سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

            وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود فضیلتها و تباهی ها همه جا شناور بودند.روزی همه ی فضائل و تباهی ها خسته و کسل دور هم جمع شدند.ذکاوت ایستاد و گفت بیائید قایم باشک بازی کنیم.همه از این پیشنهاد شاد شدند.دیوانگی فورآ فریاد زدمن چشم  میگذارم.از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی بگردد همه قبول کردند.دیوانگی کنار درختی نشست و شروع کرد به شمردن.لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد.خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد.اصالت در میان ابرها و هوس به مرکز زمین رفت.دروغ گفت من زیر سنگی پنهان می شوم اما به ته دریا رفت.طمع به داخل کیسه ای که خودش دوخته بود رفت.همه پنهان شدند بجز عشق که همواره مردد بود ونمی توانست تصمیم بگیرد.تعجبی هم ندارد چون همه می دانند پنهان کردن عشق مشکل است هنگامی که دیوانگی به صد رسید عشق پشت یک بوته ی گل سرخ پنهان شد.دیوانگی اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود زیرا  تنبلی اش آمده بود پنهان شود.بعد لطافت را یافت.دروغ را هم ته چاه وهوس را مرکز زمین.یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق.او از یافتن عشق نا امید شده بود که حسادت در گوشها یش زمزمه کرد عشق پشت بوته ی گل رز است.دیوانگی شاخه ای از درخت کند و با شدت آنرا در بوته فرو کرد.این کار را دوباره و دوباره تکرار کرد تا با صدای ناله ای متوقف شد.عشق از پشت بوته بیرون آمد ودستهایش را روی صورتش گرفته بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون میزد.شاخه ها به چشم عشق فرو رفته بود و او دیگر جایی را نمی دید.عشق کور شده بود.دیوانگی گفت من چه کردم چگونه میتوانم تو را درمان کنم.عشق پاسخ داد تو نمیتوانی مرا درمان کنی اما اگر می خواهی کاری کنی راهنمای من شو. اینگونه است که از آن به بعد عشق کور شد و دیوانگی همواره در کنار اوست .                                                                              

غلامرضا شاهواری                          


نوشته شده در سه شنبه 87/8/21ساعت 11:37 صبح توسط الهه پاپلی نظرات ( ) | |

تدریس مهمترین نکات "مردشناسی " در فرصت و هزینه ای استثنایی

 

dr bolen,dr shiri دکتر بولن          dr jung,dr shiri پروفسوریونگ

* منظور از آرکتایپ ها و کهن الگوهای شخصیتی چیست ؟

* آیا این کلاس پیش نیاز خاصی احتیاج دارد ؟ خیر ، شما با هر تحصیلاتی و هر رشته ای میتوانید از این کلاس بهره ببرید
* شخصیتهای تدریسی عبارتند از : زئوس ، آپولو ، پوزیدون ،هرمس ، هفائستوس ، دیونوسوس ، هادس ، آرس
* کاربردها : رابطه عاطفی ، مدیریت ، بهره وری کاری ، ترک اعتیاد ، رهایی از افسردگی

محل کلاس : سالن آموزش و پرورش ، میدان تجریش

ساعت کلاس : 5 شنبه شانزدهم آبان  17:30 الی 20:30--------جمعه هفدهم آبان  10 الی 19
جهت ثبت نام تماس با شماره های:  خانم علیپور 09124228918   / 09358357251  و اعلام شماره فیش/
افراد جدید، روز اول کلاس یک قطعه عکس برای پرونده آموزشی به همراه بیاورند
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.
 

