سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

25 آذر 89
عاشورای حسینی
سخنرانی دکتر شیری و حجة الاسلام برمایی در مجتمع کوثر
مثل همیشه عالی بود، خسته نباشید 

حجة الاسلام برمایی

دکتر شیری و حجة الاسلام برمایی

وصیتنامه امام حسین(ع)

دکتر شیری و حجة الاسلام برمایی

آقای غلامحسینی، دکتر شیری و حجة الاسلام برمایی

دکتر شیری و حجة الاسلام برمایی

برنامه حسینی بودن حسینی شدن


نوشته شده در جمعه 89/9/26ساعت 1:12 صبح توسط سوده کهرام نظرات ( ) | |

24 آذر 1389
تاسوعای حسینی
سخنرانی دکتر شیری و حجة الاسلام برمایی در مجتمع کوثر

دکتر شیری

دکتر شیری

دکتر شیری

حجة الاسلام برمایی و دکتر شیری

دکتر شیری و حجة الاسلام برمایی

آقای غلامحسینی و دکتر شیری


نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت 9:41 عصر توسط سوده کهرام نظرات ( ) | |

این حکایتُ تو کتاب ادبیات دبیرستانمون داشتیم و من زیاد یادش می افتم، نمیدونم هنوز تو کتاب هست یا نه!!!کوتاهه اما خیلی پربار. امیدوارم شما هم لذت ببرید

من این همه نیستم
اندر حکایات یافتم که شیخ ابو طاهر حرمی _رضی الله عنه_روزی بر خری نشسته بود و مریدی از ان وی عنان(افسار) خر وی گرفته بود اندر بازار همی رفت یکی آواز داد که این پیر زندیق(بی دین) آمد. ان مرید چون ان سخن بشنید از غیرت ارادت(شدت علاقه) خود قصد رجم(پرتاب سنگ) آن مرد کرد اهل بازار جمله بشوریدند. شیخ گفت مر مرید را اگر خاموش باشی من تو را چیزی آموزم که از این محن(غم ها) باز رهی. مرید خاموش بود. چون به خانقاه خود باز رفتند این مرید را گفت آن صندوق را بیار. چون بیاورد درزهایی(کیسه ها) بیرون گرفت و پیش وی افکند. گفت نگاه کن از همه کسی به من نامه است که فرستاده اند. یکی مخاطبه ی <شیخ امام> کرده است و یکی< شیخ زکی> و یکی< شیخ زاهد> و یکی< شیخ الحرمین> و مانند این و این همه القاب است نه اسم و من این همه نیستم. هر کس بر حسب اعتقاد خود سخن گفته اند و مرا القابی نهاده اند. اگر آن بیچاره نیز بر حسب عقیدت خود سخنی گفت و مرا لقبی نهاد این همه خصومت چرا انگیختی؟


نوشته شده در یکشنبه 89/4/27ساعت 10:3 صبح توسط سوده کهرام نظرات ( ) | |

گذاشتن آخرین جلسه در وبلاگ مقارن شد با ولادت حضرت امیر(ع). "عیدتون مبارک" امیدوارم هر روز در طرز تفکر و شیوه نگرش به زندگی براتون عید باشه و زندگیتون غبار کهنگی و فرسودگی در افکار و اخلاق و رفتار نگیره.به قول آقای دکتر شیری امیدوارم دچار یبوست فکری و اسهال کلامی نشید.
میخوام قبل از آخرین مطلب تشکر کنم از زحمات آقای دکتر شیری و مهمانانشون که پیامبر گونه تابلوی راهنمایی شدند تو جاده زندگی ما برای رسیدن به معنا. از تک تک افرادی که برای این برنامه زحمت کشیدن دانشجویان همراه همیشگی آقای دکتر و همچنین کارکنان محترم فرهنگسرای سرو. امیدوارم که خداوند تو جاده زندگی همواره راهنما و پشتیبانشون باشه.

جلسه ششم و آخرین جلسه از سلسسله نشست‌های معنای زندگی با حضور آقای دکتر حسن عشایری و آقای دکتر علیرضا شیری برگزار شد.

