سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

 خانم فروزین تقوی نژاد فصل دیگری از کتاب  به سوی کامیابی رابینز را خلاصه کرده درباره توانگری و موفقیت 

 

dr shiri

 

فصل پنجم

هفت باور  نه چندان قابل قبول که در کمال تعجب ، موجب موفقیت می شود

"ذهن ما، خود جایگاهی است که در آن، وجود ما جهنم را به بهشت و بهشت را به جهنم بدل می سازد"   جان مولتون

باورشماره 1- هر حادثه دارای دلیل و مقصودی است که به مصلحت ما است. تمام افراد موفق توانایی غریبی دارند که در هر موقعیت به امکانات موجود و نتایجی که ممکن است از آن حاصل شود توجه کنند. هرچه عکس العمل محیط، منفی و مخرب باشد، آنها به امکانات فکر می کنند. آنها تصور می کنند که هر اتفاق دارای هدفی است و سرانجام می تواند به سود آنها تمام شود. عقیده دارند که در بطن هر بدبختی و حادثه ناخوشایند، دانه ای است که روزی ثمر خواهد داد و منافع بسیار ببارخواهد آورد. اعتقاد به محدودیت ها، انسان را محدود می کند.  اگر به امکان انجام امری ایمان قوی داشته باشید به ظن قوی به انجام آن موفق خواهید شد.

باورشماره 2- چیزی به نام شکست وجود ندارد. فقط نتایج موجودند. آنان که به بزرگی می رسند کسانی هستند که شکست برای آنها قابل درک نیست. پیروزمندان، رهبران، قدرتمندان، آنان که شخصاً نیرومندند، همه می دانند که هرگاه در کاری نتیجه دلخواه بدست نیامد، این خود، دستاوردی است. با استفاده از اطلاعات تازه، راه های محدودتری برای رسیدن به نتیجه دلخواه باقی می ماند.اعتقاد به شکست، از راه های مسموم کردن ذهن است. وقتی در درون خود احساسات منفی داریم به جسم، نحوه تفکرو روحیات ما لطمه می خورد. بزرگترین عامل جلوگیرنده اغلب مردم ، ترس ا زشکست است. " اگر می دانستید که در هیچ کاری شکست نمی خورید چه می کردید؟"  اگر واقعاً ایمان داشتید که هرگز شکست نمی خورید قطعاٌ یک رشته کارهای تازه را آغاز می کردید و به نتایج قوی و مطلوب تازه ای می رسیدید. از هم اکنون به این نکته توجه کنید که چیزی به نام شکست وجود ندارد، آنچه هست نوعی نتیجه است. شما همیشه به نتیجه می رسید.اگر این نتیجه ها دلخواه شما نیستند، نحوه عمل را عوض کنید تا به نتایج تازه ای برسید.

باور شماره 3- مسئولیت هر اتفاقی را به گردن بگیرید. یکی دیگر از صفاتی که میان رهبران بزرگ و افراد موفق مشترک است این است که فکر می کنند دنیای خودشان را خودشان می سازند. افراد موفق گرایش به این عقیده دارند که هر چه اتفاق بیفتد، چه خوب و چه بد، آنها موجباتش را فراهم کرده اند. قبول مسئولیت یکی از بهترین معیارهای توانایی و بلوغ شخص است. بعلاوه این باور ، موجب پشتیبانی و تقویت باورهای دیگر می شود و بااعتقادات دیگر سیست بهم پیوسته نیرومندی تشکیل می دهد. اگر به شکست اعتقاد نداشته باشید و بدانید که حتماً به نتایج دلخواه خود می رسید، کافی است قبول مسئولیت کنید و بدانید که چیزی  را از دست نمی دهید و همه چیز را بدست می آورید. آنها که قبول مسئولیت کنند نیرومندند و آنان که از زیربار مسئولیت شانه خالی کنند رو به ضغف می رنوند.

باورشماه 4- برای بهره بردن از چیزی شناخت کامل آن لازم نیست. بسیاری از مردان موفق معتدند برای اینکه چیزی را مورداستفاده قراردهند لزومی ندارد، همه چیز را درباره آن بدانند. آنها می دانند که چگونه از چیزهای موردنیاز بهره ببرند بی آنکه در بحر جزئیات دقیق آن فرو بروند. افراد موفق لزوماً از حیث علم و دانش سرآمد نیستند، آنها از آنچه می دانند، حداکثر استفاده را می برند و به اهداف خود می رسند.