نوشته شده در دوشنبه 87/8/13ساعت 2:33 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

تفسیری از شعر " همیشه " سهراب سپهری از کتاب "حجم سبز "  به قلم بچه های کانون مطالعاتی دانشگاه تبریز


---------------------------------------


                                                                             


توضیح : این مطلب خلاصه ای است از کتاب " نگاهی به سپهری " نوشته دکتر سیروس شمیسا (صفحات 250-258 ) که به تفسیر یکی از اشعار سهراب با نگاهی به مفهوم آنیما اختصاص داره . در واقع به اعتقاد آقای شمیسا این شعر تصویر سهراب سپهری از ملاقات با آنیمای درونی یا ناخودآگاهش هستش . این خلاصه رو به دو بخش تقسیم کردم. بخش اول به مفهوم آنیما و نظرات آقای شمیسا در این باره اختصاص داره و بخش دوم تفیسری از شعر سهراب سپهری با نگاهی به مفهوم آنیماست.  ضمنا جملات  قرمز سوال ها ، برداشتها و نظرات خودم هستش. سایر جملات از کتاب معرفی شده است که برای تاکید بعضی هاش رنگی شدن . خوندن این مطلب برای کسایی که جلسه " شخصیت شناسی زنانه " دکتر شیری رو بودن خالی از لطف نیست و اطلاعات جالبی هم داره . منتظر و مشتاق ِ نظرات هم هستم .


 ---------------------


 بخش اول


 نگاهی به " آنیما" یکی از مهمترین آرکی تایپ (Archetype)های معرفی شده توسط یونگ


-    آنیما = روان مونث درون مرد ، طبیعت زنانه مستتر در مرد . " هر مردی در خود تصویر زنی ازلی را حمل می کند ، نه تصویراین یا آن زن بخصوص را ، بلکه یک تصویر زنانه بخصوص را این تصویر اساسا نا خودآگاه است ، عاملی موروثی از اصلی ازلی که در دستگاه حیاتی مردانه مستتر است" (بونگ ، کتاب خاطرات یونگ ) . به اعتقاد یونگ آرکی تایپ ها یا کهن الگوها مثل آنیما ، ناشی از ناخودآگاه جمعی هستند.


-    آنیما در رویاها و تخیلات و نقاشی ها و شعر ها و داستان ها به صورت معشوق رویایی جلوه می کند (Dream-girl) . آنیما در ادبیات به صورت معضوق و مادر تجلی میکند.


-    از آنجا که آنیما در اعماق ناخود آگاه جمعی است همواره در هاله ای از ابهام قرار دارد. نزدیکی مطلق به آنیما محال گونه و دشوار است آن چنان که بسیاری هنرمندان نتوانسته اند آنچه را که در اعماق ناخودآگاه خود دارند تشریح نمایند :


 نمونه تشریح آنیما در بوف کور صادق هدایت " نمی دانم تا نزدیک صبح چندبار از صورت او نقاشی کردم ولی هیچ کدام موافق میلم نمی شد ، هرچه می کشیدم پاره می کردم . از این کار نه خسته می شدم و نه گذشت زمان را احساس می کردم." (به خسته نشدن فکر کنم باید دقت کرد ! ، یاد ِ بحثهایی که در مورد نگاه صادق هدایت به زن وجود داره هم افتادم ! )


اما به نظر میرسد هنرمندان گاهی کاملا به قلمرو آنیما نزدیک میشوند و با او هم سخن میشوند و گاهی تصویری از او کشیده و حتی گاهی در مقام کاتبی ، گفته های آنیما را کتابت می کنند.


 در این حالت -               معمولا سخن از شب و تاریکی است زیرا آنیما در جهان ناشناخته های وجود آدمی است.-               کتابت یا خطوط درهم و برهم و باعجله است .-               ماهیت تصاویر و نوشته ها مبهم و علی الظاهر خلاف منطق است. معروفترین این گونه آثار در زبان فارسی "بوف کور" است. (همیشه علت توجه زیاد به بوف کور مخصوصا خارج از ایران برام عجیب بوده !؟ )


 -    مواجهه و همزبانی با آنیما گاهی در خواب صورت میگیرد. مثلا باب کالریج (؟) گفته اثرهنری در خواب به وی الهام شده است.