موضوع این نشست سلامت در زندگی بود.

همه زندگی قابل پیش‌بینی نیست؛ آیا برای مابقی زندگی آنقدر واکسینه شده و مجهز است که از پس زندگی برآید؟!
واکسینه شدن تنها با خونه، ماشین، مدرک، رفاه و . . . امکان‌پذیر نیست.
باید محتوا داشته باشیم تا معنادار شویم.
انسان برای ماشین است یا ماشین برای انسان؟!!!
در شهر که نگاه میکنیم ماشین ها بیشتر حکایت از فرهنگ سازنده شان دارند تا فرهنگ راننده شان!!!
معنای زندگی را باید از افراد فرزانه آموخت.
از دانش تا فرزانگی مراحلی است:

مراحل فرزانگی

دانشمند شدن آسان است ولی مهم اندیشمند شدن است.
برای فرزانه شدن جوهر لازم است.
هرکس می‌تواند فرزانگی را از آن خود کند.
حماقت مقابل فرزانگی است؛ مثل سیانور می‌ماند چه یک ذره چه خیلی باعث مرگ می‌شود.
نبود حماقت و داشتن شعور باعث فرزانگی می‌شود.
اگر ملوان نداند کشتی باید کجا رود، هر بادی بیاید مخالف است.
باید هدف مشخص شود، مسیر باید روشن شود.
معنی دادن فقط علم نیست
پایان هوش، آغاز عشق است
کتاب‌ها همه بهانه است که زندگی کنیم و عشق بورزیم.

مکرمه قنبری سال 1307 در روستای دریکنده استان مازندران به دنیا آمد. جوشش درونی او برای خلق تصاویر از همان زمان کودکی، به صورت بازی با گل و خاک خود را آشکار می‌ساخت اما او تا سن 67 سالگی برای بیان احساسات خود از طریق نقاشی فعالیتی نکرد. میل هنری او از طریق دیگر کارهای هنری به ویژه آرایش عروس‌های دهکده بروز می‌یافت.رو آوردن مکرمه به نقاشی از بیماری گاو مورد علاقه‌اش آغاز شد. او گاو محبوبی داشت که برای چراندن آن مجبور بود روزانه مسافت طولانی‌ای را بپیماید. پس از چندی مکرمه بیمار شد و فرزندانش که نگران سلامتی مادر بودند بدون اطلاع قبلی او حیوان را فروختند. پس از آن زمان مکرمه بسیار غمگین شد و برای غلبه بر احساساتش به نقاشی پناه برد. او که حتی قادر به خواندن و نوشتن نبود، بدون هیچ گونه آموزش رسمی دست به نقاشی زد. اولین کارش را که پرتره‌ای از یک گاو بود، با گل و خاک روی سنگ نقاشی کرد. سپس تمام دیوارهای خانه، درها، کدوهای حلوایی و هر آنچه را می‌توانست به عنوان بوم نقاشی عمل کند، انباشته از طرح و رنگ کرد تا اینکه یکی از پسرانش در یکی از سفرهای ماهانه برای ملاقات مادر، از تهران برایش رنگ و کاغذ خرید.اکنون تمام خانه‌اش مملو از نقاشی‌هایی است که هر کدام راوی داستان تلخ و شیرین زندگی او به ویژه ماجرای ازدواجش به شمار می آیند. مکرمه همیشه به اینکه که چرا او را مجبور کردند در سن پایین همسر چهارم مردی میانسال شود، اعتراض می‌کرد.مکرمه در مصاحبه ای که با هالی، فیلمساز امریکایی انجام داد، درباره زندگی‌اش چنین گفت:«به مدت چهار سال تنها شب‌ها نقاشی می کردم و هرگاه میهمان ناخوانده‌ای سر می‌رسید به سرعت همه وسایلم را پنهان می کردم زیرا ذهنیت آن‌ها چنین بود که کاغذ و رنگ و قلم به چه درد یک کشاورز می‌خورد؟ من همیشه کاری برای انجام دادن دارم. در خانه هم کار می‌کنم، هم نقاشی. هیچ گاه بیکار و بیهوده زندگی نکردم. حتی مانند سایر خانم‌ها، عادتی به خواب ظهر ندارم.» نخستین نمایشگاه مکرمه در سال 1374 در گالری سیحون بر پا شد و پس از آن هر ساله نمایشگاه‌هایی را در همان گالری برگزار می‌کرد. هم چنین در سال 1384 نمایشگاهی از آثارش در لس انجلس بر پا شد. قنبری در سال 2001 میلادی برای برپایی نمایشگاهی از آثارش به سوئد رفت و همان سال به عنوان زن سال سوئد برگزیده شد.کارشناسان هنر اروپا آثار قنبری را با نقاشی‌های شاگال مقایسه می‌کنند.مکرمه قنبری دوم آبان 1384 از دنیا رفت.

