سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

،دوستان خوبم سلام.

آغاز فصل تابستان رو با کمی تاخیر به همتون تبریک می گم.امیدوارم که  بتونیم با استفاده  مناسب از این زمان  با دست پر (از اموخته ها و تجربه هایی جدید) این فصل رو به پایان ببریم.وبلاگ ما هم قراره  با یاری همه ی  نویسنده ها و مخاطبان خوبش  تو این چند مدت فعال تر از همیشه با مقالات و مطالب مفید وگوناگونش رسما بترکونه.در همین راستا (ترکوندن)من بنا به قولی که قبلا داده بودم در این رایداشت(پست) پیرو مطالب قبلی دو آرکه تایپ قهرمانی باقی مانده ی پیرسون یعنی دهنده و جادوگر  magicionرو شرح خواهم داد وبعد از اون به امید خدا با یاری دوستان دیگر آرکه تایپ های مردانه را معرفی می کنیم.
در  دو رایداشت قبلی آرکه تایپ های کودک معصوم ،یتیم ،جستجوگر و جنگجو  رو معرفی کردیم و گفتیم که وقتی فرد مرحله ی جستجوگری رو پشت سر میگذاره یا وارد دهندگی میشه یا جنگجویی ..معمولا این طوریه که بعد از جستجوگری مردان دهنده گی رو تجربه می کنند و زنان جنگجویی رو ، یعنی در واقع هر دوتا جنس یه جورایی به تعادل می رسند ، زنان اول بیشتر دهندگی می کنند و بعد جنگجویی را هم به دست میارند ، و مردان معمولا اول جنگجویی می کنند و بعد دهندگی هم پیدا می کنند (البته  نه این که دیگه اصلا زنان دهندگی نداشته باشند یا مردا جنگجویی نکنندا ، در واقع اون یکی رو هم اضافه می کنند به اولیش ، و هر دوتاش را آگاهانه تر زندگی می کنند)  جنگجوی رو  که توضیحش دادیم و دهنده گی رو  در این رایداشت معرفی می کنیم و توضیح می دهیم.

دهنده گی

 همونطور که از نام آن بر می آید در این مرحله فرد به بخشش  و ایثار  روی می آورد و آنچه که می بخشد  به نوع تعریفی که از خویشتن و هستی دارد بسته گی دارد .مثلا اگر فردی در ego worldهست بخشندگی اش می تونه شامل پول و  ثروت ، توجه ای که به اطرافیان مبذول می دارد،از خود گذشتگی که برای راه افتادن کار بقیه  به خرج می دهد وخیلی  موارد دیگه باشه و فردی که در  ego selfهست با انجام دادن کاری یا زدن حرفی که حال دیگران رو بهتر می کنه  دهنده گی رو انجام می دهند.

چند تا نکته ی خیلی مهم در مورد دهنده گی

دهنده ی واقعی کسیست که قانون  عالم رو رعایت می کند:یعنی می دهد و دریافت می کند

گیرنده باش!!!

 اگر دهنده گی می کنی باید توانایی دریافت رو هم داشته باشی مثلا خیلی از آدم ها رو می بینیم که در حق ما خیلی لطف می کنند و از خود گذشته گی نشون می دهند ولی وقتی ما می خواهیم زحمت هاشون رو  تا حدی جبران کنیم این اجازه رو به ما نمی دهند یا افرادی که مشکلات بقیه رو حل می کنند ولی وقتی خودشون دچار مشکل می شن از این که درخواست دیگران برای کمک بهشون رو قبول کنند خجالت می کشند وامتناع می ورزند

 دهنده ی قلابی کسیست که می دهد ولی طرفش را بدهکار خود می کند

این موضوع رو هم خودمون بار ها دیده ایم که کسی کاری را برای ما انجام میدهد اما با زبان بی زبانی و گاهی هم مستقیم به ما می فهماند که از ما انتظار دارد این کارش رو جبران کنیم.مثلا خود من دوستی داشتم که روز تولدم برایم هدیه ای خریده بود اما  من به دلایلی نتونسته بودم روز تولدش به او هدیه ای بدهم چون در برابر  کاری که کرده بود از من توقع داشت که برایش هدیه بخرم  از سال بعد  دیگر این کار رو نکرد.