-    رسیدن به سعادت و آرامش مطلق نتیجه خودشناسی است. مهمترین وجهه روح "آنیما و آنیموس" است .از این رو همواره باید کوششی در جهت شناخت و رسیدن به توازن و همزبانی با این روح پنهان صورت گیرد.شایدمصداق آن را در تفکر اساطیری قدیم بتوان پیدا نمود که موجود کامل نر-ماده است مثلا موجود ازلی الهی یا شیوا (خدای نیمه مرد و نیمه زن ) ، مای تونا در آیین تانترا (نمی شناسمشون !؟ولی یاد رساله عشق افلاطونی توی کتاب حکمت افتادم که جداشدن زن و مرد ورو عذاب الهی می دونستن برخی از حاضرین در اون جلسه !).شاید همین تفکر منشا ازدواج نکردن مردان کامل در اعصار کهن بوده است. (بعد از جلسه اول دکتر شیری دانشگاه تبریز کنایه بعضی دوستان همین بود که بد نیست آنیمای خودمون رو بشناسیم تا خودکفا بشیم و دست خواهش رو کوتاه کنیم !! ).


-          در داستان عرفانی " اِلا الا " (؟) می توان مواجهه با آنیما را مشاهده نمود که به صور مختلف ترسیم شده است.


-    آنیما دو جنبه کاملا متفاوت دارد ، گاهی آزاردهنده و منفی و گاهی مثبت و آرامش بخش و الهام دهنده است. "آنیما از لحاظ وابستگی به کیفیات و سنخ های متفاوت زنان دوسویه است یا دو جنبه دارد : یکی روشن و دیگری تاریک ، در یک سو خلوص خیر ، تمثال نجیب الهه مانند و در سوی دیگر روسپی ، فریبکار ، یک ساحره مکار"(از کتاب مقدمه ای بر روانشناسی یونگ) (درست یا غلط ، یاد یکی از تعابیر سهراب سپهری افتادم که استعاره از تانیث زن است: گلخانه ی شهوت (گلخانه ی باغ شهوت) – "پله هایی که به گلخانه ی شهوت میرفت ." شعر صدای پای آب)


       نمونه ای از معادل ها در ادبیات برای جنبه منفی آنیما :


-    معادل با زن شوم (Femme Fatal) یا زیبای بی ترحم(La Belle Dame San Merci) (در آثار رمانیتک از قبیل کیتر ، بایرون ، شاتو بریان و بودلر )


-          لکاته در بوف کور   


و معادلهایی از جنبه مثبت آنیما :  - زن اثیری در بوف کور


نمونه ای دیگر از جنبه مثبت آنیما که می تواند الهام آفرین باشد : بئاتریس در بهشت گمشده که به صروت فرشته بر دانته ظاهر میشود و او را با خود به سیر در بهشت می برد.یا در بوف کور " این دختر ، نه این فرشته ، برای من سرچشمه ی تعجب و الهام ناگفتنی بود "


یا در کیمیاگری خواهر اسرار (Soror Mystica) که با کیمیاگر در جریان کیمیا ورزیدن همکاری دارد.


-    در شعر سهراب سپهری نیز که در قسمت بعد مطلب بررسی میشود ، زن شبانه ی موعود یا خواهر تکامل خوشرنگ یا حوری تکلم بدوی همان آنیماست که به سپهری شعر تلقین می کند.


-    الهام و تماس با عالم متافیزیک در واقع تماس هنرمند با خود یعنی آنیماست ، به نحوی که خودآگاه مضمحل میشود و آنیما از اعماق ناخودآگاه سخن میگوید. بهمین علت در بسیاری از ایین های مذهبی قدیمی خود ِ آگاه را بوسیه مواد مسکر و مخدر ضعیف یا محو میکردند تا مانع بروز نا خود آگاه نشود. و یا نمونه های دیگر :


-          تجربه نوشتن یا خلق آثار هنری در پناه مخدر و مسکر در مکتب های هنری نوین


-          پاسخگویی کاهن معبد دلفی در یونان قدیم به سوالت مردم در حال جذبه و بی خودی


-          مسئله تابعه (جنی که به شاعر شعر القا میکرد ، جنی که عاشق انسان و همراه اوباشد!)


