت کردیم.
بعد از مدتی کوتاه به جماران رسیدیم و بعد از عبور از اتاق بازرسی بدنی! وارد محوطه اصلی شدیم.در بدو ورود به قسمتی از حیاط خانه رفتیم که ابعادی کوچک داشت و در بالای آن بخشی از اتاق امام قرار داشت که وسایلشان را به همان حالت در ان جا قرار داده بودند.


کوچکی و سادگی آن جا واقعا" تعجب برانگیز بود وهمه ی ما که برای اولین بار  از آنجا بازدید می کردیم را به فکر واداشته بود.

سپس به نگارخانه ای که عکس ها و نامه های امام را در آن نگهداری میکردند سری زدیم و در آن جا موفق به دیدار استاد اسکندری(خوشنویس) شدیم و بعد از گرفتن کلی عکس از عکس ها به داخل حسینیه رفتیم.

طبق قرار قبلی آقای دکتر رجبلو در مورد نو آوری الگوی سیاسی انقلاب اسلامی سخنرانی کردند و نیز در مورد ساختار سایر حرکت های انقلابی مشهور جهان توضیحاتی دادند که می توانید چکیده سخنان ایشان را اینجا بخوانید. آن طور که ایشان توضیح دادند امام خمینی دارای اطلاعاتی بسیار گسترده در طیف وسیعی از علوم از ادب و عرفان گرفته تا فلسفه و سیاست بودند و به معنای واقعی توانگرانه زندگی می کردند. سپس حاج آقای طاووسی که از یاران امام بودند نیز خاطراتی را از ایشان نقل کردند.که حاکی از قدرت تفکر و تدبر امام و مدیریت و رهبری قوی ایشان بود.(به نظرم امام یک نمونه ی کامل از یک زئوس آگاه هستند)

بازدید ما حدودا 2 ساعت به طول انجامید وبعد از گرفتن چند عکس دسته جمعی به سمت دانشگاه حرکت کردیم.

در کل دیدار از محل سکونت امام خمینی و شنیدن خصوصیات اخلاقیشون از زبان کسانی که او را از نزدیک دیده بودند برای ما که نسلی هستیم که امام و انقلاب را ندیده ایم بسیار جالب بود و امیدوارم که بتوانیم با الگو برداری از ویژگی های اینگونه انسانهای بزرگ، آینده بهتر و زیباتری رو برای خودمون و مملکتمون رقم بزنیم.  


نوشته شده در جمعه 87/3/17ساعت 3:15 صبح توسط فهیمه محجوب نظرات ( ) | |

 

گذاشتمش تو اینترنت چون بهش ایمان دارم

         اسپیکرت رو روشن کن

اسلاید زیبای به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر...
(مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد اگر...)
پابلو نرودا 

http://www.4shared.com/file/52846747/4d7aa06b/Change_PabloNeruda_Persian.html

 

  


نوشته شده در پنج شنبه 87/3/16ساعت 7:57 عصر توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

فیلم بدو لولا بدو (Run Lola Run) با جمله­های "ما از اکتشاف کردن باز نخواهیم ایستاد و انتهای همه اکتشاف ها به نقطه آغازین بازخواهد گشت و آن مکان را برای اولین بار می­شناسیم" از تی.اس.الیوت و جمله "بعد از بازی، قبل از بازی است." از هربرگر، شروع می شه. جمله هایی که قصه " درغیر خانه خود نمی باید جستن" از دفتر ششم مثنوی معنوی و کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو رو یاداوری میکنن.

 Ego worldی که باشی درک واقعی از این جمله­ها سخته (خودم رو میگم) ، فکر کنم درک کامل زمانی حاصل بشه که تجربه های زیادی رو تو زندگی پشت سر گذاشته و خلاصه تو ego self باشیم... اما دیدن این فیلم نگاه نویی از این مفاهیم و جمله ها بهم داده، نگاهی که یه ego worldی هم خیلی خوب می تونه درکش کنه چون 20 دقیقه از زندگی یه دختر نوجوون به اسم لولا رو نشون میده، یه 20 دقیقه خاص تو زندگی این دختر که هرچند ویژه خودشه اما یادمون میاره که ما هم از این 20 دقیقه های ویژه خودمون کم نداشتیم!

و قبل از شروع قصه، بیان قدیمی­ترین و اساسی­ترین سوالات بشره که دوباره بهمون گوشزد میکنه که قرار نیست یک فیلم معمولی ببینیم :

انسان... شاید اسرارآمیزترین گونه موجودات برروی سیاره ماست. معمایی بدون جواب... ما که هستیم؟ ازکجا آمده­ایم؟ به کجا میرویم؟ از کجا چیزهایی رو که فکر می کنیم بلدیم، می­دونیم؟ چرا اصولا باید به چیزی اعتقاد داشت؟... سوالات بیشمار در جستجوی یک جواب... جوابی که سوال جدیدی را در پی خواهد داشت... و جواب بعد سوال بعدی دیگری رو به همراه داره که این روند رو همینطور ادامه میده... اما در آخر آیا این همان سوال همیشگی نیست؟ با همان جواب همیشگی... توپ گرده و بازی 90 دقیقه است. این یه حقیقته پس هرچیز دیگه فرضیه خالصه. بفرمایید! (البته این پاسخیه که معمولا غربی ها به این سوال داده­اند!)