 در روابط عاطفیمان هم باید حواسمان باشد که درست دهنده گی کنیم  در رایداشتی که در مورد قوانین معنوی  نوشته بودم این موضوع را توضیح داده ام که بخشی از آن را در زیر آورده ام:

.............................................................................................................................................

اصل جبران

این اصل رو آقای دکترشیری با زدن مثالی مهم وجالبی در مورد روابط عاطفی توضیح دادند. 

اگر بخواهیم میزان عشق و علاقه را با عدد نشان بدهیم فرض کنید میزان علاقه مردی به زنی 10 تا باشد.وبخواهد آن را ابراز کند در اینصورت  سه حالت پیش می آید.1اوعلاقه خود به همسرش  را 5 تا نشان بدهد.2. علاقه اش را همان 10 تا نشان بدهد 3.  علاقه اش را 15 تا نشان بدهد .در حالت سوم می گوییم مرد دارد سرویس بیش از حد می دهدواصل جبران می گوید این 5 تا علاقه بیش از مقدار واقعی نشان دادن جایی در زیز زمین یا همان نا خود آگاه فرد بصورت 5- ذخیره میشود  و جایی در زندگی بصورت عدم علاقه  و توجه خودش را نشان می دهدو هرچه مرد سرویس بیش از حد بدهد بر این امتیاز های منفی افزوده میشود تا جایی که برای جبران تنفر وبی زاری جای این ابراز علاقه بیش از حد را می گیرد. 

برای جلوگیری از این پیش آمد باید احساساتمان را همان طور که هست نشان دهیم یا به عبارت بهتر روی عواطفمان شیر نصب کنیم و جریانش را کنترل کنیم نه این که دکمه باشد که یا کلا قطع است یا بی رویه جریان دارد.

مابقی مطلب رو می تونید در رایداشت قوانین معنوی بخونید.



نوشته شده در شنبه 87/4/15ساعت 5:8 عصر توسط فهیمه محجوب نظرات ( ) | |

دکتر اروین یالوم استاد روان پزشکی دانگاه استنفرد در سیزدهم ژوئن سال 1931 در واشینگتن دی. سی.به دنیا آمد و چندی پس از جنگ جهانی اول به همراه پدر و مادر خود به آمریکا مهاجرت کرده و در آنجا تحصیلات خود را در زمینه پزشکی و روانپزشکی آغاز نمود.

اولین کتاب وی «گروه درمانی نطری و کاربردی» به عنوان مرجع برای کارآموزان مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن کتاب های روان درمانی اگزیستانسیال یا هستی شناختی و گروه درمانی بیماران بستری را منتشر کرد.

وی در تلاشی برای آموزش تمام ابعاد درمان اگزیستانسیال، به ابزار ادبی روی آورد و کتابی شامل داستان های روان درمانی (جلاد عشق)، دو رمان آموزشی (وقتی نیچه گریست و دراز کشیدن بر مبل راحتی) و کتاب ماما و معنی زندگی را تألیف نمود.

یالوم از نخستین کسانی است که با نو آوری در زمینه تألیف «رمان آموزشی» توانست آموزش غیرمستقیم را به دوره های تخصصی روان پزشکی نیز وارد کند.

وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم که مدال طلای باشگاه مشترک المنافع کالیفرنیا را برای بهترین رمان سال 1993 کسب کرد با هدف ایجاد سبک جدید وی یعنی «رمان آموزشی» به رشته تحریر در آمد.

وقتی نیچه گریست به رویارویی خیالی فردریش نیچه، فیلسوف نامی و دکتر یوزف برویر، از بزرگان علم طب، می پردازد.