باور شماره 5- بزرگترین سرمایه شما، دیگرانند. افرادی که به بهروزی رسیده اند،تقریباً بدون استثناء ، دارای حس قوی احترام و تحسین نسبت به دیگران می باشند. نسبت به افراد دیگر، احساس یگانگی ، اشتراک هدف و اتحاد می کنند. افراد موفق می دانند که یک فرد هرقدر هم که باهوش باشد، مشکل است که به تنهایی بتواند با مجموع استعدادهای یک گروه کارآمد برابری نماید.

باور شماره 6- کار نوعی تفریح است. یکی از کلیدهای موفقیت این است که پیوندی سازنده بین کارهایی که می کنیم و چیزهایی که دوست داریم بوجود آوریم. می توانیم سعی کنیم کاری برای خود پیدا کنیم که به ما روح و احساس شادمانی بدهد. همچنین می توانیم بسیاری از جنبه های بازی و تفریح را در کاری که می کنیم وارد نمائیم. عاشقان کار، کار را بصورت راهی برای گسترش شخصیت، یادگیری چیزهای تازه و کشف راه های نو می بینند.

اگر فکر کنید که کار، یعنی زحمت و مشقت محض، و وسیله ای برای تأمین معاش خانواده، به احتمال زیاد چیزی بیش از آن هم گیرتان نخواهدآمد.

باور شماره 7- هیچ توفیق پایداری، بدون پشتکار بدست نمی آید. افراد موفق به نیروی پشتکار ایمان دارند. یک باور است که تقریباً همیشه باهر موفقیت همراه است و آن پشتکار است. هیچ توفیق بزرگی بدون پشتکار و جدیت بی وقفه مقدور نمی شود. اگر به افرادی که در هر زمینه موفق شده اند بنگرید، می بینید که آنان لزوماً بهتر، باهوش تر، سریع تر و قوی تر از دیگران نبوده اند، بلکه پشتکار بیشتری داشته اند.

به زبانی دیگر، این همان فرمول موفقیت نهایی است: هدف خودرا بشناسید، شیوه های مؤثر رامدل سازی کنید. دست به عمل بزنید، کارها را کنترل کنید تا بدانید به چه نتایجی رسیده اید و روش کار را دائماً اصلاح کنید تا به خواسته خود برسید.


نوشته شده در سه شنبه 87/5/15ساعت 2:31 صبح توسط دکتر علیرضا شیری نظرات ( ) | |

چقدر این شعر به دلم می نشست و وقتی امروز سرایندش رو تو برنامه ی اردی بهشت دیدم بهانه ای شد برای گذاشتنش.

 

به گنجشک گفتند بنویس:
عقابی پرید.
عقابی فقط دانه از دست خورشید چید.
عقابی دلش آسمان، بالش از باد،
به خاک و زمین تن نداد.

*
و گنجشک هر روز
همین جمله‌ها را نوشت
و هی صفحه، صفحه
و هی سطر، سطر
چه خوش خط و خوانا نوشت

*
وهر روز دفتر مشق او را
معلم ورق زد
وهر روز هم گفت: آفرین
چه شاگرد خوبی. همین

*
ولی بچه گنجشک یک روز
با خودش فکر کرد:
برای من این آفرین‌ها که بس نیست!
سوال من این است
چرا آسمان خالی افتاده آنجا
برای عقابی شدن
چرا هیچ کس نیست؟

*
چقدر از "عقابی پرید"
فقط رونویسی کنیم
چقدر آسمان، خط خطی
بال کاهی
چرا پرکشیدن فقط روی کاغذ
چرا نقطه هر روز با از سر خط
چرا...؟
برای پریدن از این صفحه ها
نیست راهی؟

*
و گنجشک کوچک پرید
به آن دورها
به آنجا که انگشت هر شاخه ای رو به اوست
به آن نورها
و هی دور و هی دور و هی دورتر
و از هر عقابی که گفتند مغرورتر
و گنجشک شد نقطه ای
نه در آخر جمله در دفتر این و آن
که بر صورت آسمان
میان دو ابروی رنگین کمان

(عرفان نظرآهاری)

 

تو همان عقابی که باور کرده گنجشکی کوچک بیش نیست، فقط کافی است بیدار شوی و خودت را باور کنی .برای بیدار شدن ، برای بلند شدن ، برای پرواز کردن و برای اوج گرفتن فقط یک راه می شناسم: قدم اول را بردار، باقی قدم ها سهل اند.

(راستی اسم شعر اینه: عقابی پرید. حواست هست؟ عقابی پرید ، نه گنجشکی پرید.)