... در این فیلم میبینیم که در آغاز هر ماجرا، فقط چند ثانیه می تونن چه تفاوتهایی ایجاد کنن یا فقط یه حرکت کوچیک متفاوت چه پایان متفاوتی رو رغم میزنه! و اصل حرف این که : بعد از پایانه که ناگهان نقطه شروع اهمیت پیدا میکنه ...

ادامه مطلب...

 


نوشته شده در چهارشنبه 87/3/15ساعت 9:0 صبح توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

مقاله جالبی از دکتر شیری با عنوان

6 روش زندگی خوب

برای زنانی که به همسرانشان وابسته اند


نوشته شده در سه شنبه 87/3/14ساعت 3:46 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

این مقاله به تقابل میان پرسونا و سایه از دیدگاه کارل گوستاو یونگ اشاره دارد.

واژه ی پرسونا، به صورتکی گفته می شود که بازیگران به چهره می زدند تا چهره یا نقشی متفاوت متفاوت را به تماشاگران نشان دهند. یونگ این واژه را با همین معنا به کار برده است. پرسونا، نقاب و صورتکی اجتماعی و القا شده از سوی جامعه است. بدین معنا که ما با اتخاذ رفتارها و گرایش های خاصی، پاسخگوی نیازهای موقعیت ها و افراد متفاوت می باشیم.

آدمیان در زندگی نقش های بسیاری بازی می کنند و صورتک هایی بر چهره می زنند. لذا استفاده از صورتک امری عادی تلقی می شود. این زمانی زیان آور می شود که شخص تنها نقش بازی نکند بلکه به نقش تبدیل شود. در نتیجه" من" همان صورتک می شود و سایر جنبه های شخصیت مجال رشد نمی یابند و فرد به سلامت روان نمی رسد. چنین اشخاصی معمولا در حدود میانسالی درمی یابند که همه عمر، خویشتن را فریفته اند.

شخصیت ناسالم، خود را همراه دیگران می فریبد. ولی انسان سالم می داند چه هنگام نقش بازی کند و در همان حال طبیعت راستین خویش را می شناسد. هدف شخصیت سالم، صورتک زدایی و فراهم آوردن امکان رشد برای دیگر جنبه های شخصیت است.

سایه، نقطه ی مقابل پرسونا است. مجموعه ی تمایلات، عواطف و گرایش های مردود و سرکوب شده که در رویاهای ما به شکلی ناخوشایند تجسم پیدا می کند.در واقع سیمای تاریک ماست و اگر بخواهیم با دیگران کنار بیاییم، باید آنرا رام کنیم. سایه ضرورتا خصلتی کودکانه دارد. زیرا از فرآیند بلوغ، تحصیل و یادگیری دور مانده. سایه یک خطر بالقوه برای شخصیت است. سایه تصدیق نشده و نادیده گرفته شده، قوی تر و خودسرتر از پرسونایی ست که وجودش مورد قبول است.هر فردی سایه ای دارد. و سایه، محصول عواطف واپس رانده شده ایست که به ناخودآگاه تعلق دارد.

در ناخودآگاه نیروی دیگری نیز یافت می شود که یونگ آن را انگاره می نامد. انگاره عنصر زنانه در مردان و عنصر مردانه را در زنان به وجود می آورد. به عنصر زنانه در مردان آنیما و به عنصر مردانه در زنان آنیموس اطلاق میشود.

یونگ بنا را بر این می گذارد که در مردان اندیشه و در زنان احساس غلبه دارد. در نتیجه آنیما را با عملکرد احساس و آنیموس را با عملکرد تفکر مرتبط میداند .

اهمیت آنیما و آنیموس برای سلامت روان در این است که هر دو باید بیان شوند. مردان خصایص زنانه خود و زنان ویژگی های مردانه خود را همراه با خصوصیات جنس خود بروز دهد.

به نظر یونگ تنها خصیصه ای که سلامت روان را تحلیل می برد عقیم گذاردن رشد و بیان تمامی جنبه های شخصیت است.

آنیما، آنیموس، پرسونا و سایه همگی به نا خودآگاه جمعی و به بیان یونگ کهن الگو تعلق دارند. کهن الگوها محصول تاریخ زندگانی شخصی افراد نیستند، بلکه خصلتی فراگیر داشته در همه انسانها حضور دارند.

کهن الگوها ، ایفاگر نقش های متعددی در زندگی ما هستند، نه تنها در چگونگی شکل گیری تجربیات آگاهانه تاثیر می گذارند، بلکه به اشکال مختلف در رویاها، اوهام و تخیلات ما ظاهر می شوند.


نوشته شده در دوشنبه 87/3/13ساعت 5:56 عصر توسط بهاره عباسیان نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >
Design By : Pichak