دکتر یالوم در خلال این داستان جذاب، به توصیف درمان های رایج وسواس فکری می پردازد که هر دو شخصیت داستان به نوعی گرفتار آنند، و از رفتار درمانی و خواب واره تا شناخت درمانی کمک می گیرد ولی در نهایت روش درمانی اگزیستانسیال است که کتاب بیش از هر چیز در پی توصیف آن است.

در این کتاب بارها و بارها به بیان تجربی مفاهیم انتقال (انتظارات، باورها و پاسخ های هیجانی ای که بیمار در رابطه پزشک-بیمار وارد می کند) وانتقال متقابل (انتظارات، اعتقادات و پاسخ های هیجانی ای که پزشک در رابطه پزشک و بیمار وارد می کند) می پردازد. و در توصیف رفتار برویر، نحوه برقراری یک رابطه درمانی درست را آموزش می دهد.

وقتی نیچه گریست آمیزه ای است از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وین خرد گرای سده نوزدهم و در آستانه دانش روانکاوی. فردریش نیچه، بزرگترین فیلسوف اروپا...یوزف برویر، از پایه گذاران روانکاوی...دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید، همه اجزایی هستند که در ساختار رمان در هم تنیده می شوند تا حماسه فراموش نشدنی رابطه خیالی میان بیماری خارق العاده و درمان گری استثنایی را بیافرینند. در ابتدای رمان، لو سالومه، نویسنده روسی- آلمانی، زنی دست نیافتنی که به دوستی با مردان بزرگ زمان خود مشهور بود، از برویر می خواهد تا با استفاده از روش آزمایشی «درمان با سخن گفتن» به یاری نیچه ناامید و در خطر خودکشی بشتابد. در این رمان جذاب دو مرد برجسته و اسرار آمیز تاریخ، تا ژرفای وسوسه های خویش پیش می روند و در این راه به نیروی رهایی بخش دوستی دست می یابند.

در این کتاب بارها مرز خیال و واقعیت درهم شکسته شده تا بلکه بتوان با عبور از آنها به تعریف و شناختی وسیع تر نائل گشت. مفاهیم عمیق فلسفی و نیز عباراتی سرشار از ذوق و اندیشه که نظر هر خواننده صاحب تفکری را به خود جلب می نماید  بی شک از دلایل عمده محبوبیت این اثر در بین خوانندگانش می باشد.

 

- دست یابی به حقیقت از عدم اعتماد و تردید آغاز می شود، نه از میلی کودکانه که ای کاش این طور می شد!

- حقیقت، خود مقدس نیست. آنچه مقدس است، جستجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می کنیم! آیا کاری مقدس تر از خود شناسی سراغ دارید؟

- امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبه پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود، به جهان آدمیان فرار کردند، یکی که از همه ناشناخته تر بود در جعبه باقی ماند: این آخرین بلا امید بود. از آن پی انسان این جعبه و امید درونش را به اشتباه، صندوقچه نیک اقبالی می داند. ولی ما از یاد برده ایم که زئوس آرزو کرده بود آدمی همچنان به آزار خویش ادامه دهد. امید بدترین بلاست، زیرا عذاب را طولانی می کند.

- هر انسانی مالک مرگ خویش است و می تواند به روش خویش عمل کند. شاید و تنها شاید بتوان حق زندگی را از فرد گرفت، ولی در هیچ شرایطی حق مردن را نمی توان از او صلب کرد. مردن دشوار است و آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نخواهد مرد.

- رشد پاداش رنج است، درخت برای غره شدن بر بلندی اش، نیازمند هوایی طوفانی است. خلاقیت و اکتشاف نیز جز با رنج بدست نمی آید. برای زایش ستاره ای رقصنده، باید آشفتگی و شوریدگی در درون خویش داشت.

- هرگاه منطق را کنار بگذاریم و از توانایی های دیگر برای تأثیر گذاری بر انسان ها کمک بگیریم، انسانی پست تر و حقیرتر آفریده ایم.