-          مساله همزاد و عاشق شدن شاعر به پری (فائز دشستانی)


-    همچنین مورد شمس تبریز و مولوی که الهام دهنده مرد بوده است (آنیموس ؟)(جالب و عجیب ،مشکوک و سوال برانگیز ؟؟؟؟؟)


 

 

نوشته شده در سه شنبه 87/8/7ساعت 12:43 صبح توسط دکتر علیرضا شیری نظرات ( ) | |

بعضی ها میگن من باهوشم یا حداقل اینطوری فکر میکنند ، بعضیهایی مثل خانواده و مراجعینم و دانشجویانم و استادام ؛ حالا اشاره ای نمیکنن به کدام هوش از هوشهای 9 گانه (شخصی؛ عاطفی؛ معنوی؛ کلامی ؛...) راستش خودم فکر میکنم هوشم متوسطه)115( ولی احساسی که (بخونید جوی که ) مردم تو این 34 سال بهم داده اند  باعث شده یه هوا بفهمم " باهوشها" چه جوری دنیا را میبینند. و از طرفی با خیلی از باهوشها نشست و برخاست داشته باشم و الان هم مشاور کلی  باهوش هستم  تا حداقل بفهمم چی میگن یا چجوری فهمیده نمیشن.
اینا رو نوشتم تا یه نکته مهمی را از توش در بیارم
بعضی ها باهوشند...واقعا باهوشند. در نوشتن نابغه اند در مخ زدن نابغه اند. متاهلند ولی میشینند تو نت و وبلاگها و...مثل یه شکارچی منتظر  ؛تا  دختر شکار کنند منتها چون میدانند که " به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را" نمیان عکس فاشن و مو سیخ سیخی و هیکل کات و فیت بذارن واسه مخ زنی ؛ در عوض کامنت واسه بلاگش میذارن بعد حرفهای فلسفی پیش میکشند و از تهی بودن آرزوهای نسل جدید میبافند .و همه مردها -ما ها- را  تهی از فکر و الکی خوش معرفی میکنند و با این ژست یاس فلسفی می ان و همگام میشن با روحیات لطمه خورده دختر بدبختی که مثلا فلان شعر را تو بلاگش گذاشته و از دوری معشوق ناله ای زده
بعد از هماهنگی هم  نوبت همراهیه دیگه - اگر NLP راست گفته باشه- دختر احساس میکنه یه آدم متفاوت اومده تو زندگیش که حاصل دعا ها و  تحمل دردهاییست که تو رابطه مزخرف قبلیش داشته ، بعد شماره ردوبدل میشه و  تلفن بازی .پسر همچنان ژست " بی اعتنایی" به ظاهر دختر را حفظ کرده تا دختر را impressed کند ؛ تحت تاثیر قرار دهد که من مثل بقیه دنبال بدنت نیستم ولی متاسفانه همه داشته ای این شکارچی چند نانوگرم تستسترونه و ذخیره لغوی خوب واسه مخ جمع کردن
این شکارچی ها گام بعدیشون ژست " مرد تنها" ست ، lonely man و اینطوری دخترهای سیندرلا را به راحتی تو تله می اندازند چون سیندرلا ها دخترهایی هستند که فکر میکنند نقش نجات دهنده را در زندگی باید بازی کنند و آدمهای زخم خورده را نجات دهند و غافلند که ببر خودش را به زخمی بودن زده تا تو بیایی سمتش و شکارت کند. وقتی دختر داره باهاشون حرف میزنه شکارچی آه میکشد و سکوتهای معنا دار میکنه که مثلا عمق نداشته اش را نشون بده به دختر.کلی حرفهای خوب از نیچه و کافکا و پاش بیفته از ائمه معصومین هم ردیف بلدند تا مخ بزنند. خیلی هاشون نیز در یاس فلسفی نمایشی شون ، ژست عجیب ضد دین و مذهب میگیرند تا نشون بدهند ادیان ، بندهایی هستند تا انسان فردیتش را پیدا نکند و گوهر درونش را خرج کشیشها کند !
 