مکرمه قنبری

نقاشی کردن، نوشتن ، خلق کرن انسان را جاودانه می‌کند.
بگذاریم در زندگی روزمره ما، در ارتباطات با دنیای بیرون هنر جاری شود
علم جاودانی نیست، هنر جاودانه است
فرزانگی بدون فرهنگ و هنر فرزانگی نیست
فرزانه کسی است که توانستن را در نخواستن می‌بیند
درویش فرزانه نیست؛ فرزانه جای هر چیز را با چیزی بهتر پر می‌کند

اگر در ذهن خود خانه‌تکانی کنیم هر روز عید است

در ارتباطات با عالم هستی مکث کنیم ببینیم کجا با واقعیت می‌خواند
فرزانه کسی است که واقعیت را نه پر رنگ می‌کند نه کم رنگ
اگر زبان را پالایش دهیم، فرزانه می‌شویم
زبان خانه هستی است

آدمی مخفی است در زیر زبان           این زبان پرده است بر درگاه جان

فرزانگی در عمل است نه در سخن
زبان واقعیت را نشان نمی‌دهد
چاکرم، مخلصم، قربونت برم فقط بر زبان است، عملی نیست؛ پس برای فرزانه شدن زبان را تکان دهیم
فرزانه کسی است که فراتر از سایه خود رفته است
فرزانگی یاد گرفتن از زندگی دیگران و یاد گرفتن از طبیعت است
از آسیاب یاد بگیریم، سفت می‌گیرد زبر می‌گیرد نرم بیرون می‌دهد
فرزانه کسی است که درد را به فکر تبدیل می‌کند؛ هر گونه بحران، اضطراب، افسردگی را به فال نیک می‌گیرد و آن را درد زایمان شخصیت خود می‌داند.
در جهنم می‌شود سوخت، ولی می‌شود پخته شد
فرزانگان جبر زمان و مکان را در می‌نوردند
فرزانگی خانه تکانی ذهنی است
ما در سکوی آینده نشسته‌ایم و به حال نگاه می‌کنیم
فرزانه کسی است که مثل اقیانوس آرام است
مغز قادر است بحران را به فرصت تبدیل کند

قدم اول فرزانگی: دوش روانی بگیریم و اطلاعات داده شده را با چشم دیگران(مثل همین جلسات) اسکن کنیم
سوار چون به مقصد رسد پیاده شود
زیبایی وجود ندارد این عشق است که زیبایی را به وجود می‌آورد
زیبایی یعنی مغز مفسر
اینشتین: از رسیدن متنفرم، لذت در حرکت است
فرآیند مدار باشیم، نه پیامد مدار
زیبا دیدن را می‌شود یاد گرفت
منیت را فراموش کنیم، خود را گم نکنیم
زیبایی همان شور زندگی است؛ شور و تعادل
استرس‌های تحمیلی را پس بزنیم تا احساس پرواز کنیم
بررسی کنیم :از کجا آمده‌ایم، حالا کجا هستیم، کجا می‌خواهیم برویم

فارابی: موسیقی احساس انگیز و خیال انگیز است
هنر اصولاً مسکّن مخدر نیست؛ هنر باید غفلت زدایی کند، باید شور ایجاد کند
شیلر : موسیقی قله آزادی است