- زمان را نمی توان در هم شکست، این سنگین ترین باری است که به دوش می کشیم. و بزرگترین چالش ما، همانا زندگی به رغم این بار است.

- زندگی جرقه ای است میان دو خلاء، تاریکی پیش ازتولد و تاریکی پس از مرگ.

- تا زنده ای زندگی کن! اگر زندگی ات را به کمال دریابی، وحشت مرگ از بین خواهد رفت! وقتی کسی بهنگام زندگی نمی کند، نمی تواند به هنگام بمیرد.

- و چه سهمناک است روبرو شدن با مرگ، وقتی هیچ گاه آزادی ات را، با همه خطر هایی که داشته، طلب نکرده ای!

- برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهین بی نیاز از حضور دیگری زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدن دیگری برایش مهم می شود.

 

به نظر من که کتاب فوق العاده ای بود! خوندنش رو جدی بگیرید و مطمئن باشید که پشیمون نمی شید...


نوشته شده در شنبه 87/4/15ساعت 4:5 عصر توسط فهیمه معین نظرات ( ) | |

"  مغولان صندوقها و مصحفهای قران کریم را اخور اسبان خویش ساختند. "  10

"  سرنوشت علما و مجتهدان ان این شد که « افسار چارپایان را به دست انها می دادند . "  11

" به واقع پس از حمله مغول تا سالها هیچ توجهی به دانش و دانشمندان نگشت و انچه که در نزد مغولان ارج و اعتباری نداشت کتاب و کتاب خوان و کتاب نویس بود . و البته لازم است یاد گردد این مسئله که حملات مغولان یکباره و تمام شدنی نبود نتایج مخرب را مضاعف و اثرات ویرانگر ان را تشدید می ساخت . در این میان و در این وانفسا ، تنها مناطقی که با حمله و هجوم کمتری مواجه شدند ( به مانند نواحی غربی کشور از جمله تبریز ) توانستند اقبال بیشتری بیابند ، اما مناطق شرقی ایران زمین و دنیای اسلام ( به مانند ماوراء النهر و خراسان ) که سالیان بسیار مأمن و مأوای دانشمندان و دانش پژوهان بود در اثر حملات پیاپی مضمحل و نابود گشت و زمانیکه نواحی یاد شده رو به ویرانی نهاد ، دانش هم تقریبا به کلی از کشور رخت بربست « زیرا  زندگی بادیه نشینی بر ان نواحی چیره گردید .» "  12 

" چون مغولان را علم ومعرفتی نبوده است از قدیم تتبع سخن قامان می کرده اند و اکنون پادشاه زادگان را بر کلام و دعاوی ایشان اعتماد است و در وقت ابتدای کاری و مصلحتی تا با منجمان موافقت ایشان نیفتد امضای هیچ کاری نکنند و بیماران را هم بدین صفت معالجت نمایند . "  13
"  و این اکاذیب از مطول اندکی و از صد یکی است که ثبت افتاد ، غرض تقریر جهل و حماقت ان طایفه است . " 14
" حال ایا در پناه حاکمیت چنین تفکری می توان رشد و گسترش دانش و پشتیبانی قدرتمندان را از دانشمندان انتظار داشت ؟ انگونه که از تواریخ بر می اید ، در این وضعیت بغایت بغرنج نه تنها از عالمان و فاضلان حمایتی نمی شد بلکه هرکسی و از هر طبقه ای و از جمله دانشمندان طعمه شمشیر می گشتند . در مورد قاضی وحید الدین فوشنجی از بزرگان و علمای نامور ان روزگاران در منابع تاریخی امده است که در زمانیکه اسیر دست تولی پسر چنگیز گردید « از او پرسیدند تو کیستی ؟ و او گفت : من ادم بیچاره ای از جنس دانشمندان و دعاگویان هستم.» "  15