نوشته شده در دوشنبه 87/5/14ساعت 1:43 عصر توسط مریم نصرتی نظرات ( ) | |

یکی از نامه هایی که برام اومد حاوی  طنز زیر بود :
 
سال 1230 :
(مرد):دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم....
زن:آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید!نا محرم که خونمون نبود.حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...!!!
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه.
 
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
 
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
 
سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
 
سال1400
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه !!

نوشته شده در چهارشنبه 87/5/9ساعت 2:37 صبح توسط دکتر علیرضا شیری نظرات ( ) | |

در این رایداشت ویژگی های برجسته آرکه تایپ هرمس را توضیح داده ام و در انتهای هر ویژگی کتابی را که خواندنش در ارتباط با آن ویژگی مفید است معرفی کرده ام.

ویژگی های افراد هرمس تایپ :

-دایره ی وسیع توانایی ها واستعداد ها و وقدرت انتقال به مراحل مختلف

هرمس ها چون در زمینه های مختلفی استعداد و هوش خوبی دارند امکان فعالیت در حوزه های زیادی برای آن ها وجود دارد.آن ها اقیانوس یک وجبی از علوم و فنون دارند.هرمس ها هستند که موقع انتخاب رشته تحصیلی خود چروک می خورند!

- توانایی برقراری ارتباط 

آن ها خوب حرف می زنند. به آسانی با دیگران رابطه برقرار میکنند ،همیشه در جمع ها ماجرا تعریف می کنند ،جوک می گویند و خلاصه نقل مجلس هستند.هرمس به راحتی به مرزهای افراد وارد می شود.در رابطه با هرمس باید حواسمان باشد که اجازه ندهیم همه ی مرزهایمان را در هم بشکند.

کتاب :آیین سخنوری دیل کارنگی

-توانایی بالا در مذاکرات و قدرت تفکر و سرعت عمل

هرمس ها مشاوران و رای زن های بسیار خوبی هستند(مخصوصا در حوزه قدرت زئوس ها) علاوه بر این در تجارت و وداد وستد بسیار موفق هستند. هر جا که سیستم تجاری موفق و کار آمدی با ریاست یک مدیر زئوس تایپ هست شک نکنید که هرمس هایی در نقش مشاور پشت آن ها هستند.

- فریبکاری

هرمس فریبکاری وحیله گری را خوب بلد است .این ویژگی او در داستان دزدیدن گاو های آپولو به خوبی مشهود است.او در اسطوره ها حامی دزدان بوده است .هرمس دروغ گوی خوبی هم هست

ما باید بتوانیم هرمس را آگاهانه زندگی کنیم یعنی باید ،ْحیله گریْ را بلد باشیم تا سرمان کلاه نرود اما سر مردم را کلاه نگذاریم.

کتاب:راه نیرنگ از ویکتور استرفسکی جاسوس اسرائیلی ناشر: روزنامه اطلاعات

-قدرت شفا

روانکاو از طریق هرمسش می تواند زوایای روح یک نفر را ببیند وبا بیمار به ناخودآگاه برود وبه او کمک کند که فرایند آگاهی را طی کند و تعادل روانی خود را باز یابد.سه آرکه تایپ هرمس ،پرسفون وهادس توانایی رفتن به نا خودآگاه را دارند.

-درک نشانه ها

  هرمس نشانه ها را به خوبی درک میکند.او قدرت تعبیر خواب دارد. کتاب: فرایند فردیت در افسانه های پریان از آن ماری لویزه فون، فیلم :رمز داوینچی (در مورد نماد ها)

نقطه ضعف های هرمس

-هرمس چون در سیستم زئوسی بار آمده در روابط عاطفی خود خواه است اما اگر آگاه شود وارد حوزه دل هم میشود.

بزرگترین نقطه ضعف هرمس این است که نو جوان ابدی poer etenousمی ماند.مفهوم نوجوان ابدی را هم اجمالا در زیر توضیح می دهیم :

هرمس چون در زمینه های متفاوتی استعداد دارد حوزه ی قوی امکان دارد و می تواند به وادی های متفاوت اعم از علوم وشغل های و متفاوت وارد شود و گستره ی وسیع انتخاب تله ی بزرگی برای آن هاست . 

اگر هرمس نتواند انتخاب کند و در یک حوزه ی خاص فعالیتش را متمرکز کند نمی تواند ego worldاش رو (تحصیل شغل همسر و ....)خوب بسازه چون از بس از این شاخه به آن شاخه می پرد و نمی تواند تصمیم بگیرد در کدام رشته تحصیلی، کدام شغل ،کدام رابطه عاطفی بماند وبنابر این هزینه ی رشدش را نمی پردازدو وقتی به میانسالی می رسد می بیند که هیچ دستاوردی ندارد و در این حالت می گوییم فرد نوجوان ابدی باقی مانده است.