 
حالا دختر میماند و مردی با دردهای عظیم ، لطمه خورده از زنان بد دیگر و اینجاست که پروسه شکار تمام میشود :مرد شروع میکند به بی اعتنایی و دختر هی دنبالش می افتد و هنوز نمیداند که دهها دختر بیچاره دیگه دنبال شکارچی خود دارند میدوند
تو بازی  مرد متاهلهای خائن چیزهای دیگه ای هم هست " زن من بهم بی توجه...زن من سنتیه...به خاطر خانواده ام ازدواج کردم که سنتی و مذهبی اند ، من فهمیده نمیشم تو منو میفهمی...من دنبل یک هم صحبتم و دنبال حیوانیت نیستم...   "
بازی کثیفیست نه؟
رفته بودم بلاگ یکی از این شکارچی ها را میخوندم و لذت میبردم از زیبایی و ترکیب بندی و اشارات زیبای ادبی و فلسفیش ، چون بنا بود گوسفند نباشم حین خوندن اون عبارات و در این اندیشه بودم که چند تا ب ب ئی دارن  به این گرگ پا میدن؟؟؟ یه جمله ای یادم افتاد که در بلاگ خانم تقوی نژاد  خونده بودم :
"گاهی اوقات آدم ها همانطوری که استفراغ می کنند اعتراف می کنند، می خواهند صرفاً یک چیزی را بالابیاورند تا دوباره بتوانند جایش را با همان چیز پر کنند
 پی نوشت 1 :راستی یکی از اسمهای روز قیامت هست " یوم تبلی السرائر" روزی که سر درون افراد آشکار میشود
پی نوشت 2 : کلی شکارچی و قربانی این مطالب را میخونند و بنده به فرد خاصی نظر ندارم
پی نوشت 3 : به قول دوست خوبم محمود ثامنی نویسنده : "  لطفا گوسفند نباشید "

نوشته شده در سه شنبه 87/8/7ساعت 12:39 صبح توسط دکتر علیرضا شیری نظرات ( ) | |

نویسنده:محمد رسولی (روانشناس بالینی در بندرعباس)

الف) اسطوره آفرودیت:

آفرودیت ایزدبانوی عشق و زیبایی بود. او این قدرت را داشت که انسانها و خدایان را عاشق کند. 

رومیان، آفرودیت را با نام « Venus » می شناسند.

 ب) نظام کنترل عاطفی زنان آفرودیت:

آفرودیت ترکیبی از دو نظام کنترل عاطفی است:

1) میل و رابطه جنسی:

میل جنسی، نظام کنترل هیجانی متفاوتی است.

2) تعادل زیستی:

شاید هیچ کس اشاره ای به اینکه آفرودیت ایزدبانوی تعادل زیستی است، نکرده باشد، اما این موضوع، طبیعت « لذت» است: وقتی بدن ما از تعادل خارج می شود، ما رنج می بریم. وقتی ما چیزی را که نیاز داریم بدست می آوریم یا مصرف می کنیم، احساس لذت می کنیم؛ مثلاً وقتی هوا سرد است، هیچ چیزی جز یک نوشیدنی گرم برای ما لذت بخش نیست.

وقتی بدن یک زن آفرودیت پیامی را ارسال می کند که از تعادل خارج شده است، او بدنبال فرصتی برای تجربه لذت و یا بازگشت به تعادل زیستی است، مثلاً پریدن در رودخانه یا استخر در یک روز گرم تابستان.

برای زن آفرودیتی دردها و لذتهایش فوری و سریع هستند و آنها را به آینده موکول نمی کند.   

ج) هدف زندگی زنان آفرودیت:

هدف زندگی ایزدبانوی تعادل زیستی، جستجوی راحتی جسمی، زیبایی، جذابیت و وسوسه انگیز بودن است.              ادامه مطلب...

نوشته شده در دوشنبه 87/7/29ساعت 1:2 عصر توسط سمیرا موسوی نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >
Design By : Pichak