" در زمان مغولان دیگر علم و دانش به مفهوم واقعی خویش معنی نداشت و تنها در صورتی کاربرد می یافت که مشکلی از مشکلات فاتحان را حل می نمود و از جمله کاربردهای دانش افراد باسواد این بود که پس از اسارت ، کشته ها را شمارش نمایند. " 16

" دی بر سر مرده ای دوصد گریان بود    امروز یکی نیست که بر صد گرید "  17
"  هنر اکنون در دل خاک طلب باید کرد     زانک اندر دل خاکند همه پرهنران "  18

پی نوشت:
------------------------------------------------------------
10-( بناکتی ، ابو سلیمان داوود ، تاریخ بناکتی ، به کوشش جعفر شعار ، تهران : انجمن اثار ملی ، 1348 ، ص366 و شبانکاره ای ، محمد بن علی بن محمد ، مجمع الانساب ، به تصحیح میرهاشم محدث ، تهران : امیرکبیر، 1363 ، ص236 وفضل الله ، رشیدالدین ، جامع التواریخ ، به کوشش بهمن کریمی ، تهران : اقبال ، چاپ چهارم ، 1374 ، ص361)
11
-( خواندمیر ، غیاث الدین بن همام الدین ، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر ، جلد سوم ، تهران : کتابخانه خیام ، 1333 ، ص361)
12
-( ابن خلدون ، عبدالرحمن ، مقدمه ابن خلدون ، جلد دوم ، ترجمه محمد پروین گنابادی ، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، 1353 ، ص 1152)
13
-( تاریخ جهانگشای جوینی ، جلد 1 ، ص 44)
14
-( همان ، ص45)
15
-( جوزجانی ، قاضی منهاج سراج ، طبقات ناصری ، جلد دوم ، تصحیح عبدالحی حبیبی ، افغانستان : انجمن تاریخ افغانستان ، 1343 ، ص 123 )
16
-(نویسندگان روسی ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز ، ترجمه کیخسرو کشاورزی ، تهران : پویش ، 1359 ، ص217)
17
-( مستوفی ، حمدالله ، تاریخ گزیده ، به اهتمام عبدالحسین نوایی ، تهران : امیر کبیر ، چاپ چهارم ، 1381 ، ص746)
18-( جوینی ، محمد ، تاریخ جهانگشای جوینی  ، جلد1 ، تصحیح محمد قزوینی ، تهران : دنیای کتاب ، چاپ سوم ، 1382 ، ص3)
با تشکر از سایت  http://www.azargoshnasp.net/ برای متون کتب ذکر شده

بخش اول  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565696.htm
 
بخش دوم  
http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565732.htm

 بخش سوم  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565746.htm  

 


نوشته شده در دوشنبه 87/4/10ساعت 3:49 صبح توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

 

" اگر گوینده ای می گفت جهان از زمانی که پروردگار بزرگ و منزه آدم را آفرید تا به امروز به چنین بلایی گرفتار نشده راست می گفت ." 1 

" مغولان پس از ویران ساختن ماوراءالنهر راهی خراسان شده بودند که جایگاه نشر علوم بود و از مدتها پیش از سیل بنیان برافکن تهاجم مغول ، شهرهایش ( به مانند نیشابور و مرو ) دارای مدارس معتبر بودند . اینان در خراسان نیز از هر لحاظ به ویرانگری و غارت و تاراج دست یازیدند و از لحاظ علمی و اموزش بیشتر نهادهای عظیم چون مساجد و دانشگاهها(مدارس) را از بین بردند و این دانشگاههای اسلامی پس از حمله مغول دیگر هرگز به حالت اولیه خود بازنگشتند . " 2
" نیشابور که سالیانی بس طولانی از مراکز مهم تعلیم و تربیت به شمار می امد « پس از این حمله دهشتناک مانند چراغی خاموش شد و ان همه مدارس و عمارات و دارالعلم ها در زیر توده های خاک سرفروبرده و برای همیشه معدوم گردید .» "  3