نکته: پرسفون ها هم در معرض خطر نوجوان ابدی ماندن هستند.

کتاب:نوجوان ابدی در افسانه های پریان آن ماری لویزه فون

 

 شغل  های مناسب هرمس

معلمی

رایزنی

تجارت وبازرگانی

بازار یابی

فال گیری

روانشناسی و روانکاوی

....................................................

نمونه ها:

همه ی پیامبران خدا هرمس قوی داشته اند

هرمس ترین پیامبر موسی (ع)است و به همین خاطر است که وی را موسی کلیم الله می خوانند.

از نمونه های افراد معاصرمان که هرمس های قوی دارند می توان به دکتر علی شریعتی ودکتر الهی قمشه ای و وآیت الله حسن زاده آملی اشاره کرد.

*شعر خواندن هرمس را تقویت میکند.

..............................................

خانم فروزین نیز یک سری  نکات جالب دیگه رو در مورد آرکه تایپ هرمس این جا نوشته اند که ما هم آوردیمش این جا که بهره مند شیم:

هرمس یا مرکوری نماد عنصر آتش است، آتشی درقلب ادراکات عرفانی
پیوند هرمس با هستیا،تجربه ای عرفانی
هرمس بیان آن تجربه گنگ وعظیم درونیست (مسیح بیان تجربه درونی مریم بود
ستون ها نماد هرمس در معماری است
هرمس با هستیا خیلی موفق می شود
عرفان هرمسی یعنی اتحاد بخش آنیماوآنیموس
هرمس توان یافتن طلای وجودمان را به مانشان می دهد.مثل کیمیاگری عمل می کند
هرمس می تواند عناصر دنیای زیرین را به آگاهی بیاورد و بیان کند
معنای درونی یک تجربه را به ماهدیه می دهد
هرمس عین جیوه عمل می کندبه این ترتیب که اگر بهش فشار بیاری یکجوری راه فرار را پیدا می کند
گوهر وجود تو را به تو نشان می دهد
هرمنوتیک لایه زیرین را دیدن
هرمس در عرفان بسیار قوی است
آرکتایپ راهنما:سایرین را از قلمروی به قلمرو دیگری می برد، هم مرز را مشخص می کند و هم از مرزهاعبور می کند.
هرمس آمادگی انتقال از مراحل زندگی را به ما می دهد
در رویایی باپدیده های جدید، اضطراب را ازما می گیردهرمس به اولیس گیاهی خوراند که جادوهای جزیره به او اثر نکند و این همان کاریست که روانکاو با آگاهی دادن به ما می کند
نمونه فیلم برای آرکتایپ هرمس:مارمولک-مرد هزار چهره- اگه می تونی منو بگیرکه نام این فیلم آخر اصلا کلمه هرمس است که می گوید دستتون به من نمی رسه
قدرت حیله گری و دروغ گویی-یادمان نرود که دزد از معصوم می دزدد.هروقت معصومیم متجاوزان را جذب می کنیم تا مارا از معصومیت درآورند
کودکی هرمس:فعال و خلاق،خیلی معصوم و دوست داشتنی ،قدرت تخیل و داستان سازی،بچه هرمسی دزد نیست،دروغگو نیست مرزها را نمی شناسدباید مرزها را برایش معلوم کنیم و احترام به مایملک دیگران را در او پرورش دهیم
Homeبرای او جایی است که هروقت دلش خواست برود و بیاید
مادری برایش خوب است که خیلی کار به کارش نداشته باشدسربه سر بچه نگذارد
برخورد محکم برای سلامت درون او مفید است
استاد احساس وجدان درد در آدم هاهرمس در برابر زئوس کم می آورد
نوجوانی و جوانی هرمس: همه چیز می خواد و هزینه نمی خواد بده-راه زندگی او مارپیچه
از خیلی چیزها خوشش می آید
کلی رابطه بلده بزنه با هر قشری
با تنوع قابلیتهایش آدم ها را گیج می کند
حالت خودبخودی دارد
متمرکز روی یک هدفش نمی شه
هرمس ها خدای مذاکره هستند.خیلی خوب ارائه می کنند
از خیلی چیزها خوششون می آیدبعد هم دلشو می زنه
هرمس آرکتایپ فراموشکار است.دروغگوی کم حافظه است
از نظر خانم ها مردیست جذاب-قدرت سخنوری دارد
درگیری عاطفی پیدا نمی کندخدای حوزه سراست-از دل برود هرآنکه از دیده برفت
نیاز به کشف دنیای زنان داردبرای حفظ آنها باید قله های کشف نشده داشته باشیم
آرکتایپ آپولو به هرمس کمک می کند
از نظر عاطفی آرکتایپ پوزیدون به او کمک می کند
آرکتایپ جستجوگر همان هرمس است-بخشی از ما که بدنبال کنه اتفاقات است
از اشکالات هرمس این است که می خواهد هرچیزی را بی زحمت بدست آورد
آرکتایپ نجات دهنده کودک.نجات پرسفون -هرکس که معصومه و آسیب پذیر