در راه فرزانگی باید نیمکره چپ(خرد) را هم به کار انداخت

هنر اسلحه‌ای است برای نبرد، هنر باید آنچه پنهان است نشان دهد

نردبان‌هایی در زندگی وجود دارد که انسان‌ها روی آن رفته‌اند؛ عرفان، مغز، عشق، . . .
راه آنچه است که باید رفت نه اینکه دید

پیامبر: مردم دشمن چیزی هستند که نمی‌دانند
زمر 18: الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
مؤمن کسی است که گوش می‌کند و خوب عمل می‌کند

 کتابهای معرفی شده در این جلسه

موسیقی شعر: شفیعی کدکنی
رساله موسیقی کبیر: فارابی
اثر موسیقی بر خون
غذای روح: جک کن فیلد 


نوشته شده در شنبه 89/4/5ساعت 12:51 عصر توسط سوده کهرام نظرات ( ) | |

پنجمین جلسه از سلسله نشستهای بهاره معنای زندگی یک ماه پیش!!!! برگزار شد ولی به دلیل ترافیک هم در سرعت اینترنت و هم در حجم کارهام نتونستم تو وبلاگ بذارم D: اما اشکال نداره حالا می‌ذارم
گفت آسان گیر کارها برخود کز روی طبع    سخت گردد جهان بر مردمان سخت کوش

در این برنامه آقای دکتر مرتضوی که دارای مدارک دکترای مشاوره، اجتهاد به تجزی و درمانگر هستند، همچنین جانباز از ناحیه دو چشم هستند، مهمان گفتگوی آقای دکتر شیری بودند.

72 احزاب: و اورثکم ارضهم و دیارهم و اموالهم و ارضاً لهم لم تطوها و کان الله علی کل شیءٍ قدیرا
و شما را وارث سرزمین و دیار و اموال آنها کرد و نیز سرزمینی را که هیچ بر آن قدم(به جنگ) ننهادید نصیب شما گردانید و خدا بر هرچیز بخواهد تواناست

وقتی آدم چیزی را از دست می‌دهد که انتظار نداشته مثلاً چشم چگونه دوباره معنایش را پیدا می‌کند؟

آقای مرتضوی متولد 1340 هستند اما خودشان می‌گویند: سال 1362- یعنی درست وقتی که در جنگ چشمانشان را از دست دادند- چشم به جهان گشودم!
ما پلک چشم خویش را بر خاک بستیم
شیدا و مجنون بر ره لیلی نشستیم
ناز آمد و خواندیم تا عهد وفا را
پرواز آغاز و قفس‌ها را شکستیم(این شعر از سروده‌های ایشان است)

چطور شد که دوباره خود را باز یافتید؟

در آنچه پیش آمد چیزی از دست ندادیم
معنا موضوعی است که دانشمندان، فلاسفه، فیزیکدانان، روانپزشکان و . . . به داستان آن خیلی اشاره کرده‌اند.
اینشتین : انسانی که معنای زندگی را نمی‌داند نه تنها بیچاره است بلکه شایسته زندگی کردن نیست.
انسان بی‌معنا بمیرد بهتر است ، مرده متحرکی است که می‌توان به او گفت ذلیل مرده!!!

معنای زندگی را یافتید تا شایسته زندگی باشید؟

نیچه (فیلسوف) :کسی که به چراهای زندگی دست یابد با چگونه‌ها سازگار است.
فرانکل (موسس مکتب معنا درمانی) : همه حق حیات انسان از زندگی این است که معنای زندگی را بیابد.