و بنا به گفته جوزجانی :
"  خلق ان را تمام شهید کردند و شهر را خراب کردند و دیوارها را پست کردند و جفت گاو بر بستند و به شهر براندند چنانچه اثار عمارت ان شهر باقی نماند . "  4

" زمانیکه موج تهاجمات چنگیز و سپاهیانش به پایان رسید بار دیگر فرزندش اکتای حمله جدید اغاز نمود ، اینکه گفته می شود اکتای ازاخلاقی ملایمتر نسبت به پدر خود برخوردار بود را نباید به معنی تغییری جدی در عملکرد مهاجمان دانست و حتی اگر به خود او خوشبین باشیم رفتار خودسرانه فرماندهان و سربازان او را عاملی جهت ادامه ویرانگریها و خانمان براندازیها باید دانست . در زمان اکتای بود که پس از قتل عام در غزنین « منازل و مساکن ارباب درس و فتوی را مساکن وماوای جغد ساختند. »"  5
" و بنا به روایتی شیخ فرید الدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نامور کشته شد . "  6 

" و به هنگام حمله سپاهیان مغول به فرماندهی اکتای به شهر اصفهان بود که چکامه سرایی چون  کمال الدین اسماعیل اصفهانی  به زیر شکنجه جان سپرد . " 7

"  در میان ان کشمکشها و تلاطم امواج فتن ... مراکز علم و ادب بأسرها خراب شد و مخازن صنعت و ثروت مأوای بوم و غراب گشت ، علما و فضلا را همه جا جمیعا مانند گوسفند ذبح کردند ، کتابخانها و کتابخوانها رامعا نیست و نابود نمودند ، و از اقل نتایج و ار اهون اثار استیلای مغول برایران ان بود که علم وادب در ان سرزمین در عهد ایشان به منتهی درجه انحطاط و تنزلی که ادبیات یک مملکت ممکن است بدان درجه رسد رسید ، و کسانی که اندکی به علوم و ادبیات اسلامیه اشنا باشند تفاوت درجه فاحشی را که مابین کتب و تالیف قبل از استیلای مغول و کتب و اثار بعد از ان نمایان است البته ملاحظه کرده اند . " 8

" نتیجه انکه ، اثار علمی بسیاری در تهاجم مغولان نیست ونابود گردید و این ادعا با توجه به عظمت و سرعت ویرانگری های مغولان و با در نظر گرفتن مسئله یک یا چند نسخه ای بودن کتابها در ان روزگاران کاملا موجه می باشد . به علاوه این فضل و ادب هم که باقی ماند بیشتر در جاهایی بود که پای لشگریان مغول بدانجا نرسیده بود و یا بسیار کم قدرت تر و کم اثرتر رسیده بود و به قولی « اگر این قسمت را هم مغول ویران کرده و به کشتن فضل و معدوم کردن کتب ان دست یافته بودند ، این عده کتابی هم که حالیه از اثار شعرا و ادبای فارسی باقیست به جای نمی ماند و بیشتر از انچه از این نفایس از میان رفته ، نوشته ها و گفته های فرزندان با ذوق ایران طعمه زوال می گردید . »"9