مطالب فوق همگی بخش کوچکی از سخنان استاد بود که مناسب دیدم به مطالب درج شده در این صفحه اضافه نمایم.

...........................................

تشکر فراوان از خانم فروزین و همه دوستای خوبی که مارو در راستای اغنای مطالب یاری می دن.


نوشته شده در دوشنبه 87/5/7ساعت 4:58 عصر توسط فهیمه محجوب نظرات ( ) | |

ادوارد دو بوند

ادوارد دوبونو درباره تفکر جانبی کتابهای خوب نوشته...
او صاحب 62 کتاب درباره تفکر خلاق است و رسما امپراتور خلاقیت در دنیاست
هر هفته هم در سایت خودش برای علاقه مندانش در دنیا دستورات کاربردی برای تفکر خلاق میگذاره
کلی بحثهای آموزنده درباره تفکر جانبی هم در این صفحه براتون پیدا کردم که ببینیدش
خانمی به نام نسیم هم یه میل جالب برام فرستاده که گذاشتم اینجا بخونیدش و اگر علاقه مند به تفکر جانبی LATRAL THINKING بودید برید بیشتر مطالعه کنید
***********************************************
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود:
شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس می‌گذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.
یک پیرزن که در حال مرگ است.
یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است.
یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.
شما می‌توانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید.
قاعدتاً این آزمون نمی‌تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد.
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید. زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که می‌توانید جبران کنید. اما شاید بتوانید بعداً هم جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه‌تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود:
سوئیچ ماشین را به پزشک می‌دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس می‌مانیم.
همه می‌پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است، اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی‌کند. چرا؟
زیرا ما هرگز نمی‌خواهیم داشته‌ها و مزیت‌های خود را (ماشین) از دست بدهیم. اگر قادر باشیم خودخواهی‌ها، محدودیت ها و مزیت‌های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می‌توانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم.
تحلیل فوق را می‌توانیم در یک چارچوب علمی‌تر نیز شرح دهیم:
در انواع رویکردهای تفکر، یکی از انواع تفکر خلاق، تفکر جانبی است که در مقابل تفکر عمودی یا سنتی قرار می‌گیرد. در تفکر سنتی، فرد عمدتاً از منطق، در چارچوب مفروضات و محدودیت‌های محیطی خود، استفاده می‌کند و قادر نمی‌گردد از زوایای دیگر محیط و اوضاع اطراف خود را تحلیل کند. تفکر جانبی سعی می‌کند به افراد یاد دهد که در تفکر و حل مسائل، سنت شکنی کرده، مفروضات و محدودیت ها را کنار گذاشته، و از زوایای دیگری و با ابزاری به غیر از منطق عددی و حسابی به مسائل نگاه کنند.
در تحلیل فوق اشاره شد اگر قادر باشیم مزیت‌های خود را ببخشیم می‌توانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم.
شاید خیلی از پاسخ‌دهندگان به این پرسش، قلباً رضایت داشته باشند که ماشین خود را ببخشند تا همسر رویاهای خود را به دست آورند. بنابراین چه چیزی باعث می‌شود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه کنند. دلیل آن این است که به صورت جانبی تفکر نمی‌کنند. یعنی محدودیت ها و مفروضات معمول را کنار نمی‌گذارند. اکثریت شرکت‌کنندگان خود را در این چارچوب می‌بینند که باید یک نفر را سوار کنند و از این زاویه که می‌توانند خود راننده نبوده و بیرون ماشین باشند، درباره پاسخ فکر نکرده‌اند
                                                        تفکر جانبی

نوشته شده در دوشنبه 87/5/7ساعت 3:29 عصر توسط دکتر علیرضا شیری نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
Design By : Pichak