انگیزه زندگی  یا محرک و جهت دهنده رفتار و کردار چیست؟

انگیزه زندگی تأمین نیازهای زیستی است.
کارن هورنای (روانشناس): هدف از زندگی تإمین امنیت و عاطفه است.
فرانکل : همه زندگی و انگیزه زیستمان در دستیابی به معناست.
معنا، معنای کلی ندارد شخصی است و هر کس در حوزه مسائل خود معنا را می‌یابد.
معنا واقعیت در زندگی است و انسان می‌تواند آن را جست‌و‌جو کند.
انسان برای یافتن معنا آزاد است.
شرط آزادی در معنا : گرفتار محیط، غریزه، عادت نباشد و فرای این سه قید است که انسان معنا را در‌می‌یابد.
فرانکل: 1.معنای محدود به خود         2.معنای فراتر از خود(حاصل آنچه احساس می‌کنیم تلاش کنیم به ‌آن می‌رسیم)
انسان باید به معنایی فراتر از توجه خود برسد.
وقتی انسان معنایی فراتر از خود را جستجو کند و به آن  برسد، با محیط سازگار می‌شود.

فرانکل در اردوگاه‌های کار اجباری به شدت دچار زلزله‌های درونی می‌شد، بعد از آن بود که به معنا درمانی رسید.
چرا امثال فرانکل دچار افسردگی نمی‌شوند؟

جلوی چشم فرانکل خانواده‌اش را در کوره آدم سوزی انداختند.
فرانکل: من آن ترس را با دست یافتن به یک معنا پشت سر گذاستم.
آن معنا چه بود؟ دست نوشته‌هایش را بیرون اردوگاه ببرد و برای بیمارانش استفاده کند و به مدد آنچه در این مدت به آن رسیده بود به بیمارانش کمک کند.
تفکر مدد به دیگران در دل زندانی که خودش نیاز به مدد داشت در ذهن فرانکل بود.

معنا: برای چه هستی؟برای که هستی؟مسئولیت تو چیست؟
رمز افسرده نشدن اتصال به معنای مدد خلق است.

      *           *           *           *           *           *           *

و سخنان آقای دکتر شیری

مادران بین خداوند و فرزند خود می‌ایستند
زندگی و زنده بودن مبارزه است

موفقیت آرامش می‌آورد یا آرامش را بر هم می‌زند؟

همیشه کار باقی مانده است، همیشه تلفن مهم هست، هدف از زندگی اتمام همه کارها نیست، خوبه از زندگیمون لذت ببریم.
یادمان باشد که اگر امروز نباشیم بالاخره یک نفر هست که جایمان را بگیرد، کاری روی زمین نمی‌ماند

زندگی بیشتر راز است تا بدبختی

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
زین حل معما نه تو دانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من وتو
چو پرده برافتد نه تو مانی و نه من

پارسال تو سایت آقای دکتر مطلبی خوندم در مورد یکی از دانشجوهاشون به نام آبتین که مادرش به سرطان پیشرفته روده مبتلا شده بود و از اینکه دکترا گفته بودند فرصت زیادی باقی نمونده، این شب در کنار آبتین و مادر صبورش شکیبا بودیم و شنیدیم از زبون مادر شکیباش که چطور با شکیبایی سختی‌های سرطان رو پشت سر گذاشته،شنیدیم که چقدر آسون از مریضیش صحبت می‌کرد و می‌گفت که سرطان هم یه مریضیه مثل بقیه مریضیا مثل آنفولانزا!
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد      بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
شنیدیم که بهشون گفته بودند فقط دو ماه فرصت داره و حالا 6 ماهه که از اون روز می‌گذره و مادر شکیبای آبتین داره رو به بهبودی می‌ره و دکترا هم از نتایج راضی‌اند. اون چیزی که ما تو چهره مادر آبتین دیدیم نه تنها مریضی و ضعف نبود که امید بود و امید . . .
امید طناب نجات زندگی ماست
و امیدواریم و از ته دل براش دعا می‌کنیم تا به سلامتی کامل برسه و آبتین هم طبق گفته خودش مادرش رو به زیارت خونه خدا بفرسته، آمین

کتاب‌های معرفی شده در این جلسه
انسان در جستجوی معنا : ویکتور فرانکل
دلباختگی : کریستین بوبن


نوشته شده در دوشنبه 89/3/31ساعت 8:31 صبح توسط سوده کهرام نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >
Design By : Pichak