پی نوشت:
--------------------------------------------------------------------
1
-( ابن اثیر ، عزالدین علی ، الکامل ، جلد 26 ، ترجمه ابوالقاسم حالت ، تهران : شرکت سهامی چاپ وانتشارات کتب ایران ، 1355 ، ص125)
2
-( نخستین ، مهدی ، تاریخ سرچشمه های اسلامی اموزش و پرورش غرب ، ترجمه عبدالله ظهیری ، مشهد : استان فدس رضوی ، 1367 ، ص75)
3
-( موید ثابتی ، علی ،تاریخ نیشابور ، تهران : انجمن اثار ملی ، 1355 ، ص189)
4
-( طبقات ناصری ، جلد2 ، ص121)
5-
 ( بلخی ، محمد بن خاوند شاه ، روضه الصفا ، تهذیب و تلخیص عباس زریاب ، تهران : انتشارات علمی ، 1373 ، ص856)
6
-( دولتشاه سمرقندی ، ابن بختیشاه ، تذکره الشعرا ، به همت محد رمضانی ، تهران : پدیده خاور ، 1366 ، ص143)
7-( براون ، ادوارد ، تاریخ ادبیات ایران ، از فردوسی تا سعدی ، جلد دوم ، ترجمه غلامحسین صدری افشار ، تهران : مروارید ، چاپ سوم ، 1363 ، ص2
8
-( تاریخ جهانگشای جوینی ، جلد1 ، ص5 مقدمه )
9-( اقبال اشتیانی ، عباس ، تاریخ مغول ، تهران : امیر کبیر ، چاپ هفتم ، 1379 ، ص108)
با تشکر از سایت  http://www.azargoshnasp.net/ برای متون کتب ذکر شده

بخش اول  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565696.htm
 
بخش دوم  
http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565732.htm
 بخش سوم  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565746.htm  


نوشته شده در دوشنبه 87/4/10ساعت 3:2 صبح توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

با تشکر فراوان از خانم موسوی عزیز که مقاله ی دکتر فرخ سلیم خبرنگار و روزنامه نگار مسلمان! پاکستانی را در این وبلاگ و وبلاگ امیرکبیر آوردند (چرا یهودیان اینقدر قدرتمندند؟ چرا مسلمانان اینقدر ناتوانند؟). ابتدا قصد داشتم در قسمت نظرات کامنت بگذارم، اما دیدم مطلب آنقدر دارد طولانی می شود که بهتر است به صورت یک یادداشت جداگانه گذاشته شود. سر این مقاله در بعضی گروه های اینترنتی کار به دعوا و بگو مگو هم رسید!!! و این وسط توهین هایی هم به یهودیان و هم به اسلام شد که به نظرم اصلا کار درستی نبود، و نقل آنها را درست نمی دانم و اینجا فقط به آوردن عقاید شخصی ام اکتفا می کنم.
به نظرم دانشمند بودن یا شاخص بودن آن اشخاص نامبرده به یک چیزی بیشتر از یهودی بودنشان برمی گردد. به گمانم انسان شدن بعضی ها آنقدر ها هم به اسم مذهبشان مربوط نمی شود، علاوه بر این، نمونه های افراد موفق سیاستمدار ، دانشمند ، نیکوکار و ... در همه ی ادیان دیگر هم به وفور یافت می شود. بماند.
یهودیان به خاطر تعداد اندکشان و تهاجم های فراوانی که در طول تاریخ به آنها شده است، فوق العاده رو یکدیگر تعصب دارند و شدیدا از یکدیگر در زمینه های مالی و ... در تمام دنیا حمایت می کنند. اگر آنها را خانواده ای گسترش یافته بخوانیم آنچنان هم مبالغه نکرده ایم. کافیست شما یهودی باشید و برای ویزای بعضی کشورها از جمله آمریکا و ... اقدام کنید تا تفاوت پذیرش و مراحل کار را بیابید. یهودیان فوق العاده به دنبال قدرت هستند که این هدفشان را بیشتر از طریق سیاست سرمایه داری دنبال می کنند که واقعا هم سیاست کارآمدی بوده، چرا که ثروت و سرمایه یکی از بزرگ ترین اهرم های قدرت می باشد، و سیاست بعدیشان هم همان طور که در مقاله آمده، سیاست گسترش آموزش و پرورش یا به عبارتی توسعه ی علم و فن آوری است . یادم هست که یک بار یکی از اساتید عزیز برای کل مقاله های علمی کشور اسرائیل به رقمی معادل هفتصد برابر کل مقاله های ایران اشاره کردند( اگر رقم را درست یادم باشد)، که مسلما این سیاست دومشان یعنی تکیه بر پیشرفت علمی نیز سیاست بی نقصیست؛ و جا دارد بررسی کنیم که چطور یهودیان به همچین باوری در خصوص ارزشمندی علم رسیده اند.
و اما در مورد مسلمانان هم همان طور که درمقاله ی مذکور ذکر شده است، قسمت اعظم و شاید بشود گفت تمام عقب افتادگیشان برمی گردد به  عقب افتادن در عرصه های علمی و آموزشی . پس باید بگردیم دنبال ریشه های این عقب افتادگی ، مطمئنا آن قدر اسلام بر علم تاکید دارد که باید از این نوع عقب افتادگی در این عرصه تعجب کنیم . یکی از علت های غیر مستقیم ضعیف و ناتوان بودن مسلمانان آن است که اکثر کشورهای مسلمان، کشورهای فقیر و استعمار زده هستند که برخی از آنها از قبل از ورود اسلام به کشورشان فقیر و ناتوان بودند، اما کشورهای قدرتمندی همانند ایران و ... نیز وجود داشته است ، شاید جا داشت همه ی کشورهای مسلمان با توسعه ی علم و دانش ، جایگاه بالاتری یرای خودشان رقم زنند ، یعنی درست همان امری که در قرن های اول آمدن اسلام رخ داده بود . اعراب و مسلمانان کم کسی نبودند برای خودشان ، برای مثال در کشور های اروپایی وقتی می خواستند صحه بر خوب و مرغوب بودن کالاها بگذارند، روی کالا علامت مخصوص الله را می گذاشتند که یعنی مثلا این ها تولید مسلمانان است ( مثل مارک های خارجی الان ، که می گذارند روی جنس های وطنی خودمان ). حالا چی شد که کار به اینجا رسید و این قدر در زمینه های علمی پسرفت کردند الان نمی دانم، ریشه یابی و فهرست کردن تمام عوامل، کار مفصلی می طلبد. اما در مورد ایران خودمان که زمانی بخش مهم و وسیعی از جهان اسلام به شمار می رفته و پیشرفتش به نوعی پیشرفت مسلمانان به حساب می آمد ، به نظرم یکی از مهم ترین علل اوج نگرفتنش حمله ی مغول ها باشد؛ این فاجعه و اتفاق های بعد از آن را اصلا آن طور که باید توصیف نکرده و به حساب نمی آوریم ؛ صد ها هزار بلکه میلیون ها کتابی که سوزانده شد را چگونه می توانیم نادیده بگیریم (کتاب های آن موقع هم فله ای و چاپی نبوده اند که، هر کدامشان حاصل زحمت هزاران ساعت کار و اندیشیدن دانشمندان بوده اند) و اتفاق های بعد از آن هم که برای خودش داستانی است(رواج خانقاه نشینی و ...). آن موقع هم ایران فقط همین یه تیکه ایران نبوده است که . خیلی وسیع تر و برای خودش ملتی از مسلمانان بوده است، مغول هم سنگ تمام گذاشت و هرچی کتاب و کتابخانه و دانشگاه بود همه را آتش زد و افراد را هم گله ای قتل عام. از اینجا به بعد بقیه مطالب را صریحا از کتاب ها نقل می کنم ، آن قدر دل پر دارم از این مغول ها که هر وقت صحبت از بدبختی ایرانی ها می شود اکثرا یادی هم از کارهای آنها می کنم (البته اگر واقعا آن طور فاجعه آفرینی کرده باشند و مطالب کتب تاریخی صحت کامل داشته باشد). گوشه ای از این نقل ها را خیلی مختصر در قسمت دوم و سوم می آورم. تو خود بخوان
حدیث مفصل از این مجمل...

بخش اول  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565696.htm
 
بخش دوم  
http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565732.htm
 بخش سوم  http://jahadstudingunit.parsiblog.com/565746.htm  


نوشته شده در دوشنبه 87/4/10ساعت 1:46 صبح توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
Design By : Pichak